جمعه 13 اردیبهشت 1387

رضوان مقدم: با صدور چنين احکامی نمی توان جلوی رشد ناگزير جنبش زنان را گرفت، تغيير برای برابری

گفتگوی شيرين مومنی با رضوان مقدم

با وجود انتقادات و اعتراضات گسترده وکلا و سازمانهای مدافع حقوق بشر درخصوص برخوردهای غير عادلانه با فعالان مدنی درکشورمان، متاسفانه همچنان شاهد اعلام احکام سنگين و غير قابل تصور برای فعالان حقوق زنان هستيم. تاکنون برای تعدادی از ۳۳ فعال حقوق زنان که در ۱۳ اسفند ۱۳۸۵ در اعتراض به محاکمه ۵ تن از فعالان جنبش زنان در برابر دادگاه انقلاب گرد آمده بودند احکام گوناگونی صادر شده است، برخی از جمله مرضيه مرتاضی، نسرين افضلی و ناهيد جعفری، هر کدام به شش ماه حبس و ۱۰ ضربه شلاق محکوم شده اند و برخی نيز تبرئه شده اند و اين بار نوبت به رضوان مقدم رسيده است، البته با اين تفاوت که حکم تعليقی ايشان نه مانند ديگران بمدت يکسال بلکه سه سال است. حال بايد تصور کرد چگونه اين بانوی فعال که تمام عمر خودش را صرف خدمت به جامعه در ابعاد مختلف نموده بايد سه سال ساکت بنشيند!!

تصور اينکه شناخت او برای مردم مشکل باشد دور از ذهن است. کافيست سری به مناطق محروم کلان شهر تهران بزنيم. يا حتی پا را فراتر گذاشته و به شهرستان های محروم برويم. انگار رضوان مقدم معلم و آموزشگر متولد شده است. او دلسوزی برای مردم محروم و سواد آموزی و آموزش بهداشت را برای ساکنان مناطق دورافتاده از سن ۱۵ سالگی آغاز کرده است. در دورانی که خودش مشغول تحصيل بوده برای مردم محروم و چادر نشينان شهرستان محل سکونتش معلمی دلسوز و بهداشتياری فعال بوده است. و تا امروز هم دست از تلاش برای اطلاع رسانی مردم از بهداشت و سلامت و تحصيل برنداشته. حال می توان تصور کرد که چه افراد سرشناسی از تعليمات اين بانوی فعال به درجات مختلف علمی و فرهنگی رسيده اند. او هنوز نامه های فراوانی از نقاط مختلف کشور و جهان از شاگردانش دريافت می نمايد.

رضوان مقدم دارای مدارک کارشناسی ارشد در رشته های آمار و رياضی محض و روانشناسی تربيتی است. او همواره به تدريس و تحقيق به ويژه در زمينه آسيب های اجتماعی و حقوقی زنان مشغول بوده و هست. رضوان مقدم با برپايی گلگشت ها و تفريحات سالم برای خانواده ها و جوانان ضمن ايجاد روحيه شاد در بستر طبيعت،آنان را به حفظ منابع طبيعی و پاکسازی کوه پايه ها و اطراف رودخانه ها بيشتر آشنا کرده و در اين راه آموزش می دهد.

در پی اعلام حکم دادگاه انقلاب اسلامی به ايشان مصاحبه کوتاهی با اين فعال جنبش زنان و فعال جامعه مدنی و عضو فعال کمپين يک ميليون امضا انجام دادم که می خوانيد :

شيرين مومنی


خانم مقدم، تا جائی که من اطلاع دارم شما درزمينه های مختلف اجتماعی فعاليت های بشردوستانه بسياری داشته ايد از جمله توانمتدسازی زنان آسيب ديده اجتماعی و سرپرست خانوار، حفظ محيط زيست، فعاليت درزمينه صلح، مبارزه با اعتياد، شناساندن معضل ايدز در کشور و تحقيق و اطلاع رسانی در اين زمينه فعاليت گسترده ای داشته ايد. لطفا دراين مورد توضيحات بيشتری بدهيد، بگوييد آيا ارگان و سازمان هايی دولتی مسئول در اين زمينه از شما به خاطر پشتکارو فعاليت تان سپاسگزار بوده اند؟
(می خندد) يکی از تقديرهايشان ارائه چنين حکمی بوده است! من اگر فعاليتی کردم به اين دليل نبوده که شخص خاصی يا ارگانی از من قدردانی کند. من بخاطر عشق به هموطنانم و اينکه خودم را يک ايرانی می دانم و دلم می خواهد ايرانی آباد و آزاد و سربلند داشته باشيم کار می کنم. به هر حال ما با بی مهری حاکميت خيلی بيش از اينها آشنا هستيم.

