صحنه غريبی است: اسرائيل به بهانه اسارت سه سرباز اسرائيلی ، بيش از پنج ميليون انسان را در غزه و لبنان زير آتش گرفته است ، در حالی که پاسداران نظم حاکم بين المللی يا (به قول خودشان) "جامعه جهانی" اين را حق طبيعی اسرائيل برای دفاع از خود ميدانند. شورای امنيت سازمان ملل حتی نميتواند يک قطعنامه محکوميت خشک و خالی صادر کند و بيانيه پايانی کنفرانس سران گروه هشت به جای دعوت به آتش بس ، خواهان اين است که هر نوع حمله به اسرائيل "فوراً" متوقف شود. و در اين ميان، دولت اسرائيل ميگويد تا نابودسازی "زيرساخت های تروريسم" ناگزير است جنگ را ادامه بدهد.
حتی اگر اسرائيل را يک دولت صلح دوستِ متمدن غيرغاصب فرض کنيم ، باز هم اين اقدامات جنايت کارانه را نميتوان توجيه کرد. آيا معقول و متمدنانه است که مبارزه با تروريسم صدها بار خشن تر و پر تلفات تر از خودِ تروريسم باشد؟ تاکتيک های اسرائيل در مقابله با به اصطلاح " تروريسم " دقيقاً مشابه تاکتيک هايی است که نازی ها برای درهم شکستن جنبش های مقاومت در مناطق اشغالی اورپا به کار ميگرفتند : مجازات تمام اهالی يک محله ، يک دهکده يا حتی يک شهر در مقابل هر اقدام واحدِ فعالان جنبش مقاومت! هر رژيمی که انبوه انسان ها را به سطح " زير ساخت تروريسم " تنزل بدهد ، ناگزير خود را به سطح يک رژيم فاشيستی تنزل داده است ، صرف نظر از هر نام و ادعائی که داشته باشد. حکومت صدام حسين که اکنون به اتهام " جنايت عليه بشريت " محاکمه ميشود ، برای کوبيدن مخالفانش ، مخصوصاً در کردستان و مناطق شيعه نشين ، درست همين تاکتيک ها را به کار ميگرفت.
اما هر کس هر نظری که در باره اسرائيل داشته باشد ، با نگاهی به حوادث همين شش ماهه اخير ميتواند دريابد که در اين ماجرای مشخص ، دقيقاً تروريسم وحشتناک دولت اسرائيل است که بحران کنونی را به وجود آورده است. بعد از پيروزی حماس در انتخابات پارلمان فلسطين ( در ماه ژانويه که به شهادت تمام ناظران بين المللی يک انتخابات آزاد بود ) اسرائيل نه تنها نتيجه انتخابات را نپذيرفت ، بلکه تصميم گرفت فلسطينی ها را به خاطر انتخاب ناپسندشان گرسنگی بدهد. و با حمايت امريکا و اتحاديه اورپا همه اهرم های ممکن را به کارگرفت تا ادامه موجوديت دولت منتخبِ مردم فلسطين را ناممکن سازد. اما همه اين فشارها به جای اين که دولت حماس را تضعيف کنند ، تقويت کردند. بنابراين نوار غزه که عملاً به زندان ٤/١ ميليون فلسطينی تبديل شده و يکی از پرتراکم ترين مراکز جمعيتی در تمام جهان محسوب ميشود ، رسماً زير آتش توپخانه ارتش اسرائيل قرار گرفت. بنا به گزارش " دفتر هم آهنگی امور انسان دوستانه " سازمان ملل ( در ٢١ ژوئن ٢٠٠٦) ارتش اسرائيل در سه ماهه اول سال جاری ٧٨١ گلوله توپ به نوار غزه شليک کرد ، اما از ماه آوريل تا ٢٠ ژوئن اين رقم با ده برابر افزايش ، به ٧٥٩٩ مورد رسيد. بعلاوه در شش ماه اول سال جاری ، ارتش اسرائيل ١٤٢ حمله موشکی به نوار غزه داشته است . کافی است به ياد داشته باشيم که تنها در فاصله ٩ تا ٢٠ ژوئن ٣١ نفر فلسطينی در نوار غزه کشته شدند که ده نفر از آنها کودک بودند. از اول سال جاری تا پايان ژوئن، تنها راه انتقال وسائل ضروری زندگی ( از جمله موادغذائی ) به نوار غزه به مدت ٦٠ روز مسدود بوده است. در نتيجه ، حتی پيش از بسته شدن کامل اين منطقه از پايان ژوئن به اين سو ، غزه نه تنها از کمبود نان و برنج که از نايابی داروهای حياتی در بيمارستان ها نيز رنج ميبرد. در ٢٤ ژوئن نيروهای اسرائيلی دو فلسطينی را از غزه ربودند و به اسرائيل بردند ( که از سرنوشت شان کسی خبر ندارد ) . در ٢٥ ژوئن فلسطينی ها با حمله به يکی از پست های نگهبانی سربازان اسرائيلی ، يک سرباز اسرائيلی را ربودند که اکنون در اسارت آنهاست. از اين لحظه به بعد بود که آتش غضب اسرائيل بيش از پيش شعله ورتر شد. هر نوع ارتباط باغزه به طور کامل قطع گرديد ، بمباران آن به نحوی وحشيانه و بی سابقه شدت گرفت ، چند تن از وزرای دولت فلسطين به عنوان مقابله به مثل ربوده شدند. در ٢٨ ژوئن هواپيماهای اسرائيلی تنها نيروگاه نوار غزه را از کار انداختند. و اين اقدامی بود که مخصوصاً در گرمای بالای تابستان ، زندگی را برای همه ساکنان بی پناه غزه به معنای واقعی کلمه تحمل ناپذير ساخت. کار بيمارستان ها ، آن هم در شرايط فوق العاده جنگی ، عملاً مختل شده است ؛ نگهداری مواد غذائی در اکثر خانه ناممکن شده ، و حتی سيستم تصفيه آب در عمل از کار افتاده و فاضل آب اکثر محلات کارنميکند. گذشته از همه اينها ، هواپيماهای اسرائيلی به طور شبانه روزی با شکستن ديوار صوتی ، تمام جمعيت را در حالت وحشت نگهميدارند. مواردِ به هم خوردن تعادل روانی کودکان و سقط جنين زنان باردار به صورتی جهشی بالا رفته است. از چهارشنبه گذشته ( ١٢ ژوئيه ) که حزب الله لبنان چند سرباز اسرائيلی را کشت و دو نفر از آنها را به اسارت درآورد ، اين فضای آتش و خون و وحشت به خاک لبنان نيز گسترده شده است. در همين چند روز ، بيش از دويست نفر در لبنان کشته شده اند و حتی شمال بيروت ( که غالباً محلات مسيحی نشين شهر را در خود جای داده ) از بمباران هواپيماها و موشک های اسرائيلی در امان نمانده است. زيرا دولت اسرائيل ، همه مردم لبنان و غزه را ، صرف نظر از سن و جنس و مذهب و اعتقادات سياسی شان ، فقط " زير ساخت تروريسم " ميبيند!
