سايت «بازتاب» از چند ماه پيش، وارد منطقه ممنوعه شده بود و ما نگران چنين پيشامدی بوديم، ولی در انتخاب بين اطلاعرسانی به افکار عمومی و رضايت آقايان، بايد يکی برگزيده میشد.
يک خبرگزاری دولتی مصاحبهای با خبرنگار بازتاب در پاريس درباره مسدود شدن سايت ««بازتاب»» در ايران انجام داد. ديروز تلفنی، اين مصاحبه پيگيری شد که گفتند: رئيس خبرگزاری گفته ما نمیتوانيم اين مصاحبه را بفرستيم، چرا که سايت «بازتاب»، بايد اقدامات قانونی را انجام میداد و خود را به وزارت ارشاد معرفی میکرد تا اين وضعيت پيش نيايد.
به اين خبرگزاری گفته شد: شما در پاريس هستيد و يک مصاحبه انجام داديد، حال آن که وظيفه شما اطلاعرسانی است، نه تعيين تکليف برای اين و آن و حتی اگر در مواردی مشکل داشته باشيد، میتوانيد در پايان و يا آغاز مصاحبه، موضع خودتان را بگوييد. البته اين نخستين باری نيست که اين دفتر چنين واکنشی را در اطلاعرسانی از خود نشان میدهد.
به هرحال برای آگاهی بينندگان، متن مصاحبه در زير میآيد:
ضمن معرفی خودتان، بفرماييد که چرا کار پايگاه خبری تحليلی «بازتاب» به اينجا کشيد؟
بنده ايمانی، خبرنگار «بازتاب» در پاريس هستم. درباره پرسش شما بايد بگويم که سايت «بازتاب» از چند ماه پيش، با توجه به رسالت اطلاعرسانی وارد منطقه ممنوعه شده بود و ما نگران چنين پيشامدی بوديم، ولی در انتخاب بين اطلاعرسانی به افکار عمومی و رضايت آقايان، بايد يکی برگزيده میشد. بنده از جزييات کار دوستان در تهران اطلاع دقيقی ندارم و برداشتم هم تنها با توجه به شواهد و قراين است.
در پی مقاله آقای صادقی، مدير مسئول پيشين «بازتاب»، در نقد برگزاری کنفرانس هولوکاست به وسيله وزارت امور خارجه، فشارهای علنی و غيرعلنی بر مجموعه «بازتاب» وارد شد، در حالی که ايشان نه اغراقگويی هولوکاست را در مقاله انکار کرده بود و نه با تحقيق صاحبنظران در اين زمينه مخالفتی داشت، بلکه در اوضاع کنونی کشورمان، برگزاری چنين نشستهايی را از سوی يک وزارتخانه با توجه به منافع ملی بررسی کرده بود، ولی مسئولان دولتی، با اقداماتی که در سايتهای وابسته انجام دادند، ضريب پايين تحملشان را به نمايش گذاشتند. البته شنيدم که پرداختن به شرکت يکی از مشاوران رئيسجمهور در مجلس رقص در ترکيه هم باعث ناراحتی دولتمردان بوده، ولی از جزييات آن خبری ندارم.
شما گمان نمیکنيد که «بازتاب» با پرداختن به برخی خبرها و گزارشهای جنجالی، باعث نا اميدی، ناکارآمدی دولت و يا احيانا لطمه به آبروی افراد میشود؟
ببينيد نفس کار خبری چنين حکم میکند و ما نمیتوانيم همواره با کلیگويی به معضلات جامعه بپردازيم. هيچ کار رسانهای، رساتر از اين نيست که شما نمونههايی از واقعيتهای جامعه را در معرض افکار عمومی قرار دهيد. بارها ديده شده است که يک عکس، کار صد تحليل و خبر را انجام میدهد؛ چرا؟ برای اينکه عکس، کلیگويی نيست، بلکه عين واقعيت است و اخبار و گزارشها هم همين حالت را دارند. بيشتر اوقات، رسانهها در گزارشهای خود، میخواهند به قول معروف، کار مشت نمونه خروار را نشان دهند و در کار رسانهای حرفهای گريزی از آن نيست.
چرا ديگر منابع خبری چنين نمیکنند و شما به تنهايی مدعی رساندن واقعيتهای جامعه بدين شيوه هستيد؟
در جامعه رسانهای ما، در کل دو گروه عمل میکنند؛ يکی کاملا همسو با دولت و ديگری کاملا در مقابل با آن که به اپوزيسيون و شبه اپوزيسيون معروفند.
