شهروند - شماره ۱۰۸۶ ۱۱ آگوست ۲۰۰۶ - جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۸۵
با حسن زارع زاده اردشير يکی از دوستان و همرزمان نزديک اکبر محمدی که چندی پيش به تورنتو آمده است، مصاحبه ای ترتيب داديم تا از فعاليت های مشترک خود با اکبر بگويد.
حسن زارع زاده اردشير از اعضای اوليه جبهه متحد دانشجويی و سخنگوی سابق اين جبهه در تهران بود که از سال ۱۳۷۸ به تناوب درگير زندان و شکنجه بوده است و يکی از شاهدان شکنجه اکبر محمدی می باشد.
وی از موسسان جبهه دمکراتيک ايران و کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی است که به دليل فعاليت های دانشجويی ۱۲ بار دستگير شده و در زندان های اطلاعات نيروی انتظامی، سپاه پاسداران، قوه قضائيه و وزارت اطلاعات همچون بند ۲۰۹، بند ۲۴۰، بازداشتگاه توحيد، بازداشتگاه ناتب و خاتم ناجا، زندان ۵۹ سپاه و ... زندانی بوده است.
زارع زاده همچنين در ۱۵ روزنامه و نشريه در ايران فعاليت داشته که در حال حاضر پرونده هفته نامه جامع به سردبيری او در دادگاه مطبوعات باز است. اين نشريه به دليل اختصاص صفحه دوم به مسائل حقوق بشری در سال ۱۳۸۳ توقيف شد.
وی دانشجوی رشته های کامپيوتر و روزنامه نگاری بود که به دليل حضور در وقايع تيرماه ۱۳۷۸ از تحصيل در رشته کامپيوتر از طرف رژيم منع شد و در رشته های روزنامه نگاری و علوم سياسی به تحصيل ادامه داد. او[در پی محکوميت به ۷ سال زندان و ۵ سال محروميت از حقوق اجتماعی] اينک برای ادامه تحصيل در تورنتو به سر می برد و همچنان فعاليت های خود در ارتباط با داخل کشور را پيگيری می کند.
از چگونگی آشنايی و آغاز فعاليت هايتان با اکبر محمدی بگوييد؟
ــ من از اوايل سال ۱۳۷۸ از طريق فعاليت های دانشجويی با اکبر محمدی آشنا شدم. در چندين جا او را می ديدم از جمله تظاهراتی در پارک لاله، اما فعاليت مشترک ما از وقتی شروع شد که تصميم گرفتيم کميته ای برای دفاع از زندانيان سياسی ايجاد کنيم. اين کميته در تابستان سال ۱۳۷۷ با پيگيری های دانشجويان همچون منوچهر محمدی، و حمايت افرادی چون حشمت طبرزدی و با حضور نزديک به ۵۰ دانشجو راه اندازی شد. در کنار آن فعاليت های مشترک زيادی با هم داشتيم مثلا در برنامه های کوهنوردی، پخش اعلاميه و مسايل مختلفی شرکت می کرديم.
اکبر خيلی پرانرژی و پرکار بود و بدون ترس و واهمه از عواقب کارش، فعاليت می کرد. جدا از اينها فردی مهربان و صادق بود و برای همين من از همکاری و همراهی با او لذت می بردم. چندين بار از من دعوت کرد به خوابگاه او بروم و من هم چند شب پيش او ميماندم و فرصتی می شد تا در مورد همديگر و برنامه ها و فعاليت های بعدی صحبت کنيم.
اکبر محمدی چگونه شخصيتی داشت؟
ــ فرد بسيار خوشرويی بود و هميشه تبسم داشت. وقتی با اکبر صحبت می کردم، هميشه می ديدم که با ديگران متفاوت است؛ اميدوارانه سخن می گفت، از خودش تعريف نمی کرد و تنها به مبارزه و فعاليت فکر می کرد. وقتی خبر درگذشت او را شنيدم اصلا باورم نمی شد. باورم نمی شد که دوست عزيزی چون او را از دست داده ام. از دست دادن انسان های جسور، شريف، صادق و درست کردار بسيار دردناک است. بخصوص فردی که از همه چيز خود گذشته تنها برای آزادی ميهن و شادی و رفاه مردمش.
مثلا يک بار يک تجمع در داخل دانشگاه تهران داشتيم در خرداد ۱۳۷۸ که من مجری مراسم بودم و آقای محمد مسعود سلامتی (دبير جبهه متحد دانشجويی) سخنران مراسم، که اکبر در برابر دوربين های وزارت اطلاعات و حراست رفت و گفت: "فيلمبرداری نکنيد نامردها" و با دست اشاره می کرد که از اينجا برويد. کمتر کسی جرأت اين کارها را داشت. يا در جريان کوی دانشگاه اکبر محمدی جزو کسانی بود که در صف اول مبارزه قرار داشتند و برای همين به اعدام محکوم شد. او در زندان توحيد در برابر شکنجه های رژيم ايستادگی کرد و برای همين بيشتر از ديگر دانشجويان شکنجه شد.