- شنيده ايم وديده ايم که شما فعاليت های زيادی در مورد مسئله ايدز و زنان و همچنين اعتياد داشته ايد ممکن است در اين باره توضيح دهيد؟
در رابطه با ايدز تمام سعی من بر اين بوده است که اين مسئله در جامعه مطرح شود و مردم با اين معضل اجتماعی هر چه بيشتر آشنا شوند. به طور مثال در اين راستا ۴ سال پيش با همکاری برخی از سازمان های مدنی و زنان همايشی خيابانی در پارک دانشجو ترتيب داديم که در آن افراد مبتلا به اچ آی وی مثبت و افرادی که اعتياد تزريقی داشتند به همراه فعالان زنان و فعالان مدنی حضوری فعال داشتند، ما ضمن ارتباط چهره به چهره با مردم در باره اين بيماری و راههای پيشگيری از ايدز با آنها صحبت می کرديم و توضيح می داديم . می خواستيم نشان دهيم بيمار ايدزی مجرم نيست و ايدز نياز به شناخته شدن دارد.
در رابطه با اعتياد هم کارهايی که من و ديگر دوستانم انجام می دهيم راهنمايی و هدايت افراد مبتلا به اعتياد به مراکز درمانی است. البته چون درمان اعتياد کافی نيست و احتياج به حمايت های بعدی دارد تلاش می کنيم آنها را به مراکز اشتغال معرفی و پی گير کارشان شويم. متاسفانه اين ها همه کارهايی است که نهادهای مدنی در فقدان رسيدگی نهادهای رسمی در اين زمينه انجام می دهند. در واقع ما کمبود های آسيب شناختی در جامعه را درفقدان يا کم کاری نهاد های مسئول بی هيچ توقعی انجام می دهيم.

يکی از حوزه های فعاليت جنبش های زنان در کشورهای ديگر فعاليت زيست محيطی است شما در زمينه محيط زيست چه فعاليت هايی داشته ايد و چقدر اين قعاليت ها را از سوی زنان ضروری می دانيد؟
تقريبا حدود ۲۵ سال است که در اين زمينه فعاليت می کنم واز هر فرصتی استفاده ميکنم برای اينکه بتوانم افراد پيرامونم را با حفظ محيط زيست و اينکه زمين و آنچه که درآن هست متعلق به نسلهای آينده هم هست واين که هر انسانی در حفظ و نگهداری از آن سهيم است آشنا کنم. آموزش تفکيک زباله به زنان خانه دار، پاکسازی کوه ها و درياچه ها در برنامه های گلگشت، درختکاری در مناطق شهری ...از جمله فعاليت هايی است که دنبال می کنم. من فکر می کنم در کنار همين فعاليت هاست که می توانيم فرهنگ شهری و محيط زيست خود و جامعه پيرامونمان ارتقا دهيم. زنان می توانند جنبش های اعتراضی در زمينه تخريب محيط زيست، آلاينده های صنعتی ، ممانعت از تخريب جنگل ها و باغات را شکل دهند، متاسفانه در کشور ما تخريب محيط زيست به وسعت بسيار صورت می گيرد اما هنوز بسياری متوجه عمق اين فاجعه نيستند و جنبش های زيست محيطی که لازمه پيشگيری از اين گونه ها تخريب ها هستند هنوز در کشور ما به طور جدی شکل نگرفته اند. انچه تاکنون هم انجام بيش تر از سوی زنان بوده است.

