پنجشنبه 4 مهر 1387

حقوق بشر باز هم در حاشيه ماند، داستان دستگيری در برابر سازمان ملل، احمد باطبی، روز آنلاين‏

احمد باطبی ـ نيويورک - کلمه "حاشيه" در اين گزارش چند جنبه دارد، چرا که در باز خوانی اتفاقات اين چند روزميتوان اين کلمه را در شکل های ‏مختلف به کار برد، اما بخش حقوق بشر در آن مشترک است . ‏

شکل اول : حقوق بشر در حاشيه از سوی جامعه جهانی ‏
شکل دوم :حقوق بشر در حاشيه از سوی سازمان ملل و پليس آمريکا
شکل سوم : حقوق بشر در حاشيه از سوی خبرنگاران

در بررسی حالت اول درخواهيم يافت که طی سه روز برنامه های سازمان ملل متحد، رهبران کشور های مختلف ديدگاه ‏های خود را در خصوص روابط بين الملل و اتفاقات در حال وقوع در جهان اعلام کردند . ‏

اما در يک نگاه ساده در متن اين سخنرانی ها و شمردن موضوعاتی که به حقوق بشر و خصوصاَ حقوق بشر در ايران ‏مربوط ميشود، خواهيم ديد که اين مقوله از حاشيه ای ترين موارد مورد توجه رهبران کشور ها بود . به عنوان مثال در ‏سخنرانی جرج بوش به عنوان اصلی ترين چالش و بخشی که به ايران مربوط ميشد ، شنيديم که:‏

‏"در پی اقداماتی که انجام شده ، کشور های افغانستان و عراق که مهد تروريزم بوده است، حالا بر عليه آن مبارزه ميکنند. ‏ليبی برنامه هسته ای را کنار گذاشته و عربستان و پاکستان هم در حال مبارزه هستند، اما ايران و سوريه همچنان از ‏تروريزم حمايت ميکنند ."‏

حقوق بشر در حاشيه. با بررسی ديگر سخنرانی ها و تحليل موضوعات با اهميت برای ديگر رهبران هم می بينيم که برای ‏بسياری از کشورها اساسا َ نقض حقوق بشر در حاشيه قرار دارد. چرا که به خاطر داريم در زمانی که دولت ليبی در پی ‏دست يابی به انرژی اتمی بود، نه فقط از ناحيه دولت آمريکا که بسياری از ديگر دولت ها هم توجه ويژه ای به مسئله حقوق ‏بشر در اين کشور ميشد،اما بعد از مذاکرات پنهان و آشکار و حصول توافق وتوقف اين تلاشها، عملا مسئله نقض حقوق ‏بشر در اين کشور نيز منتفی شد . گويی که با توقف فعاليت های هسته ای، ديگر رفتار حکومت سرهنگ قذافی در حوزه ‏حقوق بشر نيز با تمام استاندارد های جهانی منطبق شده است .‏

‎ ‎صرف نظر از احتمال حصول چنين توافقی بين حکومت ايران و ديگر دولت ها اين واقعيتی است که مسئله نقض حقوق ‏انسانی ديگر مليت ها در هر کجای دنيا برای رهبران کشور ها دارای اهميت کمتری است. و حقوق بشر موضوعی است در ‏حاشيه . ‏

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در شکل دوم يعنی سازمان ملل و پليس آمريکا، حضور نگارنده در فرايند اجرای وظيفه روزنامه نگاری با چالش هايی ‏روبرو بوده است. قبل از آغاز نشست عمومی سازمان ملل متحد ابراز نگرانی هايی از حانب مقامات سازمان ملل از بابت ‏حضور من در شصت و سومين نشست عمومی ، اعلام شده بود. عموم نگرانی ها هم از اين بابت بود که احمد باطبی دارای ‏سوابق فعاليت های ضد حکوتی بوده و اين احتمال وجود دارد که او در خارج از چهارچوب اخلاق روزنامه نگاری رفتار ‏کند و باعث بروز مشکل شود.‏

چنين بود که در اولين روز ورود به محل سازمان ملل توسط يکی از روزنامه نگاران ايرانی مقيم آمريکا با رئيس بخش ‏رسانه اين سازمان مرتبط شدم. او ضمن ابراز نگرانی فراوان از بابت عملکرد من در اين چند روزه به اين موضوع اشاره ‏نمود که شديداَ از بابت صدور کارت خبرنگاری برای من از ناحيه مرجعی که نميتوانست نامش را بيان کند، تحت فشار ‏قرار دارد و هر عملی از جانب من برای ايشان مسؤليت خواهد داشت. همچنين اعلام نمود احتمال اين وجود دارد که از ‏سوی همراهان آقای رئيس جمهور مورد حمله و يا تحريک قرار بگيرم و در صورت بروز اين اتفاق خويشتن داری نکنم.‏