اشاره به جبهه متحد دانشجويی کرديد، اکبر محمدی چه نقشی در آن داشت و اين جمع از کی شروع به کار کرد؟
ــ اکبر محمدی از بدو شروع به کار جبهه عضو شورای مرکزی جبهه متحد دانشجويی بود. بنای اصلی اين جبهه در اواخر سال ۱۳۷۶ پايه گذاری شد که مهمترين افرادی که آن را تاسيس کردند آقايان حشمت طبرزدی، منوچهر محمدی، پرويز سفری، و محمد مسعود سلامتی بودند. البته محمد قوچانی سردبير روزنامه شرق هم آن موقع در جلسات اوليه جبهه حضور داشت و قرار بود به عنوان دانشجو در تاسيس آن نقش داشته باشد که از اول همکاری منصرف شد. از افراد مختلفی هم دعوت به کار شد. اين جبهه فعاليت های خود را از اوايل سال ۱۳۷۷ شروع کرد.
جبهه متحد دانشجويی از چه گروههای تشيکل شده بود؟
ــ جبهه متحد دانشجويی از چند تشکل دانشجويی تشکيل می شد و از هر تشکل هم يک يا دو نفر در شورای مرکزی جبهه حضور داشتند.
اتحاديه انجمن های اسلامی دانشجويی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی (به مسئوليت طبرزدی و محمد مسعود سلامتی)، سازمان دانشجويان روشنفکر که بعدا به اتحاديه ملی دانشجويان تغيير نام داد (به مسئوليت منوچهر محمدی)، سازمان ملی دانشجويان (به مسئوليت پرويز سفری پسر مرحوم محمدعلی سفری)، کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی (به مسئوليت خود من) و چند تشکل ديگر هم بودند که در واقع مجموعه جبهه متحد دانشجويی را تشکيل می دادند. اين جبهه در آن زمان تنها جريان دانشجويی مخالف حکومت بود که از طريق تظاهرات، تجمع، اعلاميه، مصاحبه و راههای مختلفی تحت عنوان استراتژی مبارزه فعال در قالب نافرمانی مدنی و مبارزه مسالمت آميز فعاليت می کرد و از طرف همه جناح های حکومتی از جمله اصلاح طلب ها مورد حمله قرار می گرفت.
اصلاح طلبان چرا و چگونه به شما حمله می کردند؟
ــ در آن زمان جبهه متحد دانشجويی به دليل عملکرد و نوع فعاليتهايش و اينکه خواهان تغييرات بنيادين در حکومت بود و اعتقادی به اصلاحات دوم خردادی به دليل ماهيت اجزا آن نداشت، لذا مراتب از طرف آنها مورد حمله قرار می گرفت. ما البته در پروسه اصلاحات اخلال يا مانع ايجاد نمی کرديم بلکه می گفتيم با توجه به ساختار حقوقی رژيم و نيز سياست های جناح های محافظه کار و اصلاح طلب، چيزی به عنوان اصلاح پذير بودن رژيم وجود ندارد و خوب طبيعی است که اصلاح طلبها برای اينکه ما را مخالف تلقی می کردند به شدت می کوبيدند. حتی در روزنامه های خودشان و محافل سياسی و دانشجويی چنين وانمود می کردند که اعضای جبهه متحد افرادی مشکوک و آشوب گر هستند تا جلوی تقويت جنبش دانشجويی را بگيرند و تنها آلترناتيو خودشان را در دانشگاهها تقويت کنند تا بتوانند از دانشجو و دانشگاه به نفع سياست های خودشان استفاده کنند.
برخورد روزنامه های اصلاح طلب با شما از کدام جبهه بود؟
ــ بعضی از آنها همانطور که عرض کردم در سرمقاله ها و يا نوشته هايشان خيلی راحت می نوشتند که اينها مشکوک، خشونت طلب و آشوب گر هستند. در اين زمينه روزنامه صبح امروز به مدير مسئولی سعيد حجاريان از همه جلوتر بود. اين روزنامه مثلا وقتی در جريان تظاهرات کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ همه اعضای مرکزی جبهه متحد دانشجويی را دستگير کردند به جناح محافظه کار حکومت چراغ سبز نشان می داد که با ماها برخورد شديد کنند و حتی در برابر احکام اعدام دانشجويان زندانی، هيچ دفاعی نکردند.
گزارش هايی تحت عنوان "پسرعموهای گارد آهنی" و مطالبی ديگر در صبح امروز به روشنی جريان های مستقل دانشجويی را زير سئوال می برد و اين در حالی بود که همه ما در شکنجه گاه وزارت اطلاعات (زندان توحيد) تحت فشار و اذيت و آزار بوديم.
در تيرماه ۱۳۷۸، وزارت اطلاعات چندين اعلاميه منتشر کرد که در همه آنها جبهه متحد دانشجويی را عامل آشوب معرفی کرده است. توجه کنيد که آن موقع وزارت اطلاعات در اختيار سيدمحمد خاتمی و اصلاح طلب ها بود و حتی بسياری از کارشناسان وزارت اطلاعات اعضا يا طرفداران جبهه مشارکت بودند و از طرفی توجه کنيد به خطی که روزنامه های دوم خردادی در آن زمان عليه دانشجويان در پيش گرفته بودند يعنی در زمانی که دانشجويانی مثل اکبر محمدی و احمد باطبی زير شکنجه قرار داشتند آنها در روزنامه هايشان به دانشجويان حمله می کردند. در حالی که آن زمان، قدرت و سياست بر حقوق بشر در نزد آنها اولويت داشت، حالا مدعی دمکراسی خواهی شده اند.
