هر چه به برگزاري انتخابات رياست جمهوري نهم نزديكتر ميشويم ادبيات "اقتدارگراها" ( به تعبير خود آنان اصولگراها) شفافتر و در عين حال راديكالتر و حذفيتر ميشود. آنان ضمن نقد مديريت بيست و پنج ساله كشور، خواهان روي كارآمدن "پيروان راستين ولايت مطلقه فقيه" شدهاند (آقاي علي لاريجاني) و وعده ميدهند كه پس از پيروزي در انتخابات "حكومت اسلامي" جايگزين "حكومت مسلمانان" خواهد شد (آقاي عباسي). "جمهوري دوم" مورد نظر آنان (آقاي احمد توكلي) چنين ترويج ميشود كه بعد از مديريت عرصه فرهنگ، قلمرو سياست را نيز اقتدارگراهاي ميليتان فتح خواهند كرد و اگر بسيجيها به صحنه نيايند، مجدداً مجلس ششم شكل خواهد گرفت (آقاي ناطق نوري).
از سوي ديگر ميدانيم كه جمهوري اسلامي ايران در دهه اول انقلاب درگير جنگ تحميلي شد و در چنين شرايطي بسياري از مفاهيم و واژههاي نظامي وارد ادبيات سياسي كشور ميشوند. با وجود اين اصطلاحات نظامي و درجهبندي كردن شهروندان و تقسيمبنديهايي با مضمون خودي_ غيرخودي در آن دهه رواج نداشت. بنابراين بايد بررسي شود چرا برخي تقسيمبنديها، مفاهيم و واژهها كه ماهيت نظامي دارند، در دهه دوم كه از جنگ خبري نبود، ادبيات سياسي كشور را جولانگاه خود قرار دادند. همچنين لازم است اين موضوع مورد بحث واقع شود چرا جناحي كه شعار نامزدش در انتخابات خرداد 1380 "جمهوري دوم" بود، به جاي ادبيات دهه سوم و چهارم انقلاب كه دموكراسي جويي، صلحطلبي و حقوق بشر خواهي است، مجدداً با نگرش و ادبيات دهه دوم كه در بسياري موارد امنيتي و نظامي بود، به صحنه رقابتهاي انتخاباتي وارد شده است.
در اين مقاله ديدگاه يكي از داوطلبان محترم را نقد كردهام. ابتدا به سخنان وي توجه فرمائيد:
"اين انتخابات براي ما "يوم الفصل" است و بعد از آن خط نيروهاي انقلابي و حزب اللهي با ديگر نيروها از هم جدا ميشود .... افرادي كه تفكر غربي دارند نبايد در نظام جايگاهي داشته باشند .... هدف انقلاب اسلامي، صرف استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي ... نبود.... به جز مقطع كوتاهي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تمام دولتهايي كه پس از انقلاب روي كار آمدند ايده ولايت را در كشور پياده نكردند .... در حال حاضر شبكههاي اصلي صداوسيماي ما در دست عناصر غرب زده است .... ما به دنبال تأسيس صداوسيماي امام زماني نبوديم كه اگر اين هدف بود، امروز شرايط ما اينگونه نبود. يكي از وظايف و نقشهاي اساسي قوه مجريه كشور فرهنگسازي است. اين نهاد ميتواند با اين نقش، مردم را به هر سمتي و سويي كه ميخواهد سوق دهد .... زماني اهداف انقلابي محقق ميشود كه هر چه ولايت فقيه گفت پياده نماييم .... بعضي مديران نالايق ما از واژه جهان سومي استفاده ميكنند كه اين تحقير ملت است. برخي ميخواهند مملكت را تقديم آمريكا كنند." (محمود احمدي نژاد، ابتكار، 26/10/83 و رسالت، 27/10/83)
يكم.01 يوم الفصل يعني "روز جدايي" يا "روز تسويه حساب". روزي كه بيست و پنج سال بعد از پيروزي انقلاب قرار است "دولت انقلابي" بر كشور حاكم شود، غرب زدگان حذف و صداوسيما امام زماني شود (مديريت شبكههاي آن در حال حاضر در اختيار عناصر غرب زده است). وزيران لايق آن از واژه جهان سومي استفاده نخواهند كرد و كشور توسط عدهاي كه به درون حكومت نفوذ كردهاند تقديم آمريكا نخواهد شد. از آنجا كه وظيفه رئيس جمهور انقلابي فرهنگ سازي است و ملت مانند موم در دستان او نرم است، او مردم را به هر سمت و سو كه لازم بداند ميكشاند.
