۱۲ بهمن،روزی که حضرت امام راحل چون صاعقه در فرودگاهی بنام بهشت زهرا با فرياد فرودآمد و سخنانی گفت که ۲۹ سال بعد بازنويسی و تکرارآن جرم بزرگی محسوب می شود. و اما مگر امام راحل چه گفت که پس از سه دهه آن سخنان به تيغ سانسور در نظامی گرفتارشده که خود بنيانگذارش بود!؟...
درسالروز آن فرود و فرياد بار ديگر اين سخنان را مرور می کنيم
اسد مذنبی
انواع و اقسام مصيبت
ما در اين مدت مصيبتها در سايزهای مختلف ديديم که شما به عمرتان ديده نباشيد. مصيبت زنهای جوان، مردهای پير، مردهای خمار و وقتی چشم من توی چشم اينها ميافتد سنگينی دردوشم ميشود پيدا، چون به خيلی از اينها مقروض بودم من سابق. من توانسته نيستم ازعهده خسارت که براين ملت وارد شده برآيم. اينجانب شرکت بيمه نيستم . اين ملت هم بيمه نداشته، بيمه شخص ثالث نداشته. خب وقتی کسی بيمه نداشته چطور ميتواند خسارت دريافت باشد و من نميتوانم از اين ملت تشکر بکنم که همه چيز خودش را در راه خدا از دست داده، چون خدا نگفته بود همه چيز خودتان را در راه من از دست بدهيد. و البته اين ملت در آينده بدبخت تر خواهد شد و خدا جزايشان بدهد. من به مادرهای فرزند از دست داده توصيه هستم که اگر فرزند ديگری دارند دست نگه دارند چون بايد در حکومت ما از دست بدهند، و به جوانهايی که اخيرا صاحب پدر شدهاند تبريک عرض میشوم.
مصيبت از کجا آمد
خب ما حساب بکنيم که اين مصيبتها برای چه بر اين ملت وارد شده و چرا خارج نميشود، يک عده ميگويند اين مصيبت از آسمان آمد، يک عده ميگويند از گوادولپ آمد، من خدمت شما عرض هستم که همه اينها کشک است. از وقتی صدای اين ملت درآمده قتل و غارت و متعلقات اينها ادامه دارد و انشاءالله منبعد هم بيشتر ادامه خواهد داشت تا جايی که ديگر صدايشان خفه بشه. ملت چه ميگفت که مستحق اين عقوبت شد؟ ملت ميگفت که اين سلطنت پهلوی و اين سلطنت کورش ساسانی و اين سلطنت انوشيروان هخامنشی از اول که پايه ريزی شد، خلاف شرع بود. سلطنت خشايار شاه از اول با اسلام مخالف بود. آنها که دو برابر سن من هستند ميدانند يا شنيده باشند که سلطنت کريم خان غزنوی هم همين بود. تا ابد همين همشيره "علی زابت" ثانی، ملکه خواهد بود و اين چارلز بيچاره روی سلطنت رابه چشم نخواهد ديد .و خدا لعنت کند اين رسم و رسوم را.
مجلس موسسان
در اين مملکت من به شما قول داده شوم ، که مجلس موسسانی در کار نخواهد بود. ما هم وعده و وعيد زياد داده باشيم ولی مجلس موسسان اتوماتيک به خبرگان تبديل شده و اگر کسی خلاف اين را عرض کند ما با زور سر نيزه از اين خبرگان دفاع ميکنيم، چون سر نيزه زورش از ته نيزه بيشتر است. ولکن هيچ چيزمثل سرنيزه چاره اين ملت را نخواهد کرد. البته حاليا هم که تفنگ و برنو اختراع شده ما ترجيح ميدهيم مثل صدر اسلام از سر نيزه استفاده کنيم.
مجلس موسسان
وقتی مجلس موسسان را تاسيس کردند وکلا را مجبور ساختند تا به رضاشاه سلام کنند و احوال والده ايشان را بپرسند. پس اين سلطنت که با سلام و عليک و تو بميری و من نميرم و ديگران بميرند بنا شد، باطل بوده؛ چون تاريخ مصرف نداشته. برای اينکه ما فرض بکنيم که يک ملتی تمامشان رای دادند که يک نفری سلطان يا ولی فقيه باشد يا رئيس مجمع تشخيص مصلحت، بسيار خوب ميگوييم اين ملت اول نمی دانسته و خيال ميکرده با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين شده و رای اين ملت غماز قابل اغماض است ولکن اگر يک ملتی خام شدند و رای دادند به اين رفراندوم و ٩٩ درصدشان رای دادند به اينکه اعقاب اين سلطان يا اين ولی فقيه يا رهبر يا رئيس جمهور هم شغل پدرانشان را ادامه دهند اين به چه حقی است؟ (تکبير) فرض کنيد ما از زور بيکاری و بيسوادی رفتيم آخوند شديم ولکن دانسته نشد اين سيد احمد گريان چرا به اين لباس درآمد و آن سيد مصطفی که بعدا خودش مرد؛ و اينها نشان ميدهد که باج خورها از اول برای اين ملت خط و نشان کشيده باشند.
