مقاله ای که می خوانید در تاریخ ۱۰ مرداد (اول اوت) در نیویورک تایمز به چاپ رسیده است
در فوریه سال ۲۰۰۶ خانم كاندولیزا رایس وزیر امور خارجهی ایالات متحدهی آمریكا از مجلس سنا تقاضای ۷۵ میلیون دلار بودجهی اضافه برای یاری رساندن به اپوزیسیون حكومت ایران و تقویت حركات دموكراتیك در این كشور كرد. پیشتر نیز چنین سیاستی در واشنگتن معمول بود، اما ارزش پولی آن فقط به ۱۰ میلیون دلار میرسید. این موضوع در ایران بازتاب یافت و چه در مطبوعات حكومتی، و چه در رسانههای مستقل و محافل اپوزیسیون مورد بحث قرار گرفت. در همین رابطه نوشتهای از هفتهنامهی نیویوركر به تاریخ ۶ مارس ۲۰۰۶ كه میخواست نشان دهد مورد مصرف بودجهی تازه چیست، در داخل ایران و در میان ایرانیان در خارج از كشور به شدت بحثانگیز شد. من در همان روزهایی كه بحث در این مورد داغ بود، از زندان آزاد شدم. ۶ سال حبس كشیده بودم و بارها از بازجویان شنیده بودم كه من و كل نیروهای مخالف حكومت فقها را به وابستگی به دولت آمریكا متهم میكردند. در ایران زمانی علیه ما این گونه تبلیغ میكردند كه گویا عوامل سیا با چمدانهای پر از دلار به ایران مسافرت میكنند و به نیروهای منتقد، از جمله به نیروهای اصلاحطلب طرفدار خاتمی، رئیس جمهور پیشین، از این چمدانها هدیه میدهند. برخی از بازجویان این تبلیغات حكومتی را جدی گرفته و از زندانیان سراغ چمدانهای پر از دلار را میگرفتند.
من هنگامی كه از زندان آزاد شدم، بیشتر از گذشته به این اندیشه گرویده بودم كه مشكل حل نشدن نبرد آزادی و استبداد در ایران، مشكلی عمیقا درونی است، مشكلی است با ریشههای تاریخی و فرهنگی. از پیش آغاز كرده بودم كه در این زمینه بنویسم. مقالاتی نیز نوشتم و با استفاده از امكان اینترنت منتشر كردم. طبعا با اندیشههایی كه داشتم، موضوع سیاستی كه ایالات متحدهی آمریكا در قبال ایران با آن بودجهی ۷۵ میلیونی پیش گرفته بود، برای من جالب بود. آن موقع فكر میكردم و اینك نیز این اندیشه را درست میدانم كه اگر واشنگتن چنین بودجههایی را صرف دانشكدههای شرقشناسی و ایرانشناسی كند تا كسانی با امكان شناخت بهتر گذشته و حال ایران و منطقهای كه در آن قرار گرفته، تربیت شوند و به دولت آمریكا شناخت بهتری انتقال دهند، هم به نفع ما خواهد بود و هم به نفع آمریكا. البته دانشگاههای آمریكایی محققان درجهی یكی در زمینهی ایرانشناسی و اسلامشناسی و شرقشناسی دارد. هر ساله انبوهی كتاب و مقاله در مورد ایران در آمریكا منتشر میشود، كه بخشی از آنها بسیار پربار و خواندنی هستند. بسیاری از آنان را استادان ایرانی مقیم آمریكا نوشتهاند. پس مشكل اساسا در دیدی وجود دارد كه مانع استفاده از این همه اطلاعات مفید میشود و به دنبال نتایج فوریای است كه تصور میشود با صرف مثلا ۷۵ میلیون دلار میتوان به آن رسید. همین دید و همین تلاش برای رسیدن به نتایج فوری بود كه زمانی چنین پولهایی را به جیب بنیادگرایانی ریخت كه از گوشه و كنار عالم در افغانستان جمع شده بودند و علیه اتحاد شوروی، كه رقیب اصلی جهانی آمریكا بود، اعلام جهاد كرده بودند. پایان داستان را همگان میدانیم.