خبرگزاری که شما در آن مشغول هستيد، به خاطر ملاحظاتی که دارد، نمی تواند به مطالبی بپردازد که با سياستهای دولت همخوانی ندارد. به خاطر همين، نمی توانيد مثل يک سايت خبری عمل کنيد.
ببينيد پس از پايان مأموريت سفير کشورمان در پاريس و انتخاب سفير جديد، نزديک به ۹ ماه فرانسویها در دادن ويزا به سفير جديد طفره میرفتند و اين نوعی تحقير برای کشور ما بود. خوب شما چگونه میتوانستيد اين مسأله را بيان کنيد؟ ما در سايت «بازتاب» به همين مسأله با يک مقاله تند پرداختيم و از مسئولان خواستيم که در برابر اين رفتار تحقيرآميز فرانسویها، مقابله به مثل کنند، که درست يک هفته يا ده روز بعد، ويزای سفير جديد داده شد و اين بازی مضحک پايان يافت. چرا؟ برای اينکه فرانسویها، نقش رسانه در افکار عمومی را خوب میدانند و نمیخواستند بازار بزرگ ايران به خاطر اين گونه رفتارها از دستشان برود. وجود سايتهای خبری مستقل، میتواند در مواقع خاصی، اين گونه در خدمت خود اين دولت قرار بگيرد و موضوعی را که منابع رسمی به خاطر محذوراتی که دارند، نمی توانند عنوان کنند، مطرح نمايد. در اين موقع، از طرف دوستان حتی يک خط تقدير هم از اين کار «بازتاب» نشد که البته شايد بيشتر به خاطر مشغله زياد بود و کار رسانه هم نبايد برای تقدير و تنبيه باشد، اصل بايد دفاع از منافع ملی باشد که نتيجه مطلوب به دست آيد.
شما گمان نمیکنيد بيش از اندازه به کارهايتان اهميت میدهيد؟
نه، اين گونه نيست. اصحاب رسانه همچون يک پازل، مجموعهای را تشکيل میدهند که نقش هر کدام برای ساختن اين پازل مؤثر است و من میخواستم بگويم که وجود چنين رسانهای، نه تنها برای افکار عمومی لازم است، که میتواند در کنار ديگر منابع برای دولت مردان هم مفيد و مؤثر باشد.
آيا شما با تمام کارهای انجام شده در «بازتاب» موافقيد؛ يعنی اينها اشتباه نکردهاند؟
اصلا در يک کار جمعی، به ويژه رسانهای، شما نمیتوانيد با همه کارهای انجام شده، صددرصد موافق باشيد، مگر رسانه يک حزب است که ما با تمام کارهای آن موافق يا مخالف باشيم؟ بنده با ۹۰ درصد کارهای سايت موافقم و آن ۱۰ درصد را هم در موارد پيش آمده تذکر دادهام.
اين که آيا دوستان ما در «بازتاب» اشتباه کرده يا نکردهاند، پرسشی است که درباره يک رسانه نمیتوان گفت، چرا که با توجه به سرعت و حجم کار از يک سو و نبود امکانات کافی از سوی ديگر، امکان رخ دادن اشتباه در يک رسانه، به ويژه اينترنتی وجود دارد، ولی راهش اين نيست که به خاطر يک اشتباه و يا اختلاف کرکره يک پايگاه خبری را پايين بياورند.
وزارت ارشاد اعلام کرده است که موارد خلاف بسياری در سايت «بازتاب» وجود دارد. به نظر شما بايد چگونه با اين تخلفها برخورد میشد؟
نخست اين که وزارت ارشاد، تنها کلیگويی کرده است و در ادعای خود، هيچ شاهدی نياورده تا افکار عمومی هم در جريان اين خلافها قرار گرفته و درباره آنها فرصت قضاوت داشته باشد. شايد هم به خاطر اين باشد که اگر شواهد اين وزارتخانه عنوان میشد، آن وقت معلوم میشد که هيچکدام خلاف نيست. ببينيد وزارت ارشاد و دولت چند رسانه رسمی و غير رسمی را تحت امر خود دارند و میتوانند به راحتی موارد خلاف را به وسيله اين رسانهها در معرض ديد عموم بگذارند.
بحمدالله مردم کشور ما بارها ثابت کردهاند که در ميان ملل جهان از بلوغ سياسی بالايی برخوردارند و اگر ببينند يک رسانه از اين وسيله برای اغراض سياسی و يا شخصی استفاده ابزاری میکند، با آن برخورد خواهد کرد. مگر اين که ما خود را قيم مردم بدانيم و به جای آنان، آنچه را به مزاج ما خوش نيامد برای آنان هم مضر بدانيم؛ اين گونه رفتارها، توهينی به مردم شريف و فهيم ايران است.