اما عصر همان روز از ورود به جلسه مخصوص عکاسان برای ثبت ديدار تشريفاتی بانکی مون (رئيس سازمان ملل ) با ‏آقای محمود احمدی نژاد بازماندم. رئيس بخش رسانه سازمان ملل با توضيح برخی از نگرانی ها اعلام کرد ورود به اين ‏جلسه صرفاَ برای عکاسان همراه هيات اعزامی و همچنين عکاسان مربوط به سازمان ملل مجاز است .‏

روز بعد آقای رئيس جمهور در دو جلسه جداگانه، يکی در سخنرانی ربع ساعتی در محل مجمع عمومی و ديگری در ‏کنفرانس خبری حضور داشتند. در اين روز من از ساعت هفت صبح در محل اصلی سازمان و طبقه سوم (بخش رسانه ها) ‏حضور پيدا کردم. اما قبل از شروع کار رئيس بخش رسانه خودش را به من رساند و ضمن تکرار نگرانی های قبلی اعلام ‏کرد که من امکان ورود به مجمع عمومی و تهيه خبر و عکس به صورت مستقيم را ندارم. او در عين حال به عنوان دليل به ‏اين نکته اشاره کرد که فقط تيم خبری همراه و خبرنگاران مزبور مجوز ورود به سازمان ملل و تهيه خبر و تصوير را ‏دارند؛ اما من در صورت پذيرش خواسته های ايشان و رفع نگرانی، امکان عکس برداری از کنفرانس خبری آقای احمدی ‏نژاد را پيدا خواهم کرد. به اين ترتيب به اتفاق ايشان به اتاق کنفرانس خبری رفتيم و در انتهای سالن در رديف آخر جايی را ‏برای نشستن من مشخص نمودند.

‎‎تجمع اعتراضی‎ ‎‏ ‏

بعد از خروج از سالن کنفرانس به محل برگزاری يک تجمع اعتراضی در مقابل سازمان ملل متحد رفتم .‏

اين تجمع در بخشی از پارکی تفريحی برگزار شد که در واقع محل عبور اتومبيل های رهبران کشورهای مختلف و البته ‏آقای محمود احمدی نژاد نيز بود . اين محل که روز گذشته شاهد اعتراض هزاران يهودی اسرائيلی و آمريکايی بود، برای ‏تجمع امروز به سه بخش تقسيم شده بود . بخشی در اختيار تجمع کنندگان موسوم به ديوار شرم، بخشی در اختيار يکی از ‏کشور های آسيای شرقی و بخشی هم در اختيار اعضاء و هواداران سازمان مجاهدين. معترضين دو گروه با بکارگيری ‏شيوه های نمادين و نمايشی، نظير برافراشتن طناب دار، نمايش سنگ سار و عکس های زندانيان و اعدام ها و سردادن ‏شعارهای اعتراضی اقدام به تظاهرات و اعتراض به حضور آقای احمدی نژاد و جلب توجه افکار عمومی به مسئله حقوق ‏بشر نمودند.‏

‏ بعد از آنجا به سمت در امنيتی و محل ورود به سازمان ملل متحد رفتم، اما قبل از ورود توسط پليس دستگير شدم . پليس ها ‏عکس های من را در اختيار داشتند و بلافاصله بعد از من يکی از فيلمبرداران صدای آمريکا (سامان) را نيز که به محل ‏رسيد دستگير کردند. ‏

در مورد علت دستگيری هيچ توضيحی داده نشد هر چند همه نيروهای امنيتی در محل و همچنين پليس رفتاری محترمانه ‏داشتند. بعد هم گفتند برای "ادای پاره ای توضيحات" بايد اينجا بمانيد . در اين حال ايرانيانی که از محل عبور ميکردند از ‏دستگيری ما مطلع شدند و به ديگران خبر دادند. برخی از تجمع کنندگان نيز خودشان را به محل رساندند و سعی در دخالت ‏داشتند،اما کاری از دست کسی ساخته نبود. حتی خانم الهه هيکس و بنفشه پورزند، نيز به دليلی پيگيری های شان مورد ‏پرسش پليس قرار گرفتند. خانم ها نازی بيگلری و گيتی آرين، خبرنگاران صدای آمريکا نيز از گزند در امان نماندند . ‏