02 اقتدارگراها كه مدعياند دولتهاي پس از انقلاب ايده ولايت را در كشور پياده نكردهاند و تاكنون افرادي با "تفكر غربي" در نظام جايگاه داشتهاند، به اين پرسش پاسخ نميدهند كه مگر در ربع قرن گذشته، علاوه بر ولي فقيه، در سه دوره هشت ساله به ترتيب مقام رهبري، رئيس كنوني مجمع تشخيص مصلحت و آقاي خاتمي رئيس جمهور نبودهاند؟ از طرف ديگر اين مدعيان در دهه اول انقلاب كجا بودند و چرا امام آنان را به مسئوليتهاي مهم منصوب نكرد يا چرا توسط مردم انتخاب نشدند؟ همين سئوال در مورد موقعيت آنان در دهه دوم و سوم انقلاب نيز مطرح است.
03 تلاش مرجعيت شيعه در عراق آن است كه انتخابات آن كشور را "يوم الوصل" كند و از همه گروههاي عراقي و به ويژه اهل سنت آن كشور دعوت به مشاركت در امور كرده است، اما اقتدارگراهاي ايراني مدعي ذوب در ولايت به اين نتيجه رسيدهاند كه انتخابات خرداد 84 را سرآغاز "تصفيه بزرگ" قرار دهند. به راستي چه ضرورتي موجب شده است كه انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري "يوم الفصل" شود؟
04 در اينكه اقتدارگراهاي وطني قصد نابودي توطئه گران، مفسدان و اشرار را دارند شك نميكنم، اما همچنين ترديد ندارم كه نتيجه اقدامات آنان، به رغم نيتشان، افزايش فساد و خشونت و نقض حقوق شهروندان خواهد بود، همچنانكه حاكميت "مك كارتيسم" در دوران جنگ سرد، كه ظاهراً عليه كمونيسم و در عمل عليه آزادي و حاكميت قانون بود، تجربهاي تلخ و دستمايه نقد و طنز بسياري از روشنفكران آمريكايي شد.
تاكيد ميكنم اقتدارگراهاي ايراني در حالي از پاكسازي نيروها و پالايش انقلاب و نظام سخن ميگويند كه تجربه بشر سرشار از پيامدهاي منفي و خونبار چنين بينشها و روشهايي است. براي مثال ناسيونال سوسياليستها در آلمان كوشيدند جهان را به شيوهاي بيولوژيك پاك كنند تا از شر ژنها و نژادهاي پست خلاص شوند. تلاش ماركسيستها نيز نابودي نظام سرمايهداري و از بين بردن بورژواها بود اما هر دو تجربه مدرنيته در قرن بيستم با انسانكشيهاي وحشتناك و بي سابقه همراه شد بدون آنكه سرمايهداري نابود شود يا نژادهاي پست از بين بروند.
دوم.01 چرا در عصر دولت_ملتها كه حتي آيتالله سيستاني خواهان آن است كه "همسايگان مسلمان" عراق در امور داخلي آن كشور دخالت نكنند، چه رسد به آمريكاييها، و مرجعيت شيعه در عراق از حقوق برابر همه عراقيها با "هر دين، مذهب و قوميت" دفاع ميكند، اقتدارگراهاي ايراني به اين كشف بزرگ نائل شدهاند كه هدف ملت ايران "استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي" نبود! بگذريم از اينكه نظريه فوق در زماني مطرح ميشود كه آنچه بشر از "انترناسيوناليسم" به ياد دارد آن است كه طرفداران اين شعار به بهانه "جهان وطني" حقوق شهروندان ميهن خود را به شكل گستردهاي نقض كردهاند، بدون آنكه توانسته باشند مانع نقض حقوق محرومان در سطح بينالمللي شوند. به سخن روشن تجاوز به حقوق و آزادي شهروندان يا به بهانه حفظ استقلال و يكپارچگي ملي يا با تمسك به شعارهاي انساندوستانه انجام ميشود. بر اين اساس ميتوان حدس زد طرح "پان اسلاميسم" به نقض گسترده حقوق شهروندان منجر خواهد شد، با اين توجيه كه قربانيان درصدد بودند كشور را تقديم آمريكا كنند.
02 براساس تجربيات تاريخي ايرانيان، پس از هر نهضت اصلاحي، استبداد به شكل خشنتر بازگشته است. اگر چه تاكنون انسداد كامل سياسي به نام مبارزه با آمريكا و تلاش براي جهاني شدن انقلاب برقرار نشده است.