در کتاب الهی به ما دستور داده شده که با هم مهربان و با دشمنان سخت باشيم؛ آيا برخورد ارشادیها با کارگزاران سايت «بازتاب» که همه از فرزندان اين مرز و بوم هستند، گويای عمل به دستورهای الهی است؟
چرا ارشادیها که میگويند خلافهای سايت «بازتاب» از حد گذشته، تذکری رسمی به آنها ندادند و مثل ژاندارمها منتظر ارتکاب خلاف بودند تا مجرم را گرفته و به دادگاه تحويل دهند. دوستان در وزارت ارشاد از اين هم فراتر رفتند و مثل يک پليس عمل نکردند، چرا که پليس، خاطی را به دادگاه تحويل میدهد و دادگاه در مورد وی حکم صادر میکند، ولی ارشادیها هم گرفته و هم حکم صادر میکنند. مگر وزارت ارشاد ـ همان گونه از نام اين وزارتخانه پيداست ـ نبايد اول ارشاد کند؟
اين وزارتخانه با ديدن يک خلاف، میتوانست تذکر دهد و همين يادآوری را در روزنامههای تحت امر خود درج کند. آن وقت اين شايبه پيش نمیآمد که بستن «بازتاب»، حرکتی جناحی بوده است.
بارها ديده شده که آقای احمدینژاد در برابر نقدهای تند از خود سعه صدر نشان داده و با نقادان برخورد تند نکرده است. ای کاش، ايشان در يک اقدام همهگير، ضريب تحمل مديران خود را هم کمی بالا میبردند.
من نمیدانم کسانی که تصميم به غير قانونی بودن سايت «بازتاب» گرفتهاند، متوجه آثار کار خود هستند يا نه! پس از اعلام غير قانونی بودن فعاليت «بازتاب»، همه رسانههای خارجی اين خبر را با نام اين که رژيم حتی تحمل وفاداران به انقلاب را هم از دست داده، آوردند؛ اين است آن جامعه نمونه ايرانی که میخواهيم به جهان عرضه کنيم؟
آيا اميدی به برداشتن فيلتر از «بازتاب» هست؟
بنده از کارهای انجام شده در تهران خبر ندارم و اميدوارم که بزرگان قوم، اقدامی در عادی شدن وضع انجام دهند تا هم اين سايت در کنار ديگر رسانهها بتواند به جامعه خدمت کند و هم آن که معلوم شود در جمهوری اسلامی تحمل نقد و نظر متفاوت هست.
دوستانی که از مطرح شدن نظريات متفاوت نگران هستند و فکر میکنند يک تحليل در يک سايت و يا روزنامه، باعث نااميدی و يا تشويش افکار عمومی میشود، نگران نباشند. ارکان جمهوری اسلامی ايران به برکت خون شهدا و تلاش مردم شريف و فهيم ايران، چنان محکم و پايدار است که با يک تحليل و گزارش به آن لطمهای نخواهد خورد.
در زمان جنگ سرد، بلوک شرق اجازه ابراز يک عقيده مخالف را نمیداد، چرا که ارکان کشورهای کمونيستی به زور سر نيزه بود و يک تحليل و گزارش متفاوت، میتوانست اين ارکان را متزلزل کند، ولی از آنجايی که کشورهای غربی به محکم بودن ارکان نظامهای خود مطمئن بودند، اجازه فعاليت احزاب مخالف مثل حزب کمونيست را در اين کشورها میدادند و ما ديديم که اين احزاب با همه تلاش و کمکهای بلوک شرق، تنها موفق به جذب درصد کمی از آرای مردم میشد. به باور بنده، ارکان جمهوری اسلامی چنان با خواست مردم عجين شده که اگر به سلطنتطلبان هم اجازه نشر روزنامه در ايران داده شود، شايد بتوانند يکی دو درصد از افراد نوستالژيک را به خود جلب کنند. ما در خارج اين مسأله را به خوبی میبينيم. سلطنتطلبان و يا ديگر گروههای اپوزيسيون با تمام آزادی عمل و پشتيبانیهای مالی و غيره که از آن برخوردارند، در نشستها و يا تظاهرات خودشان، وقتی موفق به برپايی يک تجمع دويست نفری میشوند، سخن از تجمع عظيم میکنند.
اميد اين که مسئولان، همان گونه که بارها از خود سعه صدر نشان داده و مشکلات را با تعقل حل کردهاند، اين بار هم فارغ از احساسات و گرايشها، هر چه زودتر فضای مناسب را برای ابراز عقيده همه طيفهای وفادار به انقلاب و ايران فراهم کنند.