بالاخره من را به داخل يکی از اتومبيل های پليس منتقل و بخشی از پياده روی محل توقف اتوموبيل را هم مسدود کردند . ‏سامان را هم در گوشه ای مورد بازجويی و تفتيش وسايل قرار دادند. چند ساعتی به همين شکل گذشت، اسناد و مدارک من ‏بارها و بارها مرور شد و از آن کپی گرفتند. دوستان ايرانی هم که در خارج از محيط امنيتی در انتظار بودند، با تماس ‏هايشان با مراجع مختلف سعی در حل موضوع داشتند. سرانجام پی از چند ساعت دو نفر از وکلای سازمان حقوق بشر، به ‏عنوان وکلای من به محل آمدند و به همراه دو نفر از مقامات ارشد پليس سوالاتی از من پرسيدند. من آنجا به قدرت وکيل در ‏دنيای آزاد پی بردم و با خودم فکر کردم که اگر در ولايت ما هم به وکيل اين قدر احترام ميگذاشتند، خيلی مشکلات حل ميشد. ‏بعد از چند سوال تشريفاتی به من گفتند که گزارشی در مورد تو و دوستت (سامان) به ما رسيده و عکس هايی از شما داريم ‏که در تجمع اعتراضی بوده ايد. ضمنا گزارشی داشتيم که نميتوانيم منبع آن را ذکر کنيم، و در آن آمده بود که شما دو نفر ‏تروريست هستيد که با کارت خبرنگاری قلابی به محل سازمان ملل آمده ايد. اما با تحقيقاتی که کرديم متوجه شديم که اين ‏داستان صحت ندارد و حالا شما ميتوانيد برويد . البته اگر از ناحيه پليس توهينی به شما شده ميتوانيد شکايت کنيد. اگر به ‏لحاظ روحی و جسمی آسيبی ديده ايد ميتوانيد تقاضای خسارت کنيد. و ... حالا هم ميتوانيد به کارتان بپردازيد.‏

به آنها گفتم: شما خوب ميدانيد که من يک فعال حقوق بشر و روزنامه نگار هستم؛ تلاش من برای بيان وضعيت حقوق بشر ‏در ايران است. اين کار شما باعث اخلال در فرايند کاری و از دست رفتن فرصت ها برای من شده است. آنها به من گفتند ‏درست است اما ما هم کار خودمان را انجام داديم .‏

‏ با خودم فکر کردم به اين ترتيب ادامه بحث بی فايده است. چون باز هم حقوق بشر در حاشيه است . ‏

آنها سپس گفتند کارت ويژه خبرنگاری سازمان ملل شما را به دفتر رسانه های اين سازمان تحويل داديم. من از آنها خواستم ‏که کارت مرا پس بگيرند. آنها از قبول اين مسئوليت طفره رفتند، اما وقتی با تقاضای وکلای من مواجه شدند قبول کردند . ‏هر چند دريافت کارت ديگر فايده چندانی نداشت، چون نشست عمومی تمام شده بود و کنفرانس خبری هم دقايق پايانی خود ‏را سپری ميکرد. با اين وجود با تلاش وکلا توانستم کارت جديد دريافت کنم. ‏

تحليل های مختلفی را ميتوان در خصوص اين اتفاق داد. مثلا عوامل حکومت ايران در نيويورک با ارائه گزارش و عکس ‏از من و سامان از پليس امنيتی خواسته بودند تا موضوع را بررسی کند و فکر کرده بودند تا انجام کامل بررسی، به هر ‏ترتيب جلسه سخنرانی و کنفرانس خبری هم به پايان ميرسيد . شايد هم پليس آمريکا به هر دليلی قصد جلوگيری از ورود ‏من به سازمان ملل را داشت و به اين ترتيب اقدام بازدارنده اش را انجام داد، و يا هر تحليل ديگری . اما مهم اين است که ‏هر شخص و يا جريانی موفق به انجام اين کار شد، موفقيتش نسبی بود. چرا که من توانستم در دقايق پايانی خودم را به سالن ‏کنفرانس برسانم . ضمن اينکه اگر من نبودم خبرنگاران بسياری بودند که فضای آن جلسه را به خوبی انعکاس دادند.‏

‎‎در داخل سالن‎‎

‏ پليس های داخل سالن مرا برخلاف ديگر خبرنگاران به همراه يک پليس درشت اندام به سالن راهنمايی کردند. در ابتدای ‏ورود رئيس بخش رسانه سازمان ملل به استقبال من آمد و از من خواست هيچ سئوالی نکنم و فقط عکس بگيرم. به ايشان ‏گفتم موضوع مهم برای من پرسش در خصوص حقوق بشر در ايران است؛ اما تنها مسئله مورد توجه ايشان، صرفاَ حفظ ‏نظم جلسه بود، نه چيزی ديگر. به اين نتيجه رسيدم که باز هم حقوق بشر در حاشيه است .‏