سوم.01 قائم مقام محترم نماينده ولي فقيه در مؤسسه كيهان نيز همسو با نامزد محترم، از ضرورت ارتقاي "سربازان" به مقام "ژنرالي" در جريان انتخابات رياست جمهوري نهم سخن ميگويد. تصور نميكنم كسي با رشد شهروندان مخالف باشد اما با توجه به پيامدهاي حاكميت نگاه نظامي و امنيتي بر عرصه فرهنگ و سياست و اقتصاد، به نظر ميرسد اكثريت قاطع ملت ايران از حكومت نظاميان استقبال نكنند. اين روند با جنبش دموكراسي خواهي جهاني نيز سازگار نيست. برعكس، استبداد همواره با نظامي شدن حاكميت همراه است. به همين علت ادعاي آقاي ناطق نوري كه هر پروژهاي كه در دوره سازندگي به عهده فرماندهان سپاه واگذار شد، به بهترين نحو انجام دادند، دليل نميشود كه "پروژه انتخابات" نيز به آنان واگذار شود، زيرا از جمهوري اسلامي چيزي باقي نميماند.
02 در نگاه نظامي و امنيتي وظيفه حكومت پالايش انقلاب و نظام است و مشي "تبديل معاند به مخالف و مخالف به موافق" با اين استدلال كه راه را براي نفوذ دشمن آماده ميكند، جاي خود را به راهبرد "پياده كردن همه غربزدگان از قطار انقلاب" و "حذف همه منتقدان" خواهد داد. بر اين اساس ماهيت شعارهايي مانند "يوم الفصل" بهتر مفهوم ميشود.
03 حوادث قرن بيستم ثابت كرد حاكميت پيروان نظريه "داروينيسم اجتماعي" يا "اصل تنازع بقا" در جهان معاصر با هر عنوان و توجيهي (نژادي، طبقاتي، ديني و ...) اگر چه فاجعه آفرين، اما در نهايت محكوم به شكست است. به خصوص آنكه در سه دهه اخير "رژيم حقيقت" (افكار عمومي جهان) در برابر "رژيم قدرت" قد علم كرده و "قدرتِ حق" و "اقتدارِ منطق" در برابر "حقِ قدرت" (دولتهاي بزرگ) و "منطق زور" روز به روز مقتدرتر شده است. اين همان جنبه انساني و اخلاقي "جهاني شدن" از يك طرف و "دموكراسي خواهي" و "صلحطلبي" از طرف ديگر است كه آزاديخواهان، عدالتطلبان و صلحجويان را به هم نزديك كرده است. آنان ميتوانند و بايد از اين فرصت طلايي استفاده كنند.
چهارم.01 "رابرت جي ليفتون" روانشناس آمريكايي، "طرحهاي آخرالزماني" را موجب پيدايش "خشونتهاي آخر الزماني" ميخواند و آمادگي براي ايجاد ويرانگريهاي عظيم به منظور پاكسازيهاي روحي تعريف ميكند (همشهري،31/3/82). در اين گفتمان يك دنيا بايد حيات خود را متوقف كند تا جا براي دنيايي بهتر باز شود. پيروان چنين ديدگاهي كه بر پايه كنترل انسان و جامعه و جهان و حتي تاريخ استوار است ميخواهند پيروان شيطان را نابود كنند تا دنيا پاك شود و از شر كفار و مفسدان و منحرفان خلاصي يابد. نتيجه آن، صد البته، نابودي كشور با نيت نجات آن است.
02 در صورت پيروزي نامزد اقتدارگراها در انتخابات رياست جمهوري، صداوسيما "امام زماني" نخواهد شد، بلكه فراگيرترين رسانه كشور مروج "خشونتهاي آخر الزماني" خواهد شد، آنهم توسط كساني كه مردم را چون موم در دستان رئيسجمهور "نرم" و قابل شكلگيري ميدانند. اقتدارگراها متوجه نيستند چنانچه دولتمردان قادر ميبودند مردم را به هر طرف كه بخواهند، سوق دهند، چهار انقلاب و نهضت اجتماعي و سياسي در يك قرن گذشته در ايران شكل نميگرفت و حاكمان را آماج انتقادهاي تودههاي ميليوني و نيز هدف نقد روشنفكران و آزاديخواهان و عدالتطلبان قرار نميداد.
03 رؤياهايي از قبيل آنكه صداوسيما در خدمت تحقق طرحهاي مجلس امام زماني قرار گيرد و مثلاً به تبليغ پوشيدن لباسهاي ملي بپردازد كه وزارت بازرگاني توليد ميكند، به دوران انقلاب فرهنگي چين در چهار دهه قبل بيشتر شبيه است تا جامعه امام زماني. نمونه زنده اين مدل را در كره شمالي ميتوان ديد. در هر حال اين طرحها و روشها در شأن ملت با فرهنگ ايران نيست و هرگز محقق نخواهد شد. تلاش براي اجراي آنها صرفاً هزينههاي سنگين به كشور، آيين و مردم تحميل خواهد كرد.