در ارتباط با زنان سرپرست خانوار هم فعاليتی داشته ايد؟
بله. آمار زنان سرپرست خانوار رو به افزايش است و بسياری از زنانی که يا همسران معتاد داشته و يا دارند، و از حمايت های اجتماعی بهره مند نيستند و در معرض آسيب های اجتماعی و اقتصادی شديدی قرار دارند، از اين روز توانمندسازی آنها برای دستيابی به موقعيت اقتصادی بهتر و شايد بتوان گفت قابل تحمل تر ضرورت دارد. ما با آگاهی از اين مسئله تلاش می کنيم که شرايطی فراهم کنيم تا به اين زنان حرفه يا مهارت مورد نياز يا مورد علاقه آنها آموزش داده شود. برای اينکار با مراکز و افراد داوطلب آموزش رايگان در ارتباط هستيم. اگر اين زنان سواد نداشته باشند برای سواد آموزی انها در حد امکان مان تلاش می کنيم. در مورد زنان آسيب ديده اجتماعی گرچه نتوانسته ايم به دليل فقدان امکانات فعاليت گسترده ای داشته باشيم اما در حد کمک به امکان دسترسی آنها به تحصيل و اموزش و شغل در مواردی فعاليت هايی موردی داشته ايم. بعضی از اين افراد به تحصيلات دانشگاهی هم رسيده اند.

اميدواريم بتوانيم درآينده با مددجويان شما هم مصاحبه داشته داشته باشيم.از چه زمانی فعاليت در عرصه حقوق زنان را در پيش گرفتيد وبه نظر شما پرداختن به مسائل زنان چه ضرورتی دارد؟
از زمانی که خودم را شناختم در زمينه حقوق زنان و اهميت برخورداری از حقوق برابر فعاليت کرده ام. به باور من، حقوق زنان از حقوق بشر جدا نيست ونمی تواند باشد. پيش زمينه حمايت از حقوق انسانی و يا انسان ها، اهميت دادن به حقوق زنان است. بنابر نمی توان طرفدار حقوق بشر بود و در عين حال نسبت به قوانين ناعادلانه و نابرابر در مورد زنان بی تفاوت ماند. در جامعه ای که زنان به دليل تبعيضات ناشی از قوانين مورد ستم قرار می گيرند،تلاش برای تغيير قوانين يک وظيفه است. در حقيقت قوانينی هست که همواره زنان از آنها آسيب می بيينند، بخصوص از زمانی که با زنان آسيب ديده اجتماعی و زنان سرپرست خانوار و مشکلاتشان آشنا شدم ديدم بعضی از اين مشکلات ناشی از قوانين موجود درجامعه هست که تلاش کردم در حد ممکن برای تحقق برابری قانونی موثر باشم.

صدور حکم ناعادلانه حبس و شلاق به اتهام اخلال در نظم عمومی در کنار آگاهی از فعاليت های شما در حوزه مدنی و زنان ناباورانه است. با خصوصيات و شناختی که از شما داشتيم نمی توان آنرا تطبيق داد. نظر خودتان در باره چيست؟ فکر می کنيد احکامی از اين دست برای چه به شما و ديگر فعالان جنبش زنان داده می شود؟
حکمی که وکيلم ابلاغ شده شش ماه حبس و ۱۰ ضربه شلاق است که بمدت سه سال به حالت تعليق در می آيد و من تا اين لجظه خودم حکم را رويت نکرده ام. حکمی که صادر شده به خاطر گردهمايی ۱۳ اسفند ۸۵ بوده که يک حرکت کاملا مدنی و بسيار مسالمت جويانه بوده و من اين حکم را غير عادلانه می دانم و به آن اعتراض دارم. واقعا برای خودم هم عجيب هست. نه فقط برای خودم بلکه برای هرکسی که می شنود عجيب هست. بهرحال من نمی دانم شايد خدمت به مردم سزايش شلاق و زندان باشد. شايد منافع بعضی ها از همين فعاليت های که ذکرش به خطر می افتد و چنين برخورد می کنند.علاوه براين جالب است که برای يک حرکت يکسان احکام متفاوتی صادر می شود که خود نشانه ناعادلانه بودن محاکمه است.

