تحليل گر و فعال سياسی احمد زيد ابادی که بهای زيادی هم در راه ابراز عقايدش پرداخته است در نوشتاری با عنوان “آزادی بيان و انرژی هسته ای “ ۱متاسفانه با استناد به يک قياس غير منطقی در مورد آزادی بيان پرداخته است و به نتيجه گيری غلطی رسيده است .
زيد ابادی در ان نتيجه گيری کرده است که
"در هر حال سازمان مجاهدين انقلاب به عنوان يکی از گروههايی که نقشی اساسی در شکل گيری نظام سياسی ايران داشته است، گامی شجاعانه برداشته است، چنانچه نظام سياسی اين گام را با برخورد شديد – از هر نوع آن – پاسخ دهد، در آن صورت کشور ما وارد همان جهنمی شده است که برخی ايرانيان مهاجر ادعا می کنند."
اولا -اشتباهی که زيد ابادی می کند مانند فرخ نگهدار محور برخورد با يک جريان را آغاز انحراف ميداند در حاليکه انحراف سالهاست که آغاز شده است و سازمان مجاهدين انقلاب خود يکی از سناريو نويس ها بود ه است.
دوماـ حزب مشارکت قبلا در مورد هسته ای موضع گيری کرده بود .
به عنوان يک فعال حقو ق بشری و مدافع حق اانسانی بايد از آزادی بيان همه افراد و گروهها منجمله مجاهدبن انقلاب بدون اما و اگر دفا ع کرد ولی به عنوان تحليل گر سياسی نمی توان به نقش مجاهدين انقلاب که حتی نام گذاريشان در ضديتی آگاهانه و در جهت روياروئی در همان ابتدای انقلاب انتخاب شده بود و د ربر قراری اسبتداد و نقض آزادی بيان و نهادينه شدن پايه های استبداد ، نقش بنيادين داشتند نپرداخت .
اينکه سازمان مجاهدين انقلاب دست به تابو شکنی درجريان هسته ای زده است و مورد حمله جناح راست تر نظام قرار گرفته است دليلی بر آزادی خواهی انان نيست . زيرا دفاع سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی از توقف غنی سازی بر اسا س يک ديدگاه دموکراتيک مبتنی بر آزادی خواهی و به رسميت شناختن حقوق مردم به عنوان صاحبان کشور و نهادينه شدن حقوق بشر نشات نمی گيرد . زيرا هنوز بهزاد نبوی از سردمداران اين جريان و امضا کننده قرارداد ننگين الجزاير همچنان از اين قرارداد دفاع ميکند.
مجاهدين انقلاب درد مردم ايران ندارند زيرا تا کنون هيچ اشاره ای به سياه ترين دوران تاريخ معاصر ايران يعنی دوران ۶۰ تا ۶۹ که به دستگيری و شکنجه واعدام هزاران ايرانی دگر انديش که بسياری از انان تنها سلاحشان قلم بود ؛ انجاميد ، نداشته اند . انان عليرغم اينکه از موسسان و بنيانگزاران وزارت اطلاعات بودند و اطلاعات زيادی در مورد نقش جناح رفسنجانی و لاجوردی در سرکوب ها داشتند ،با اصرار در پوشانيدن حقيقت هم چنان “ کفر “ می ورزند.
مجاهدين انقلاب در بستن دانشگاه که به اخراج و پاکسازی ۶۰ هزار دانشجو انجاميد و بر اثر ان ۳/۲ استادان دانشگاه هر گز به دانشگاه بر نگشتند ، حمايت فعال و مشارکت دا شتند ؤانان هيچ گاه سخنی بر زبان نباورد ه اند خسارات وارد شده در مقياس علمی , انسانی و اقتصادی چيزی کمتر از بمب اتم نيست .
مجاهدين انقلاب در ادامه جنگ نقش موثری داشتند ولی همچنان در اين مورد سکوت کرده اند و صداقت ان را ندارند که بگويند ادامه جنگ نه بخاطر اسلام بود بلکه بخاطر تثبت قدرت و سرکوب مخالفان بود .
مجاهدين انقلاب چنان انحصار طلب و تبعيض گرا هستند که حتی حاضر نشدند که درجبهه دموکراسی و حقوق بشر مصطفی معين شرکت کنند . بهانه انان شرکت نهضت ازادی در اين جبهه بود در حالکيه نهضت آزادی سالهاست که به نظام هم اعتقاد داردو عليرغم تمامی محدوديت ها ی حاکميت ،قبل از همه در انتخابات شرکت می کند .
