هانا در تاريخ ۱۳/۸/۸۶ توسط نيروهای امنيتی سنندج دستگير شد و بعد از دو ماه در اداره اطلاعات و تحمل شکنجه های روحی و جسمی راهی زندان سنندج شد . در تاريخ ۱۷/۲/۸۷ به اتهام دروغ اقدام عليه امنيت ملی دادگاهی شد و چند روز پيش حکم او را اعلام کردند .حکمی که شايسته هانا نيست .
من مادری هستم که برای هانا فقط مادری نکردم .بلکه مثل يک رفيق هميشه کنار هانا بودم. او در مورد حق و حقوق زنان با من حرف می زد و کمک به زنان بی سواد و ناتوان را هدف خود قرار داده بود . تمام زنهای که هانا را می شناسند و با او در ارتباط بودند با اخلاق و اهداف هانا اشنا بودند. هانا برای زنان محله کلاس می گذاشت وبا گرفتن کمکهای ماهيانه و شناسايی زنان بی بضاعت به آنها کمک می کرد .بعد از مدتی کمک با راه اندازی انجمن زنان اذر مهر کردستان فعاليت خود را گسترش داد و زنان ودختران زيادی به عضويت انجمن درآمدند من و ديگر دوستان هانا کنار هم بوديم .
روناک که هم اکنون در زندان است و سرنوشتی مانند هانا دارد مثل امروز هميشه کنار هانا بود .اولين گام خود را با کتابخانه ای هر چند کوچک در انجمن شروع کردند و با رفتن به روستاهای اطراف در سرمای زمستان زنان را در مدارس و مسجدها دور هم جمع می کردند و زبان مادری را تدريس می کردند و با دعوت از وکلا در کلاسها حق و حقوق زنان را بيشتر تشريح می کردند.گذاشتن يک دوره کلاس بنام تاريخ زن بر پايی مراسم ها و جشن هايی در روز زن و روز مادر از جمله فعاليتهای او بودند.
هانا ۲۱ سال بيش نداشت اما وقتی زنان و دخترانی را می بينم که شاگرد او بودند می گويند از وقتی هانا رفته ما بی مادر شده ايم ، فهميده ام که من فقط يک دختر به اسم هانا دارم . اما هانا هزاران دختر دارد که چشم انتظار او هستند . حال با توجه به اينکه فقط به مقداری کم از فعاليتهای او اشاره کردم. به عنوان رفيق و مادر هانا از تمام زنهای دنيا می خواهم که شما در مورد هانا رای صادر کنيد و بگويد که ايا ۵سال حبس در تبعيد مستحق هانا هست؟
مليحه اصغری مادر و رفيق هانا
برگرفته از [سايت مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران]