پنجشنبه 16 فروردین 1386

باستان شناسی روزنامه کيهان! اميرفرشاد ابراهيمی

اميرفرشاد ابراهيمی
کيهان گرچه از رويه پيشين خود دست برنداشته است و همچنان متهم می کند و بی هيچ ابايی به مخالفان و دگر انديشان انگ و اتهام صهيونيست و برانداز و جاسوس می زند اما اتفاقات مهم در جای ديگری در حال وقوع است و صرفا کيهان امروز محلی برای آموزش و بارور شدن روزنامه نگاران امنيتی و يا ولايی است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

ميشل فوکو در کلمات و اشياء برای اولين بار روش « باستان شناسی سياست و دانش » را مطرح می کند . باستان شناسی علوم سياسی و علوم انسانی ، بحث در شرايط امکان اين علوم است . بدين ترتيب فوکو سه دوره معرفتی ( اپيستمه) در تاريخ مغرب زمين تشخيص می دهد . اگر با تبعيت از روش فوکو بخواهيم به باستان شناسی روزنامه کيهان و گردانندگان آن بپردازيم ، بايد بدين پرسش پاسخ گوئيم که اصولا چرا « کيهان» اينگونه شد !

۱- روزنامه و يا اصولا موسسه کيهان که مجموعه ای است قريب به دوازده روزنامه و هفته نامه و ماهنامه و سالنامه در حوزه های گوناگون از آنجا که پيش از انقلاب متعلق به يکی از نزديکان دربار پهلوی بود با انقلاب اسلامی در رديف مراکز و موسسات مصادره شده قرار گرفت و به عنوان يک روزنامه دولتی زير نظر دفتر آيت الله خمينی قرار گرفت و بعد از فوت ايشان، زير نظر دفتر رهبری به فعاليت خود ادامه داد و هم اينک موسسه کيهان که بيشتر به مناسبت روزنامه عصر آن مشهور می باشد زير نظر نماينده ولی فقيه و مسئول موسسه اداره می گردد ، حسين شريعتمداری پس از معاديخواه ، سيد محمد خاتمی و مهدی نصيری چهارمين مدير مسئول اين موسسه در بعد از انقلاب می باشد که اولی معزول گرديده و هم اکنون در حاشيه قدرت می باشد و دومی مدتی وزير فرهنگ و ارشاد بود که در اعتراض به سياستهای فرهنگی و مطبوعاتی استعفاء داد اما شش سال بعد به عنوان رئيس جمهوری اصلاح طلب يکی از نامور ترين افراد جمهوری اسلامی گشت ، مهدی نصيری نيز گرچه اقبال هيچ کدام از اين افراد را نيافت اما هنوز به عنوان طلبه و يک روزنامه نگار و تئوريسين راديکال انقلابی مطرح می باشد و کماکان ارتباط خود را با دفتر رهبری حفظ نموده است . اما برای پی بردن به ميزان تاثير و قدرت سياسی و رسانه ای روزنامه کيهان بايد از دو سوی موازی هم خود موسسه کيهان را و هم حسين شريعتمداری شناخت چرا که کيهان بدون شريعتمداری يک موسسه مطبوعاتی و رسانه ای هست همچون ديگر همزاد خويش – موسسه اطلاعات – که نه تنها سياسی و راديکال نيست بلکه يکی از نهادهای عمده مطبوعاتی سالم و روشنفکری ايران می باشد ، و حسين شريعتمداری نيز بدون موسسه کيهان يک کهنه سرباز و يا يک نظامی راديکالی می باشد که صرفا به واسطه دوران گذشته و حضورش در بين مسئولان عالی امنيتی و نظامی انقلاب اسلامی دارای تجارب و خاطرات بسياری می باشد .

۲- با انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۵ و ايجاد نهادها و ارگانهای انقلابی و تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، حسين شريعتمداری که دانشجوی اخراجی ادبيات فارسی دانشگاه تهران بوده و سابقه مبارزات انقلابی در گروههای مذهبی همراه با روحانيت ومدت قليلی هم سابقه همکاری با سازمان مجاهدين خلق ايران که آن هم از جمله سازمانهای مخالف نظام پهلوی و دارای گرايش مذهبی بوده ، مضاف آنکه به مناسبت همين اعتراض و مخالفتهايش مدت دو سال را نيز در زندانهای نظام پهلوی گذرانده جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده و در مرکزی به عنوان دفتر سياسی سپاه که يکی از مراکز حساس و تئوريک سپاه پاسداران بوده می گردد ، شريعتمداری در دفتر سياسی سپاه بيشتر فعاليتهای خويش را حول محور انتشار جزوات عمومی شناخت اسلام و افشای جريانهای الحادی نظير مارکسيسم و يا سرمايه داری و ... در اسلام نموده و همچنين در همان دفتر کار انتشار بولتن های محرمانه اطلاع رسانی را برای مسئولان عالی انقلاب بر عهده می گيرد به واقع می توان گفت در آن زمان و در بعد از هرج و مرج های انقلاب و عدم تمرکز بروی دستگاههای کشور و نبود يک سيستم دقيق و منسجم اطلاعاتی و امنيتی دفتر سياسی سپاه آنزمان به عنوان تنها مرکز تئوريک و تغذيه سازی سياسی و امنيتی انقلاب محسوب شده که کار اطلاع رسانی و آگاهی رسانی های محرمانه در قالب بولتن و يا گزارشهای محرمانه از جريانات و اتفاقات سياسی آنزمان را تهيه و به اطلاع انقلابيون ارشد و مسئولان نظام می رساند .
چندی بعد و با شروع فعاليتهای سياسی و رو آوردن مخالفين انقلاب اسلامی به فاز نظامی و شروع ترورها و تحرکات سياسی ، سپاه پاسداران نيز ماموريت مقابله با آنها را در دستور کار خود قرار داد و با دستگيری و بازداشت ضد انقلابيون بازجوئی و تخليه اطلاعاتی آنها را آغاز نمود ، با بازداشت سران و اعضاء حزب توده که يکی از عمده ترين و کهنه ترين سازمانهای سياسی مخالف نظام پهلوی بوده که در به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی نيز سهيم بوده ! و البته به زودی نيز مورد بی مهری انقلابيون قرار گرفته بود ، دفتر سياسی سپاه پاسداران مسئول بازجويی و کار تئوريک بروی بازداشت شدگان شناخته شده که حسين شريعتمداری در راس تيمی در کنار بازجويان قرار می گيرد و امر شستشوی مغزی و يا عمليات روانی بروی بازداشت شدگان را انجام می دهد اين امر در نهايت با توصيه شريعتمداری منجر به اخذ مصاحبه های خود زنی و اعترافات تصويری کيانوری و ديگر سران حزب توده در تلويزيون گرديد ( امری که هنوز در تلويزيون انجام می گيرد و هنوز هم دست و نظر و دخالت شريعتمداری در بسياری از آنها مشهود است ) . با همين مسئله و ماموريت بود که شريعتمداری از حوزه تئوريک و فکری وارد مقولات امنيتی نيز گرديد و پس از آن و اين تجربه موفق به دادستانی انقلاب اسلامی رفته و با استقرار در زندان اوين کار تئوريک و بازجويی از زندانيان سياسی را آغاز می نمايد . ( حسين شريعتمداری : من تنها بازجويی بودم که بدون نقاب با متهمان در زندان اوين گفتگو می کردم . روزنامه کيهان ۲۹.