ترديدی نبايد داشت که قدرت گيری حماس و حزب الله جز بنيادگرايی ، تاريک انديشی و استبداد مذهبی چيزی برای مردم فلسطين و لبنان به بار نياورده و نخواهد آورد. اما فراموش نبايد کرد که اين هردو محصول بی واسطه سياست های نژاد پرستانه اسرائيل هستند. قدرت گيری حماس در نتيجه از نفس افتادن جنبش ملی- دموکراتيک مردم فلسطين در زير انواع فشارها و ضربات رژيم اسرائيل و حاميان امپرياليست آن صورت گرفت . حتی تا اوايل دهه ١٩٩٠ اسرائيل به صورتی غير مستقيم سعی ميکرد برای درهم شکستن سازمان آزادی بخش فلسطين ، حماس را تقويت کند. زورگوئی های بی پايان و خونبار اسرائيل است که حماس را به پناهِ اصلی ملت بی پناه فلسطين تبديل کرده است. توان سياسی و نفوذ توده ای حزب الله نيز از منطق ايستادگی در برابر اسرائيل برميخيزد. حزب الله را بيش از هر چيز ديگر ، اشغال ١٨ ساله جنوب لبنان توسط ارتش اسرائيل به وجود آورده است. و اکنون نيز ايستادگی در برابر زورگوئی های نژاد پرستانه اسرائيل است که اين سازمان بنياد گرای شيعه را به صورت يکی از محبوب ترين نيروهای سياسی در افکار عمومی فلسطينی ها و حتی همه عرب ها درمياورد.
بهانه اصلی حملات خونين شش ماهه گذشته اسرائيل عليه فلسطينی ها اين بوده که حماس حاضر نيست اسرائيل را به رسميت بشناسد. اما مشکل اصلی اين است که اسرائيل حاضر نيست مردم فلسطين را به عنوان يک ملت دارای حق حاکميت مستقل به رسميت بشناسد ولااقل حاکميت آن را بر سرزمين های اشغال شده در جنگ ١٩٦٧ بپذيرد. اسرائيل تنها دولتی است که مرزهای بين المللی اعلام شده ندارد و به اين زودی ها هم نميخواهد داشته باشد . کافی است سخنرانی اولمرت در همين ماه مه گذشته در کنگره امريکا را به ياد بياوريم که گفت " من به حق ابدی و تاريخی مردم مان بر تمام اين سرزمين اعتقاد داشته ام و امروز نيز اعتقاد دارم ". آيا صريح تر از اين ميتوان موجوديت ملت فلسطين را انکار کرد؟ آيا انتظار داريم فلسطينی ها اين منطق اسرائيل را بپذيرند و برای پيروزی " تمدن ليبرال دموکراتيک " در خاورميانه ، بدون هر نوع مقاومت گردن شان را به دست جلاد بسپارند ؟
و اکنون با به آتش کشيدن تمام لبنان و با دست گذاشتن بر پشتيبانی سوريه و جمهوری اسلامی از حماس و حزب الله ، اسرائيل ميکوشد نه تنها يک بار ديگر لبنان را به دوره جهنمی جنگ داخلی پانزده ساله ( ١٩٩٠ – ١٩٧٥ ) برگرداند ، بلکه با سوريه وايران نيز ( البته با کمک امريکا ) تسويه حساب بکند. و جالب اين است که سوريه و جمهوری اسلامی نيز برای توجيه موقعيت بين المللی و تحکيم سياست های استبدادی داخلی شان ، از اين چالش اسرائيل استقبال ميکنند. به اين ترتيب ، خطر گسترش جنگ به تمام خاورميانه يا دست کم به کشور ما به يک خطر واقعی تبديل شده است. به هوش باشيم که ائتلاف منفی اسرائيل و امريکا با سوريه و جمهوری اسلامی به راحتی ميتواند مردم ايران را نيز به سطح " زير ساخت تروريسم " کاهش بدهد و صحنه هايی وحشتناک تر از عراق را در اصفهان و نطنز و بوشهر و شهرهای ديگر ما به راه بيندازد.
کميته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ايران- راه کارگر
٢٧ تير ١٣٨٥ / ١٨ ژوئيه ٢٠٠٦