آنچه ما برای پیشبرد مبارزهی آزادیخواهانهی خود بدان نیاز داریم، نه كمك خارجی، بلكه شرایطی است كه بتوانیم با تمام وجود بر مبارزهی داخلی خود متمركز باشیم و بدانیم كه كسی رژیم را در سركوبگری تشویق نمیكند، سلاح و دیگر امكانهای سركوب در اختیارش نمیگذارد، وی را بهعنوانِ مثال مجهز به تكنولوژی فیلترینگ اینترنت نمیكند و با وی معاملههایی صورت نمیدهد كه موجب تقویت مادی و روانیاش شود. ما طبعا به پشتیبانی معنوی واخلاقی همهی نیروهای صلحدوست و آزادیخواه نیاز داریم. یك انتظار ما از این نیروها نقد بیامان هر سیاستی در منطقهی ماست كه به اسم مهار بحران پا پیش میگذارد، اما خود بحرانزا میشود. ما مخالف جنگیم. ما ایرانیان آزادیخواه، در داخل و خارج كشور، معتقدیم كه بروز جنگی كه بهانه و عنوانش مهار حكومت ایران باشد، هیچ كمكی به آزادی ما نمیكند و این بار اسارت ما را با فقدان كامل امنیت و بهانههای فراوان برای خاموش كردن هر صدای مخالف همراه میسازد. ایران كشوری پهناور با جمعیتی ۷۰ میلیونی است. آتشی كه در آن روشن شود، خاموش شدنش به مراتب مشكلتر از خاموش شدن آتش جنگ در كشورهای همسایه است. مبارزه برای آزادی، چه در ایران و چه در هر جای دیگر، در شرایط صلح بهتر پیش میرود. اگر جنگ هشت سالهی عراق و ایران در نمیگرفت، اگر غرب به صدام حسین یاری نمیرساند و برای پایان دادن به تجاوز صدام بهفوریت فعال میشد، مبارزهی ایرانیان برای آزادی تا كنون بسیار پیشتر رفته و تأثیرات مثبت منطقهای خود را نشان داده بود.
ما از تاریخ خود این نكته را یاد گرفتهایم كه استبداد را میتوانیم از بیرون وارد كنیم یا متكی بر حمایت خارجی كنیم، آزادی را ولی باید خود به دست آوریم، خود بپرورانیم و نظام سیاسی پاسدارندهی آن را خود بایستی برپا كنیم. مبارزهی ما مبارزهای مشكل و احیانا طولانی است. هر كس ادعا كند در این زمینه فرمولی طلایی دارد، كه پیاده كردن فوری آن فقط به پول و كمك خارجی نیازمند است، فریبكار است.
آرزوی حكومت تهران در رابطه با ایالات متحده پیشبرد یك معامله پنهان است. رژیم حاضر است امتیازاتی بدهد و در مقابل در درجهی اول مایل است كه هیچ اعتراضی در مورد سیاستهای سركوبگرانهاش نشنود. ما هم مخالف جنگ هستیم و هم مخالف چنین معاملهای. این سیاست درستی است كه كوشش میشود با عظمتطلبی اتمی رژیم مقابه شود. مخالفت غرب با تلاشهای اتمی این حكومت اما نباید صرفا به دلیل ضدیت ملایان حاكم با غرب و بویژه با ایالات متحدهی آمریكا صورت گیرد. سیاست دوگانهی غرب در زمینهی منع گسترش تكنولوژی اتمی قابل دفاع نیست. كل منطقهی پرخطر خاورمیانه و نزدیك باید بری از سلاحهای اتمی شده و هیچ حكومتی نباید در این خطه اجازه یابد كه بكوشد به قدرت اتمی تبدیل شود. مخالفت با روند خطرناكی كه در منطقهی ما آغاز شده و حكومت جمهوری اسلامی نیز به آن دامن میزند، بایستی بر زمینهی تلاش عمومی برای خلع سلاح جهانی صورت گیرد.
من به غرب سفر كردهام تا آن چهرهی دیگر ایران را معرفی كنم، چهرهای كاملا متفاوت با آنچه ملایان معرفی میكنند. ما آزادی میخواهیم، در راه آن میكوشیم و از سركوب و زندان ترسی نداریم. پیاممان صلح و آزادی است. خواست ما در ایران برپایی یك نظام سیاسی سكولار دموكراتیك است. تودههای بزرگی از مردم، كه دارای اعتقادات مذهبی عمیقی نیز هستند، از این خواست پشتیبانی میكنند. بهترین كمك جهانی به ما این است كه صدای متفاوتی كه از ایران برمیخیزد، شنیده شود و ایران در هنگام ارائه تصویر از آن و در اتخاد سیاست در قبال آن تقلیل نیابد به رژیمی كه اینك بر آن به خشنترین شكل فرمان میراند.