۹.۱۳۷۸ سرمقاله گريبان مهره های اصلی را رها نمی کنيم . ) در سال ۱۳۶۸ نامبرده از سوی علی فلاحيان وزير اطلاعات وقت به عنوان رئيس گروه اجتماعی وزارت اطلاعات منصوب می شود ، گروه اجتماعی وظيفه و مسئوليت « تواب سازی » و افشای ماهيت گروههای سياسی مخالف و يا حتی منتقد جمهوری اسلامی را به روشهای مختلف بر عهده داشت . شريعتمداری در همين گروه و ماموريت بود که توانست مصاحبه های بسياری را از مخالفين و دگر انديشان سياسی جمهوری اسلامی در زندان اخذ نمايد ( مهندس عزت الله سحابی عضو نهضت آزادی ايران ، علی اکبر سعيدی سيرجانی نويسنده و عضو کانون نويسندگان ايران (که درهمان ايام به نحو مشکوکی در زندان فوت نمود . )، خسرو سيف و پزشکپور از اعضای پان ايرانيست و حزب ملت ايران و بسياری از اعضا سازمان مجاهدين خلق ايران و ... از جمله مصاحبه های معروف ايشان است ) . حسين شريعتمداری در همين ايام بود که توانست با همکاری سعيد امامی (که سالها معاون وزارت اطلاعات بود و در آنزمان مدير کل حوزه مشاورين وزارت اطلاعات بود و بعدها متهم رديف اول قتلهای زنجيره ای شناخته شد و در زندان دست به خودکشی زد) مجموعه بيست قسمتی تلويزيونی ای بنام « هويت » را ساخت که در آن ضمن اينکه خود و تعدادی ديگری از متفکران محافظه کار جمهوری اسلامی نظر پردازی می نمودند اعترافات تعدادی از زندانيان سياسی را با محوريت تلاش برای انقلاب مخملين و براندازی فرهنگی پخش نمود . ميزان قدرت و نفوذ حسين شريعتمداری آنچنان بود که حتی در يکی از فعاليتهای خود شنود تلفنی عطالله مهاجرانی که معاون رئيس جمهور بود با يک نويسنده (سيرجانی) که توسط وزارت اطلاعات انجام شده بود را در روزنامه کيهان منتشر نمود و درخواست بازداشت معاون پارلمانی رياست جمهوری را نيز نمود (سعيدی سيرجانی در تاريخ ۲۳ اسفند ۱۳۷۲ توسط معاونت امنيت وزارت اطلاعات بازداشت و به گروه اجتماعی وزارت اطلاعات جهت تحقيق سپرده می شود. مديريت گروه اجتماعی در آن زمان به دست حسين شريعتمداری بوده است و شريعتمداری نيز بسيار مشتاق بود تا از اين طريق بتواند محملی برای بازداشت عطاءالله مهاجرانی فراهم نمايد، به طوری که اقدام به نگارش نامه ای به شرح زير می نمايد :
گروه اجتماعی وزارت اطلاعات \ مورخ: ۱۸/۱/۱۳۷۳ \ شماره ۳۴۵/ج/۱۹/م \ موضوع: عطاءالله مهاجرانی
معاونت محترم ۱۰۴
با سلام
همان طوری که مستحضر هستيد، به دنبال تحقيق از آقای سعيدی سيرجانی به نکاتی خاص برخورده ايم که حضور پررنگ عطاءالله مهاجرانی در آن مشهود می باشد و بسيار ديده می شود که نامبرده نقشی آمرانه و محرکانه ای در رابطه با ايشان داشته است، فلذا خواهشمند است با عنايت به ريز مکالمات تلفنی و مدارک موجود پس از کسب نظر مقامات محترم دستور مقتضی را برای ادامه کار صادر نمائيد.
با تشکر و التماس دعای خير - ۳۱۰