واکنش شما در برابر اين اتهامات چه بود؟
کار چندانی از دست ماها ساخته نبود چون تمام تريبون ها و روزنامه ها در اختيار آنها بود و حتی وزارت ارشاد دولت اصلاح طلب به ما مجوز انتشار روزنامه نمی دادند چون می دانستند به نفع شان نيست. آقای محمد مسعود سلامتی سالهاست در انتظار دريافت مجوز است، اما نمی دهند، البته موفق شديم چند نشريه منتشر کنيم که نشرياتی که صاحب امتياز آنها از جبهه متحد نبودند. تنها کار ما اين بود که فعاليت کنيم و حرف دل مردم را بزنيم و امروز همه می بينند که اصلاح طلبها حتی در بين خودشان هم اختلاف و چند دستگی دارند و حتا حاضر به ائتلاف با موتلفه اسلامی و گروههای محافظه کار شده اند.
از وضعيت فعلی زندانيان سياسی بگوييد.
ــ من از حدود ۹ سال قبل در مورد زندانيان سياسی فعاليت و تحقيق می کنم و با توجه به نوع نگرشی که به اين مسئله دارم، معتقد هستم که در برهه فعلی، زندانيان سياسی شرايط دشوار و نگران کننده ای دارند. بايد اين دوره را يکی از دوره های سخت ناميد چرا که زندانيان سياسی بيش از سالهای قبل تحت فشار قرار گرفته اند. از اعترافات تلويزيونی تعدادی از زندانيان سياسی آذربايجان يا رامين جهانبگلو گرفته تا تحت فشار بودن دانشجويان زندانی همگی نشان می دهد که رژيم سياست جديدی در قبال آنها در پيش گرفته است. قتل اکبر محمدی در زندان نيز به نظر من در همين راستا قابل ارزيابی است. رژيم با کشتن اکبر محمدی به دنبال اهداف خاصی است. الان در زندانهای تهران، آذربايجان و کردستان عده زيادی زندانی سياسی وجود دارند که وضعيت وخيمی دارند. به نظر من بايد نهادهای حقوق بشری در داخل و خارج کشور و بويژه در خارج کشور فعاليت های خود را چند برابر کنند تا رژيم نتواند به راحتی موضوع حقوق بشر را با مسائل ديگر بپوشاند و از آن عبور کند. اکبر محمدی را کشتند و حالا جان ديگر زندانيان سياسی همچون احمد باطبی (زندان اوين) و عباس لسانی (زندان اردبيل) در خطر است.
وضعيت فعلی اين جنبش را چگونه ارزيابی می کنيد؟
ــ به نظر من از زمانی که احمدی نژاد رئيس جمهور ايران شد و يک کابينه نظامی امنيتی تشکيل داد براساس سياست های کلان امنيتی رژيم، يک برنامه متفاوتی نسبت به دولت قبلی در پيش گرفته شد. مثلا در دولت قبلی يک نگاه ابزاری به دانشجو وجود داشت، اما الان تمام سعی و تلاش رژيم برای خنثی و نابود کردن هر نوع فعاليت دانشجويی استوار است. از چند ماه پيش شروع کردند به بستن تشکل های دانشجويی و روز به روز شاهد توقيف و غيرقانونی شدن انجمن ها و تشکل های دانشجويی هستيم که مهمترين آنها انجمن دانشگاه اميرکبير بود که دو ماه پيش غيرقانونی اعلام شد. از طرفی تلاش می کنند با کمک بسيج دانشجويی و نمايندگی ولی فقيه در دانشگاهها يک جو پليسی و رعب و وحشت در دانشگاه ها ايجاد کنند تا به نوعی فعاليت ها را به حداقل برسانند. مسئله بعدی جلوگيری از هر نوع تجمع و حتی برنامه های فرهنگی دانشجويان است که همه اينها با هماهنگی چند نهاد مهم از جمله وزارت اطلاعات، وزارت علوم و قوه قضاييه صورت می گيرد. در کنار قوه قضاييه بايد گفت سپاه پاسداران هم وجود دارد که تحت پوشش اين قوه فعاليت می کرد و ادامه می دهد، اما الان اکثر آنها جذب وزارت اطلاعات شدند و به هر حال شرايط جديدی را برای سرکوب دانشجويان در پيش گرفتند. همين افراد، مانع حضور دانشجويان در مراسم هفتم اکبر محمدی شدند از ترس اينکه مبادا حضور آنها باعث شود که يک حرکت اعتراضی شکل بگيرد و همه آنها را در مسير آمل دستگير کردند که هنوز چند نفر از آنها از جمله دوست عزيزم اميد عباسقلی نژاد در زندان است.