ملت پنجاه سال پيش
به چه حقی ملت پنجاه سال پيش سرنوشت ملت بعدی را معين ميکند؟ مجلس خبرگان به چه حقی رهبر مادام العمر کشف و ضبط ميکند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است يعنی هر ملتی بايد با دست خودش گور خودش را بکند و اينطور نباشد که از امريکا قبرکن بياورند تا گور مردم عراق را بکنند. فرض بکنيد که سلطنت قاجاريه به واسطه يک فراندومی به آقا محمد خان غزنوی به ارث رسيد و امت هم فرض کنيم که رای ممتنع دادند بر سلطنت آغامحمدخان هاشمی و آن سلاطينی که بعد ميآيند ـ در زمانی که ما بوديم سلطنت احمد شاه سلجوقی بود - و يا اجداد ما که در هند رای دادند بر سلطنت اکبرشاه گورکانی به چه حقی آغا اکبرخان قاجار بايد سلطان باشد؟
ملت يعنی امت
امت که سابقا ملت خوانده ميشد پيش از اين هم وجود داشته، و اختياراتی اصلا نداشته و البته گرفتاری زياد داشته ولی او يعنی امت اين اختيار را نداشته که يک سلطان يا رهبری بر ما مسلط کند و هی فقيه پشت فقيه توليد کند از برای اين امت. ما فرض کنيم که اين مملکت از اول پادشاهی بود بعد جمهوری سلطنتی اسلامی شد، و همه آحاد هم به اکبرشاه که بعد سلطان سلسله نفتيه شد رای دادند، ولی اينها چه حقی دارند که پسر و برادر و برادرزاده وعموزاده و خاله زاده ايشان هم سلاطين باشند؟ مگر ملوک الطوايفی است ؟ خب يک پادشاهی بوده و حالا ديگر نيست چه حقی دارند يک عده که ميخواهند پسر ايشان را درخارج پادشاه بکنند؟ مگر اکبرشاه بيل به کمرش خورده که با اين همه پول و ثروت و قدرت نتواند سلطان باشد ؟!
پدرهای ما ولی ما هستند
مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ من به هر کدام از پدرهايم گفتم که تو ولی من هستی گفتند ما به گور پدرمان خنديده باشيم ! ولکن اينطور نباشد که همه ولی باشند، اما پدر نباشند يا بالعکس پدر باشند اما ولی نباشند .و ما هم نشستيم فکر کرديم حالا که کسی ولی يا قيم نباشد از برای اين ملت پس بهتر است که خود ما ولی و قيم باشيم از برای اين امت.
وکلا
حالا بياييم در مورد وکلا. شما ملتی که در تهران سکنی داريد من از شما مردم تبريز سئوال ميکنم که آيا شما دخالتی داشته ايد در انتخاب وکلای کرمان يا مردم تهران دخالتی داشتهاند در انتخاب وکلای مشهد؟ اين افرادی که به عنوان وکيل در مجلس هستند ـ لکن از نظر قدرت صفر باشند ـ خيال نکنند حالا که وکيل هستند همه کاره هستند، مردم چکاره بوده باشند که وکيلشان يک کاره ای باشند، من توی دهن اين ملت ميزنم، توی دهن اون وکيل ميزنم! آن وکيل همدان را هم زندانی کرديم تا وکلا فکری به حال خودشان بکنند.
نقش ملت
پس ملت هيچ نقشی در تعيين اين وکلا نداشته و شورای نگهبان وکيل از برای مردم انتخاب کرده باشد. حالا اين وکلا اگر نمکدان خورده و نمک شکسته باشند لکن از اول که اينها را شورای نگهبان تاييد صلاحيت کرده ، دانسته نميبوديم و حرف ما از اول هم همين بوده که حالا که اينطور شده و اين وکلا خلف وعده کرده، پس اين مجلس ديگردر راس امور نيست و اين حق ماست که وقتی ملت فرياد ميزند بزنيم توی دهن اين ملت، من خودم ملت تعيين ميکنم با لگد ميزنم توی دهن اش، هنوز نشناخته باشيد روحانيت را، ما آن بادها نباشيم که با اين بيدها بلرزيم. ما ميدانيم که اين ملت ما را فقط برای اين ميخواهد که سر قبرستانها برای مردهها قرآن خوانده بشويم چون اين مرده تا زنده بوده قرآن خوانده نميشد ولی پس از مردن به قرآن محتاج ميشوند. من بايد خدمتتان عرض کنم که اين ما بوديم که قبرستانها را آباد کرديم. آنها را مثل پارک کرديم، الان قبرستانهای ما از پارکها آبادتر هستند، شهدای ما الان در جايی دفن هستند که در خواب هم نميديدند، برای اينکه ما احتياج داريم به اين شهدا.
مملکت
مملکت ما را از ناحيه اقتصاد خراب کردند. از منطقه کشاورزی نابود کردند. ازجناح فرهنگی از بين بردند. از سمت سياست ويران کردند. از طرف آموزش و پرورش گرفتار نمودند و الان اقتصاد ما مثل سياستمان بهم ريخته و ما از روز اول گفتيم که اقتصاد مال خره. حالا يک عده الاغ جمع شده و ميخواهند برعليه ما شکايت کنند يا بقول خارجیها ما را "سو" بکنند! مگر ما بی جهت اين حرف را گفته باشيم؟ ولکن ما دانسته نبوديم که الاغ هم حق دارد و اين الاغ يک روزی يار و ياور ما بوده ولکن حالا برای ما شاخ و شانه کشيده ميشود.
بله عرض ميشدم که اگر ما بخواهيم اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم بايد تمام آن پولهايی را که که سران اين نظام بلند کرده يا در بانکهای خارجه گذاشته برگردانيم به خزانه اين ملت. خب اين ميسر نيست چون ما مجبور ميشويم هزاران مثل شهرام جزايری يا آن فاضل خداداد را اعدام بکنيم.
اصلاحات عرضی
شما ملاحظه بکنيد به اسم اينکه ميخواهند دهقان را قاچاقچی بکنند اصلاحات "عرضی" درست کردند. مگر اصلاحات طولی هم بوده که حالا عرضی باشد و مگر تا به حال اصلاحات در اين مملکت عملی بوده که حالا باشد؟ و حالا به اين منتهی شده که دهقان ما قاچاقچی شده و قاچاقچی ما گانگستر. و گانگستر ما زاهد . و الان ما در همه چيز محتاجيم. مرغ های محلی ما را شهيد کردند تا مجبور باشيم تخم مرغ دو زرده از خارج وارد کنيم. مزارع خشخاش ما را خشک کردند و ما حاليا مجبور هستيم نشئه جات را از افغانستان وارد کنيم. کارخانه های آبجوسازی آرگو و شمس ومجيديه را تعطيل کردند تا کارخانه های آبجوسازی ترکيه رونق پيدا کرده و امت هميشه درصحنه مجبور شده آن را به صورت قاچاق با چند برابر قيمت خريده باشند. بنابراين کارهايی که به نام "اصلاحات" شده، خودش افساد و در آفسايد بوده، قضيه اصلاحات "عرضی" درديم خرداد يک لطمه عظيمی بر مملکت ما وارد کرده که شايد تا صد سال ديگر ما نتوانيم کمر راست کنيم و اين کمر بسيار مهم است از برای ما! حالا همه فريب اين اصلاحات راخورده باشند، و درداخل و خارج همه طرفدار اين اصلاحات "عرضی" شدهاند! به لباس مخقی گفته میشويم چرا دانشجو را از پنجره به بيرون پرت ميشويد ؟ ميگويند اصلاحات است. به مامور وزارت اطلاعات ميگوييم چرا قصابی باز کرده ايد؟ ميگويند اصلاحات است، به صاحب فحشا ميگوييم چرا در خيابانها چوب حراج زده ای به مالت ؟ ميگويد اصلاحات است !
فرهنگ
فرهنگ ما جلو نيامده برگشته به هزار و پانصد سال قبل، به طوری که جوانان ما در اينجا تحصيلاتشان را رها می کنند و با اينکه وزارت علوم آينها را ستاره دار کرده معذالک ميروند در خارج پيتزا دليوری ميکنند. ما پنجاه سال است دانشگاه داريم ولی استاد نداريم و استادان ما اگردستگير و زندانی نشوند به خارج فراری ميشوند؛ بعد همين خارجیها هندوانه زير بغل ما گذاشته میشوند که ما به لحاظ فرار مغزها رتبه اول هستيم، و ما هم خوش است دلمان به رتبه اولی . پنجاه سال است ما دانشگاه داريم ولی دانشگاه فقط روزهای جمعه ازدحام است. ميگويند دانشگاههای ما گنجايش نداره و هر ساله ميليونها نفردر مراسم سياسی عبادی کنکور کلاه ميرود سرش وخودکشی ميشوند، مگردانسته نيستيد که خودکشی حرام است، پس چرا داروی نظافت که سابق به آن واجبی گفته ميشد بر حلق آن بزرگوار ريختيد؟ مگر سعيد امامی اميرکبير بود که او را در حمام کشتيد؟ و جوی به وجود آورده باشيد که رجال مملکت از ترس به حمام رفته نميشوند؛ و خدا لعنت کند اين افلاطون، پسرخاله اين ارشميدس را که لخت مادرزاد از حمام بيرون رفته و فرياد زد که يافتم؛ چطور است که ما سالهاست به حمام رفته ولی يافته نميشويم ؟!. ..