متعاقب نامه فوق، علی فلاحيان برای کسب اطلاع و اجازه، موضوع تخلف عطاءالله مهاجرانی (معاون پارلمانی دولت) را مطرح می کند که مورد مخالفت دولت و اعتراض جدی رئيس جمهور وقت هاشمی رفسنجانی قرار می گيرد. علی فلاحيان «دست خالی» از هيات دولت باز می گردد ولی عصر همان روز محفل اطلاعاتی به طور شيطنت آميزی خبر مذکور و مکالمات مهاجرانی و سيرجانی را در روزنامه ی کيهان منتشر می نمايد.
تير اول محفل اطلاعاتی که بازداشت مهاجرانی بوده به سنگ می خورد و پس از آن با همکاری گروه اجتماعی (حسين شريعتمداری)، محفل اطلاعاتی در نظر می گيرد از مجموع فيلم های اعترافات متهمانی که تا به حال اخذ نموده، به همراه اعترافات سعيدی سيرجانی مستندی تلويزيونی بسازد. سعيدی سيرجانی از زندان توحيد به بازداشتگاه پل رومی و از آن جا نيز به يکی از خانه های امن وزرات اطلاعات در ولنجک منتقل می شود. دو تيم مسئول کار بر روی سعيدی سيرجانی می شوند. يک تيم فنی که با عمليات روان گردانی و گاها شکنجه از وی اقرار تصويری می گرفتند (اين تيم از اطلاعات نيروی انتظامی و زيرنظر مسعود صدرالسلام و محمدرضا نقدی گزينش شده و در اختيار وزارت اطلاعات قرار گرفته بود)، تيم ديگر که از عوامل وزارت اطلاعات و نيروهای متمايل به چپ بوده که سعيدی سيرجانی تا به آخر آن ها را «دوستان و رفقای خود» می شمرده است چهل و پنج ساعت برنامه در چندين محور اعترافات از سعيدی سيرجانی زيرنظر حسين شريعتمداری و سعيد امامی ضبط شده و بدست عوامل توليد مستند «هويت» سپرده می شود. اما سعيدی سيرجانی دارای اطلاعات اضافی بوده و رو در رو با حسين شريعتمداری و دو تن از افرادی که از رفقای نزديک سيرجانی بوده و در ارتباط با معاونت امنيت وزارت اطلاعات بوده اند و نهايتا به نحو مشکوکی پس از خاتمه مصاحبه ها در زندان فوت می نمايد . )
حسين شريعتمداری دربعد از ماجرای قتلهای زنجيره ای در پائيز ۱۳۷۷ و دستگيری گسترده ماموران و کارکنان وزارت اطلاعات و تصفيه وزارت به دستور دولت نوپای اصلاحات فعاليتهای خويش را با همان مشی در روزنامه کيهان پی گرفت و با استفاده از حاشيه امنی که سمت نمايندگی ولی فقيه در روزنامه کيهان برای وی فراهم می نمود کار برخورد و مقابله با بسياری از مخالفان و منتقدان را ادامه داده .
حسين شريعتمداری در روزنامه کيهان نه تنها بارها و بارها بصورت علنی مواردی را انتشار می داد که آشکارا دسترسی نامبرده به اسناد محرمانه و امنيتی را فاش می ساخت بلکه علنا و در کمال شهامت در بسياری موارد اعلام می ساخت که ما حاضريم در هر دادگاهی به شکايت هر کسی پاسخگو باشيم و حرفهايمان را آنجا نيز تکرار کنيم ( به عنوان مثال پيوست اول ) و يا هنگامی که ايشان متن جلسه ای را که دکتر عبدالکريم سروش در آن در آلمان به سخنرانی پرداختند و هيچ خبرنگاری در آن حضور نداشت را منتشر کردند و علنا اشعار داشتند که از طريق همکاری با سازمان اطلاعات و امنيت آلمان به آن دست يافتند - امری که از عهده يک روزنامه محال می نمايان- ( پيوست دو ) . و يا در بيش از چهار سال در روزنامه کيهان پاورقی ای منتشر می شد با عنوان « نيه پنهان » که در آن با استفاده از متن بازجوئی هاو يا نتيجه تعقيب و مراقبتهای وزارت اطلاعات از منتقدان و مخالفان دگر انديش در داخل و يا خارج از کشور که محصول تلاشهای همان معاونت امور اجتماعی وزارت اطلاعات بوده است منتشر می شد ، اما پايان دولت خاتمی پايان فعاليتهای کلان و مطبوعاتی – امنيتی شريعتمداری بود چراکه هم ديگر ميزان نفوذ وی در سيستمهای امنيتی و انبوهه اطلاعات وی تنزل نموده بود و هم به اقرار و اعتراف بسياری از محافظه کاران ارشد جمهوری اسلامی « بازی عوض شده است » ! . گرچه امروز همچنان حسين شريعتمداری به عنوان يکی از اعضای برجسته بخش رسانه ای پيرامون رهبر انجام وظيفه می نمايد اما باتوجه به دلايل و شواهد و قرائن فراوان وظيفه ای که پيشتر کيهان و حسين شريعتمداری بر عهده داشته امروز بر عهده روزنامه جمهوری اسلامی و مسيج مهاجرانی مدير مسئول امنيتی اش ( معاون اداره کل مطبوعات و امور بولتن وزارت اطلاعات ) گذاشته شده است .