‏ به اين ترتيب خواستش را قبول کردم و وارد شدم. خبرنگاران رسانه های مختلف روبروی تريبون نشسته بودند و در ‏اطراف آنها نيروی امنيتی همراه آقای احمدی نژاد و همچنين نيروهای ويژه سازمان ملل حضور داشتند. عکاسان و ‏فيلمبرداران رسانه ها نيز در انتهای سالن مستقر بودند. نيروهای امنيتی همراه آقای احمدی نژاد با اشاره به هم و گفت گو در ‏گوشی ها، حضور من را به يکديگر اعلام کردند. من هم از فرصت استفاده کردم و عکس های مربوط به آن را گرفتم .‏
فضای گفت گو فضايی قابل پيش بينی بود. آقای احمدی نژاد طبق روال کاريشان از فرمول حاشيه رفتن و حذف صورت ‏مسئله و يا تغيير جهت سر پيکان به سوی آمريکا استفاده کرد. به عنوان مثال وقتی در خصوص تضاد قوانين قضايی با ‏استاندارد های بين المللی از او سوال شد، جوابش اين بود که شما از قوانين قضايی ايران به درستی اطلاع نداريد. يا وقتی ‏در مورد آزادی بيان سؤال شد، گفت: ايران بسيار آزاد است و تنها کشوری است که هر کسی حتی به رئيس جمهور تندترين ‏انتقاد ها را ميکند و هيچ گاه مجازات نميشود . ‏

اما صرف نظر از اين موضوع که تقريبا همه به آن آگاه هستند ، مشکل اصلی در پرسش و پاسخ خبرنگاران اين بود که ‏اولاَ همه خبرنگاران امکان سوال نداشتند، دوما اولويت با خبرنگاران رسانه های وابسته به گروه اعزامی ايران و همچنين ‏رسانه های مطرح و مشهور بود، نه خبرنگاران آزاد. سوما هر خبرنگار صرفا امکان پرسش يک سئوال در زمانی محدود ‏و مشخص را داشت و فضايی آزاد برای گفت و گو نبود. اين حالت دقيقاَ به آقای احمدی نژاد اين امکان را ميداد تا از فرمول ‏‏"حاشيه" رفتن و حذف صورت مسئله استفاده کند. چرا که بعد از اجرای اين فرمول خبرنگاران فرصت امکان ارائه نمونه و ‏يا اسناد و مدارک ادعای خود را نداشتند.

اما مورد سوم يعنی حقوق بشر در حاشيه از سوی خبرنگاران. همگان از اين موضوع آگاهند که مسئله سياست يک رسانه ‏بر روی خبرنگار آن تاثير مستقيم دارد. عموم کسانی که برای طرح سوال از آقای احمدی نژاد انتخاب شده بودند، از رسانه ‏های دارای جهت گيری و سياست معلوم بود . ‏

در مجموع سوالات مطرح شده در اين جلسه، مسئله حقوق بشر کم ترين موضوعی بود که رسانه ها به آن پرداختند. هر چند ‏برخی از نمايندگان رسانه ها در جلسه روز دوشنبه سازمان ديدبان حقوق بشر حاضر و تا حدی از آخرين وضعيت نقض ‏حقوق بشر در ايران آگاه بودند. اما به هر شکل سوال مثمر ثمری پرسيده نشد، به طوری که برخی از خبرنگاران قبل از ‏اتمام جلسه، محل را با عصبانيت ترک کردند. برخی ديگر نيز نظير خبرنگار بی بی سی ناراحتی خود از کيفيت و ماهيت ‏سوال ها و عدم پرسش در خصوص حقوق بشر رااعلام نمودند. ‏

اين به اين معناست که برای رسانه ها هم به دليل سياست های اعمالی بر آنها حقوق بشر در حاشيه است.‏

اين يک واقعيت است. واقعيتی تلخ. اما چه بخواهيم و چه نخواهيم، دنيا و دولت ها، حتی آنهايی که بيش از همه سنگ حقوق ‏انسانی را بر سينه ميزنند، غم خود را دارند. و اين مصداق ضرب المثل ايرانی است که: "کس نخارد پشت من جز ناخن ‏انگشت من."‏

Copyright: gooya.com 2016