پروين بختيارنژاد روزنامه نگار است. تاكنون عمده فعاليت او را در مسايل اجتماعي و مسايل زنان ديدهايم؛
بختيارنژاد همسر رضا عليخاني زنداني سياسي ملي ـ مذهبي نيز هست كه همراه با تقي رحماني و هدي صابر سالها است بخشي از هزينه توسعه سياسي كشور ما را ميپردازند.
س ـ در انتخابات نهم رياست جمهوري شركت ميكنيد؟
ج ـ فكر ميكنم شركت نكنم.
س ـ چرا؟
ج ـ فرض كنيد يك رئيس جمهور اصلاحطلب انتخاب شود، مراكز اصلي سياسي و شاهرگ اقتصاد دست كسان ديگري است. او چه كار ميتواند بكند جز اين كه مطالبات مردم پي گرفته نشود و به دامنهي نارضايتيها افزوده شود اما به جاي مسبين اصلي، اصلاحات و اصلاحطلبان هزينهاش را بپردازند!
س ـ اگر اصلاحطلبان به دليل موانع موجود پا پس بكشند و با انتخابات منفعلانه برخورد كنند، فكر نميكنم با دست خود زمينه حذف خود از عرصه عمومي را فراهم بياورند. خصوصا كه ما تجربه سالهاي اول پس از پيروزي انقلاب و نيروهايي مثل نهضت آزادي را هم داريم به قول معروف: از دل برود، هر آن كه از ديده برفت.
ج ـ به نظر من نبايد فعاليت سياسي را فقط به حوزه قدرت محدود كنيم. شناخت مسايل و تربيت نيرو ميتواند بخشي از فعاليت سياسي ما باشد براي روزي كه اين نيروي پسانداز شده بتواند وارد عرصه شود و از توانائيش به طور منطق بهره ببرد.
چرا ما بايد نيروهاي صادق و اصلاح طلب خود را سپر بلا كينم و هدر بدهيم. وقتي در دور دوم يا حتي همان دور اول آقاي خاتمي مايل نبود كه به صحنه قوه مجريه بيايد، به دليل همان مشكلات و موانعي كه وجود داشت، چرا نيروهاي سياسي به او اصرار كردند و او را ملزم به قبول اين مسئوليت سنگين كردند. به نظر من براي فشل شدن كار خاتمي و به وجود امدن سرخوردگيها سياسي امروز، اين نيروها هم بايد پاسخگو باشند كه بدون مهيا بودن شرايط با اصرار خاتمي را به اين صحنه كشاندند. حالا هم فكر ميكنم آقاي معين دارد ارزان فروشي ميكند. ايشان آدم با صداقت و مديري است اما او چه آتور تيهاي دارد كه خاتمي نداشت. خصوصا كه ما از معين برنامهاي كه نشان دهد چگونه ميخواهد موانع موجود را پشت سر بگذارد نميبينم. شايد بهتر بود ايشان هم مثل دكتر يزدي شرايطي تعيين ميكرد كه مخاطبين ميدانستند اگر در رقابت موفق ميشود، همانها را پيگيري ميكند.
س ـ براي عدم رقابت يا شركت در انتخابات ما دو رويكرد داريم: 1 ـ به دليل موانع موجود در مسير انتخابات كاملا آزاد و مطلوب به حالت قهر كنار بنشينيم. 2 ـ چون ابزار كافي و ضمانت اجرا براي برنامههاي خود نداريم، وارد ميدان رقابت نشويم ولي با يك نگاه مثبت و تعاملي از هر اقدام و نظري كه دموكراسي را تقويت كند استقبال ميكنيم. من فكر ميكنم نگاه و رويكرد خاتمي يا موسوي از اين نوع باشد.
ج ـ من هم اعتقاد ندارم. كه اصلاحات را ميتوان بلدوزري انجام داد و هر تشكيلات و ساز و كاري را كه مانعي در مسير آزادي و مردم سالاري دانسته ميشود، بايد كند و و دور ريخت. ولي ببينيد هنوز در ارتباط با 18 تير 78 دانشجو در زندان داريم، باطبي هنوز در زندان است، زندانيها و متهمين سياسي هنوز بلاتكليفند، هنوز در مسايل اقتصادي، اداري و اجتماعي فساد و عدم شفافيت و گرههاي كوري وجود دارد كه معلوم نيست چگونه ميتوان آنها را باز كرد.