۳- موسسه کيهان همانطوريکه پيشتر نيز نقلش رفت زير نظر دفتر رهبری فعاليت می نمايد دفتر و يا محفل رهبری مجموعه ای است از محافظه کارانی که ضمن بر عهده داشتن نقش مشاور به دليل وابستگی و علقه هايی که بين آنها و رهبر – سيد علی خامنه ای – برقرار می باشد و رابطه ای ورای ضوابط سازمانی بينشان برقرار است دارای نفوذ و قدرت بسياری می باشند به طور کلی محفل رهبری عبارتست از :

حلقه اطلاعاتی و امنيتی به سرپرستی صادق مير حجازی
حلقه نظامی و انتظامی به سرپرستی حسن فيروزآبادی
حلقه حزب الله ( و يا همان گروه فشار ) به سرپرستی حسين الله کرم
حلقه رسانه ای به سرپرستی عبدالحسين معزی

در حلقه رسانه ای رهبر افرادی چون حسين شريعتمداری ، مسيح مهاجرانی ، سيد مرتضی نبوی ، عباس سليمی نمين ، محمد ايمانی ، عزت الله ضرغامی ، علی اکبر رشاد ، حسن رحيم پور ازغدی و محمدرضا سرشار حضور دارند . روزنامه کيهان و روزنامه جمهوری اسلامی هر دو از عمده ترين رسانه های نوشتاری اين حلقه می باشند به نحوی که به عنوان مثال بارها مشاهده شده است که در يک روز هر دو روزنامه در صبح و عصر يک مورد خاص را مورد هجمه قرار می دهند گويی که هماهنگی و تعاملی آشکارا بينشان برقرار است ، اما مدتی است با توجه به نزديکی بيشتر مسيح مهاجرانی و سمتی که وی در وزارت اطلاعات بر عهده دارد و همچنين سوخت شدن کارکرد و نام کيهان دست کم در داخل کشور روزنامه جمهوری اسلامی مسئوليت پيشين کيهان را بر عهده گرفته است به طوری که چندی پيش روزنامه جمهوری اسلامی با اخطار و نصيحتی به رئيس جمهور احمدی ن‍ژاد وی را به نرمی و سکوت در قبال پرونده هسته ای دعوت نمود و پژواک اين هشدار را در روزهای بعدی اش در کلام رهبر و مجلس و ... ديده شد و يا هفته نامه ديگری بنام صبح صادق دقيقا آنچه را که کيهان پيشتر در اخطار به سياست خارجی و مديران نظام بر عهده داشت اخطار می دهد و انذار می دارد که در صورت غفلت مورد بازخواست ملت و دادگاه و ... قرار خواهيد گرفت ! ، مسئله ای که پيشتر همواره کيهان بر عهده داشت و سرمقاله و اخبار ويژه آن شاقول پيش بينی رخدادها و اتفاقات آينده کشور بود . ضمن آنکه کادر روزنامه کيهان نيز دست خوش حوادث شده است وزنه گران روزنامه کيهان ، حسين صفار هرندی در دولت احمدی نژاد به عنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب گرديد و طبعا ديگر حداقل به نام مشخص خود نمی تواند در روزنامه کيهان همچون گذشته بنويسد و دو مهره اصلی ديگر کيهان نيز حسن شايانفر و محمد ايمانی مدتی است هر دو به روزنامه جمهوری اسلامی رفته اند و در آنجا هم مقالاتشان منتشر می شود ضمنا با آمدن چهره های جديدی همچون پيام فضلی نژاد ، سيد محمد سادات اخوی ، حسين بهزاد ، علی اکبر عسگری و حميد باباوند چهره هايی که عمدتا جوان می باشند مشهود می ود کيهان امروز بيشتر به کارگاه روزنامه گاری تبديل شده است از همين کيهان بود که کيوان اشتهاردی ، جوان روزنامه نگاری را آموخت و به قدس و سپس مديريت روزنامه ايران رفت . به هر روی کيهان امروز کيهان ديروزی نيست که علنا سعيد امامی به مخالفين دربند می گفت : « برويد روزنامه کيهان را بخوانيد مواضع نظام آنجا مشخص است ! » گرچه از رويه پيشين خود دست بر نداشته است و همچنان متهم می کند و بی هيچ ابايی به مخالفان و دگر انديشان انگ و اتهام صهيونيست و برانداز و جاسوس می زند اما اتفاقات مهم در جای ديگری در حال وقوع است و صرفا کيهان امروز محلی برای آموزش و بارور شدن روزنامه نگاران امنيتی و يا ولايی است .

[گفتنی ها، وبلاگ اميرفرشاد ابراهيمی]
در انتظار نظرات شما می باشم .

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'باستان شناسی روزنامه کيهان! اميرفرشاد ابراهيمی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016