فکر می کنيد چرا حاکميت با فعاليت ها مدنی و حقوقی جنبش زنان برخورد امنيتی می کند؟
من فکر می کنم که حاکميت اشتباه می کند و کار نادرستی انجام می دهد. به نظرمن ايجاد اين چنين ممانعت هايی نمی تواند جلوی رشد ناگزير جنبش زنان را بگيرد. وقتی زنان جامعه به آنچنان درک و شعور بالای سياسی اجتماعی و فرهنگی رسيده اند که درست و اصولی و مسالمت جويانه و کاملا مدنی خواسته های خودشان را مطرح می کنند، انچه بيش از همه غير قانونی و قهری است برخورد حکومت با زنان است نه فعاليت های مسالمت جويانه آنان. درک اين همه عناد ورزيدن برای من هم مشکل است.

خانم مقدم شما از اعضای اوليه کمپين يک ميليون امضا هستيد، طی گذشت بيش از يک سال از عمر کمپين همچنان به فعاليت تان ادامه می دهيد. واقعا چه چيزی به رغم فشارهای امنيتی موجب ادامه اين فعالبت شده است؟
تجربه فعاليت در کمپين و تلاش برای دستيابی به حقوق برابر به من نشان داده است که خيلی از کسانی که با مشکلات قانونی مواجه شده اند يا می شوند از کمپين استقبال می کنند، زيرا خواسته های کمپين عينی و ملموس و منطقی برای آنهاست.اينها مشکلات زنان بسياری در جامعه ماست و زنانی که از اين قوانين آسيب ديده اند در امضا کردن و جمع آوری آن استقبال می کنند و آن را حرکتی کاملا مثبت و مفيد برای کل جامعه می دانند. چون واقعيت اين است که مردان جامعه هم از اين قوانين آسيب می بينند. اين نيست که فقط زن ها آسيب می بينند.چرا که مثلا در زمينه مهريه بسياری از دخترها چون از آينده شان بيمناک هستند مهريه های بالا را برای خودشان تعيين می کنند، وقتی يک زندگی از پيش نامشخص است، آينده آن هم مبهم خواهد بود. درنتيجه عده ای کارشان به جدايی می کشد. و اين مسئله حتی بعضی از مردان جامعه را به تنگنا، مشکلات روحی و روانی و اقتصادی دچار می کند. بعضی از قوانين ما تحقير کننده هستند. مثل مسئله شهادت، چرا شهادت دوتا زن برابر يک مرد است ؟ اين در حقيقت شک کردن به درک و شعور زن هست. چرا ديه يک زن نصف ديه يک مرداست؟من می خواهم بدانم اگر مثلا اتفاقی برای يک زن کارگر بيفتد، اگر که زنی با ماشين تصادف بکند و دستش آسيب ببيند وقتی که به بيمارستان مراجعه می کند، کدام پزشک می گويد چون تو زن هستی من نصف هزينه را ازتو می گيرم؟ کدام تخت بيمارستان را تا حالا نصف قيمت به زن داده اند ؟ يا در زمينه تابعيت چرا فرزند نبايد تابعيت مادرش را هم داشته باشد؟ واقعا من نمی دانم کجای اين درخواست ها غلط و نادرست هست که دربرابرش اين همه مقاومت می شود؟ در حاليکه اگر اين قوانين تغيير کند سودش برای کل جامعه هست. همه ، مرد و زن از آن بهره مند می شوند. چه فرقی هست بين يک دختر و يک پسر؟ چرا اگر مردی با زنی خارجی ازدواج کند فرزندش می تواند به تابعيت ايرانی در بيايد ولی اگر دختری با مردخارجی ازدواج کند فرزند او نميتواند تابعيت مادرش را داشته باشد. بهر حال اينها قوانينی هستند که خيلی زودترازاين بايد تغيير پيدا می کردند، همين هاست که به من نشان می دهد که کاری که شروع کرده ايم درست است.