س ـ ولي با در صحنه بودن هم ديدهها واقعي ميشوند و هم امكان پيدا كردن راه حل بهتر فراهم ميشود. نميتوانيم اغماض كنيم كه دوم خرداد با شعارهاي توسعه سياسي و جامعه مدني و پايداري خود در ميدان سياست و در حوزه قدرت، بالاخره موجبات به آمدن دگرانديشان، مليون و ملي ـ مذهبيها را حداقل در حوزه فرهنگ و رسانه ها فراهم كرد و اين ميتواند يك الگو باشد.
ج ـ كار رسانهاي با كار اجرايي فرق ميكند. در رسانهها ميتوان نظريه پردازي كرد ولي در اجرائيات بايد پاسخگوي نيازهاي مردم بود، آنهم در شرايطي كه كار را كسان ديگري خراب ميكنند ولي چوبش را بايد كس ديگري بخورد. به همين دليل من فكر ميكنم شايد ما نيازمند يك اعتراض مدني به اين دوگانگي باشيم. شايد بهتر باشد اجرائيات را هم به دست همين مدعيان دفاع از مستضعفين بدهيم و بگوييم اين گوي و اين ميدان. بسياري از كساني كه به فضا و عملكرد مجلس ششم اعتراض داشتند، الان با ديدن مجلس هفتم، قدردان تلاش و پيگيريهاي مجلس ششم شدهاند. مهندس بازرگان موقع استعفا با همان لحن نكته پران خود قضيه بامزهاي را گفت كه: يك خانمي داشت ميخورد و گربهاي آمد و ميو كرد، خانم كمي از غذا به او داد گربه خورد دوباره ميو كرد و باز كمي از غذا گرفت و خورد و دوباره تا آن كه خانم ظرف را با همه غذايش پيش او گذاشت و گفت حالا من ميو. شايد لازم باشد اصلاح طلبان هم همين كار را با جناح رقيب انجام دهند تا معلوم شود كساني كه اين قدر از آب ونان و امنيت و مشكلات مردم حرف ميزنند چند مرده حلاجاند! البته شايد اين قضيه براي ما هزينههايي در بر داشته باشند، يعني فضاي سياسي تنگتر شود يا مثلا همين يكي دو روزنامه و نشريه هم بسته شوند ولي به هر حال ما بايد اين مرحله را تجربه كنيم.
س ـ البته اين نظر و تجربه مهندس بازرگان يك بحث مفصل و تاريخي ميطلبد. ولي ما دلايلي در دست داريم كه دوگانگي عقلانيت و غيرعقلانيت پس از پيروزي انقلاب و طي اين دوران و در حال حاضر در همه اركان، نهادها و جناحها و گرايشها و در بدنه اجتماعي وجود دارد. در واقع جامعه ما يك جامعه دو قطبي حق و باطل تمام عيار نيست كه ما راحت تكليف خود را با مسايل روشن كنيم. از همين جا بحث تعامل با نيروها براي گرايشات طرفدار عقلانيت در هر جناحي مطرح ميشود.
ج ـ تعامل را قبول دارم اما مكانيسم آن بايد تعريف شود. در همين حرفه خودم من با نيروهايي از حاكميت گفتگو كرهام كه با وجود انتساب به نهادهاي محافظهكار به نظر داراي افكار مثل من و نيروهاي ملي ـ مذهبي همين كار فرهنگي و رسانهاي برميآيد. شايد اصلاحطلبان درون حاكميت توان بيشتري داشته باشند.
س ـ بالاخره شما براي شركت فعالانه اصلاحطلبان در انتخابات، پالس مثبت ميفرستيد يا منفي؟
ج ـ خوش بين نيستم. اما دلم ميخواهد اميدواريم بيشتر شود. در مجموع ما آقاي خاتمي را ديدهايم اگر خيلي از حقايق را نگفت، اما دروغ نيز به مردم نگفت. انتقاداتي در مورد نحوه تعاملش با روشنفكران و ملي مذهبيها و همين طور در حوزه زنان و ساير حوزه ها از او دارم اما به خاطر مجموعة اقدامات و فضاسازيهايي كه در مسير دموكراسي در جامعه انجام ميداد، برايش بسيار احترام قائلم مثل احترامي كه براي اميركبير قائلم. اميدوارم شرايطي به وجود بيايد كه بتوان اين راه را ادامه داد.