گفتن مکرر است حکايت قبيله قلم در اين کهنه ديار، قدمت بی پناهی قلم بدستان جرايد اين آب و خاک و نداشتن امنيت شغلی آنهااز آغاز تا به امروز است، خاصه امروز روز هم به همان مصيبت گرفتارند که يکصد سال پيش از اين هم گرفتار بوده اند و از عجايب روزگار همين قدر بس که از اين همه مشقتی که بر اين قوم، تحميل شده است، هر گاه ترفندی برای رهايی خود از اين همه مصيبت بستند و چاره ای انديشيدند، به محض قوام گرفتن، يا با تفرقه افکنی ها از هم پاشيده و يا به حکم دولت های وقت تعطيل شده اند آن چنان که امروز هم برای انحلال تنها تشکل صنفی روزنامه نگاران که بر اساس نص صريح قانون اساسی تشکيل شده است، با مستمسک قرار دادن دلايل سست و بی پايه و ايضا ناموجه وزارت کار امور اجتماعی رو به انحلال است و در اين رهگذر تماشايی است رقص و پايکوبی وزارت ارشاد نيز که خود را متولی رسانه ها و اصحاب رسانه ای می پندارد، که در واکنش به چنين حق کشی، تنها خود را موظف به ارسال نامه ای به روزنامهها دانسته، تا آنها را به اين علت که انجمن ياد شده از سوی وزارت کار غيرقانونی اعلام شده است، از پوشش دادن اخبار مرتبط با انجمن منع گرداند.
رسم دنيا جمله تکرار است اندر کارها
تا چه زايد عاقبت زين رسم و اين تکرارها
بس حوادث چشم ما بيند که نو پنداردش
ليک چشم پير دنيا، ديده آن را بارها
بی گمان آن چه از سوی وزارت کار امور اجتماعی در مورد انجمن صنفی روزنامه نگاران روا دانسته شده است، خط مشی ديرينه ای است که همواره صاحبان قدرت در تقابل با روزنامه نگاران، اين سربازان بی جيره و مواجب ملت ها، تا کنون اتخاذه کرده اند، خاصه امروز در اين بلاد اسلامی انحلال خانه روزنامه نگاران از سوی دولت چيزی جز ناديده گرفتن نص صريح قانون اساسی و آرمانهای اوليه انقلاب اسلامی نمی تواند باشد.
در تاريخ آمده است که کمبوجيه پسر کوروش عاشق يکی از خواهران خود شد و قصد کرد تا او را به حباله نکاح خود در آورد اما چون اين خواسته او بر خلاف عرف و عادت بود، قضات شاهی را به حضور طلبيد و پرسيد آيا قانونی که ازدواج خواهر با برادر را اجازه داده باشد وجود دارد؟ قضات شاهی جوابی دادند که هم عادلانه بود و هم عالمانه، آنها در پاسخ به شاه گفتند، قانونی وجود ندارد اما قانون نانوشته ای وجود دارد که به شاه اجازه می دهد هر آن چه مايل باشد انجام دهد، حال حکايت صاحبان قدرتی است که امروز نيز تشکل قانونی انجمن صنفی روزنامه نگاران را بر نمی تابند از اين رو از قانون نانوشته ای برای انحلال خانه روزنامه نگاران بهره می برند که اساسا بر خلاف نص صريح قانون اساسی است و جالب اين که هيچ پاسخ قانونی و منطقی هم برای چنين بی قانونی وجود ندارد مگر آن که باور کنيم: ساعت شماطه دار مردم را از خواب بيدار نمی کرد... و خدا مگس را آفريد.
با چنين اوصافی که بعد از سال ها بار ديگر اهالی مطبوعات خانه ای بر پا داشتند و زير يک سقف گرد هم می آمدند و با بضاعتی هر چند کم به رتق و فتق امور صنفی خود می پرداختند بی انصافی است که در چنين برهه ای آن دسته از هم قبيله هايی که به درست با نادرست گله ای از دست اندر کاران انجمن داشته اند، در اين بزنگاه به جای حمايت از حانه صنفی خود، در پی تسويه حساب های شخصی باشند که از قضا همين اختلاف سليقه ها تا کنون باعث پاشيده شدن تمامی تشکل های صنفی روزنامه نگاران از آغاز تا به امروز شده است. نگاه کنيد به تاريخ مکتوب تشکل های صنفی روزنامه نگاران از ديروز تا به امروز در اين آب و خاک که همواره اختلاف سليقه های صنفی بزرگ ترين عامل و دستاويز برای انحلال تشکل های صنفی روزنامه نگاران بوده است که قدرتمندان زمان با دست آويز قرار دادن آن، حکم به انحلال می دادند، از ماست که بر ماست.
دلم بگرفت از بی همدلی ها
رو به کوه آرم
مگر آن جا زنم پيوند فريادی به فريادی
نقل است در برخی از مذاهب از اسلام تا مسيحيت و يهود، بعضی از اصناف و پيشه وران نيز، يکی از انبيا را حامی صنف خود می پنداشتند مانند نجاران، که حضرت نوح، و يا قصابان که حضرت ابراهيم را حامی خود می دانستند حتا می گويند آرايشگران ايرانی هم سلمان پارسی را حامی صنف خود می دانند چرا که سلمان موهای پيامبر را آرايش می کرد، اما در هيچ دين و آئينی تا کنون نيامده است که قبيله قلم بدستان را حامی باشد نه در زمين و نه در آسمان و اين نشان از بی پناهی قبيله ای است که به حکم رسالت قلم، وکيلان بی جيره و مواجب ملت اند اما خود در احقاق حق خويش در مانده اند.
حال با آن چه گفته آمد روز خبرنگار نيز در پيش است که دلمان مالش می رود از اين جشن که روز بی همدلی هاست، خاصه آن که هر ساله در چنين ايامی، در بند بودن بسياری از قلم بدستان را شاهد بوده ايم اما با اين همه اين درست که به شهادت تاريخ در صد سال گذشته روزنامه نگاران اين مرز و بوم، به دليل برآورده نشدن خواست ها و نيازهايشان همواره حرف تکراری زده اند و در تمام اين سال ها که در چرخه ی اختناق بوده اند يک حرف را از نسلی به نسل ديگر انتقال داده اند که آن چيزی جز دم زدن از نظام مطبوعاتی و امنيت شغلی نبود که تا کنون موفق به تحقق اين آرزو نشده اند اما در هر دوره از تاريخ اين آب و خاک، هر گاه با انگيزه تامين امنيت شغلی به دور هم جمع شده تا با ايجاد يک تشکل صنفی، قبيله خود را سامان دهيم فريب سياست بازان و سياست پيشگانی را خورده ايم که در چنين تنگناهايی به کناری نشستند و تنها نظاره گر بودند، آيا اکنون زمان آن فرا نرسيده است که بدون جبهه بندی های سياسی ايتدا برای حفظ خانه خود و جلوگيری از انحلال غير قانونی آن هم صدا گرديم و سپس برای احيای آن همدل و يک صدا شويم؟