استقبال چگونه بوده است؟
بيشتر وقتها استقبال کرده اند. يعنی بجز چند مورد خيلی کم که حاضر به امضا نشدند و آن هم اتفاقا از طرف افرادی بوده که اصلا به ظاهرشان نمی آمده که مخالف اين قضيه باشند بسياری از زنان روستائی وقتی درباره قوانين برايشان می گوييم با اشتياق امضا می کنند يا انگشت می زنند. خيلی هاشان بی سوادند ولی با اشتياق انگشت می زنند. خاطره ای که من از زنان شمال دارم خيلی برايم جالب است. خيلی از زنان شمال در شاليزار کار می کنند. اينها می گفتند اين درد ما است. ای کاش اين کار سال ها پيش انجام می شد. برای اينکه زنی که تا زانو توی شالی هست و سال ها زحمت می کشد، روماتيسم و بيماری های زيادی می گيرد. شما زن های شمال را نگاه کنيد چقدر از آنها را می بينيد که با کمر خميده راه می روند.اين زنها از زمين ارث نمی برند. چرا؟ شما می بينيد زن شمالی روی زمين زحمت می کشد ولی از آن بهره ای نمی برد.خب آيا ستمی از اين بالاتر هست؟ فردی که زحمت می شکد تلاش می کند و سالهای جوانی اش را می گذارد اينکه ديگر مرد و زن ندارد. يا چه فرقی هست بين خواهر و برادر يک خانواده؟ بعضی ها توضيح می دهند که چون مرد نان آور خانواده است بايد دو برابر زن ارث ببرد. شايد دختری نخواست ازدواج کند. ياکسی با او ازدواج نکرد.تکليف اين دختر چه ميشود. اين موضوعات برای من قابل توجيه نيست.پس اين قوانين بايد تغيير کند. چرا اينقدر عناد با اين درخواست؟ چرا اين همه مقاومت؟

شما در زمينه جمع آوری امضا حتما خاطراتی هم داريد. می توانيد از آن خاطرات برايمان تعريف کنيد؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

خب من خاطرات خيلی زيادی دارم. يکی از اين خاطرات که برای بسياری از اعضای کمپين هم تجربه شده است درک ما از ظاهر افراد و پيش داوری های ماست. يک از تاثيرات بزرگ کمپين بر من زير سوال بردن اين پيش داوری ها بود. در روزهای آغازين جمع آوری امضا، در ايستگاه اتوبوس ايستاده بودم، زنی با ظاهری بسيار آراسته در ايستگاه نشسته بود. با خودم فکر کردم که اگر من برگه امضا را به او نشان دهم و قوانين را برايش توضيح دهم حتما استقبال خواهد کرد وحتما امضا می کند. همزمان در چند قدمی او زن ديگری با مقتعه و چادر ايستاده بود. من سعی می کردم خيلی آرام و با احتياط صحبت کنم. وقتی برای اولين زن اهداف طرح را توضيح دادم بر آشفته شدو گفت:"اين چه کاريه؟ مگر می شود اين قوانين را تغيير داد؟ "و امضا نکرد. زن چادری که حرف های ما را شنيده بود جلو آمد و با تواضع و عذرخواهی گفت :"ببخشيد خانم من ناخودآگاه حرفهايتان را شنيدم. اين را من بايد امضا کنم. مسئله ای که شما برای اين خانم توضيح می دهيد درد ايشان نيست درد من هست. من شش سال است که از ديدن دو دخترم به خاطر مسائلی که برای اين خانم توضيح داديد محروم هستم."برگه را گرفت و با اشتياق امضا کرد و گفت:"من می توانم بجای مادرم هم امضا کنم؟" که گفتم خير، هرکس بايد خودش بخواند و خودش امضا کند. او از من خواهش کرد که برگه ای هم به او بدهم تا از خواهر و مادر و فاميلش امضا بگيرد .خوشبختانه برگه سفيدی همراه من بود و به او دادم. بعد گفت من اين برگه را چطور به شما بدهم ؟ و من شماره ای از خودم به او دادم. من با خودم فکرکردم که خب برگه ای را ازمن گرفته و رفته.بعد از هفت هشت ساعت به من زنگ زد و گفت خانم من کجا می توانم بيايم و اين برگه را به شما بدهم؟ من با او قرار گذاشتم و برگه را از او گرفتم. اين زن اکنون از کسانی است که در جمع آوری امضا فعاليت می کند.

آيا پيش آمده است که درحال جمع آوری امضا به نيروهای انتظامی يا افراد امنيتی برخورد کنيد و آنها به نوعی مانع شما شوند؟
خير. برای من پيش نيامده است.

سخنی هست که بخواهيد بگوييد؟
- به اميد تغيير هر گونه قوانين تبعيض آميز. آرزويی که با تلاش ما محقق خواهد شد.

سپاسگزارم

Copyright: gooya.com 2016