نمی شود که شکل گيری جريانی را از بصورت مقطعی مورد بررسی قرار داد و نتيجه گيری کرد که انان دموکرات شده اند .
تفاوتی که مجاهدين انقلاب با ديگر مخالفين ايرانی مستقل مردمی در بحران هسته ای ايران دارند اين است که انا ن برای رسيدن به قدرت و سهم بيشتر د رحاکميت تلاش می کنند .
مجاهدين انقلاب هميشه در حاکميت بوده اند . د رمجلس هفتم قدرت زيادی داشتند ولی بدليل سياست باز ی و عدم اعتقاد به مردم انچنان غرق در استراتژی فشار از پائين ، چانه زنی از بالا ، بودند که هم اميدهای بخشی از مردم را برای اصلاحات ازبين بردند .
ذاتا کسانی که چشم به قدرت دارند وارد زد وبندهای سياسی شده و مردم را رها ميکنند.
انان در مقاطعی که بايستی در کنار مردم می ايستادند نايستادند و جناح انحصار طلب هم که بدرستی انانرا را تحليل کرده بود انان را از مراکز قدرت سياسی به راحتی بدون پرداخت هزينه سياسی به عقب راند و شورای شهر، مجلس هفتم و رياست جمهوری را تصرف کرد.
اکنون هم مخالفت انا ن با احمد ی نژاد و نزديکی به رفسنجانی و فعال شدن رفسنجانی در بدست گرفتن قدرت ؛ را در اين راستا می توان ديد. اين مجاهدين انقلاب نيستند که تغيير کرده اندبلکه اين جناح ديگر است که بر اساس ماهيت قدرت طلبی ، سهمی برای انا ن به رسميت نمی شناسد . رفتارهای احمدی نژاد همان رفتارهای مجاهدين انقلاب در چندين سال قبل است . آيا هيچگاه مجاهدين انقلاب اذعان دا شته اند که چه اشتباهاتی داشته اند که الان به احمدی ن|اد ايراد می گيرند.
مجاهدين انقلاب بخوبی می دانند رفسنجانی همان رفسنجانی دوره مجلس ششم است و نامزد رياست جمهوری دوره نهم ، که در نزد مردم کاملا بی اعتبار شده بود ، پس چگونه است که در پشت سر وی صف می کشند. رفسنجانی که هنوز در مورد اصرار بر ادامه جنگی بی حاصل به ملت ايران پاسخی نداده است . چه چيز رفسنجانی عوض شده است که وی را به عنوان مصلح ميخواهند به خورد مردم ايران بدهند. اصلا رفسنجانی يکی از طراحان طرح اتمی ايران با توجه به تجربه صدام حسين هست.
ايا واقعا ايران قحط الرجال است که مجاهدين انقلاب قصد دارند رفسنجانی را به قدرت برگردانند هر چند در اثر سياست های سرکوبگرانه دوران سازندگی رفسنجانی عده زيادی از رهبران و فرهيختگان سياسی ما کشته و بسياری از مردان و زنان به سکوت کشانده شده اند .
بازگرداندن رفسنجانی در بجران سازی های هسته ای ، چيزی کمتر از انفجار اتمی در ايران برای نسل های جوان بدون کار و اينده نخواهد بود.
استدلاهای اين چنينی مرا ياد شرکت اجباری در حسينه اوين در دوران لاجوردی می انداخت که عليرغم روبر وشدن با توابها و شناسائی شدن ، و سينه زنی ، زنگ تفريحی برای زندانيان بود .
اجازه بدهيد اندک مردان قدرتمند نظام خودشان دعوای قدرت خودشان را با هم حل و سپس با آمريکا حل کنند. دعوای قدرت انها را تئوريزه ومشروع نکنيد . بقو ل مرحوم بازگان دعوا سر لحاف ملاست.
وظيفه روشنفکران و تحليل گران نقد کردن است تعريف کردن را به عهده دولتها بگذاريم. تا زمانيکه مردم مشارکت واقعی و ازادانه در اداره امور کشور که در انتخابات ازاد و آزاد انتخاب شدن تجلی پيدا ميکند ، با حل شدن مسئله هسته ای داستان ديگری برای مردم علم خواهد شد.
۱. سايت ادوار نيور
www.knaoun-e-bayan.blogspot.com
www.politicofcanada.blogspot.com