محمدملکي :مصدق واقعا به آزادي و مردم سالاري اعتقاد داشت . او قانون انتخابات را تغيير داد و مردم را آزاد گذاشت....او هرگز اجازه نداد حتي يك روزنامه را توقيف كنند.
مجيدحاجي بابايي: نخستين کاري که دکتر مصدق براي برگزاري انتخابات آزاد انجام داد اين بود که براي مقابله با قدرت ديکتاتوري شاه« جبهه ملي» را تشکيل داد و جبهه ملي توانست انتخابات مجلس شانزدهم را به نفع خود تغيير دهد... قدرت مطلق به دنبال اين نيست که انتخابات آزاد برگزار کند. بلکه به دنبال انتخاباتي است که نتايج آن از قبل تعيين شده باشد. اين خود مردم هستند که بايد به عنوان نيروهاي ناظر و جريان کنترل کننده قدرت در صحنه حاضر باشند.
مراسم بزرگداشت دكتر مصدق به ميزباني انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه لرستان در اسفند ماه 83 و با سخنراني دكتر محمد ملكي از فعالان ملي _ مذهبي و دكتر مجيد حاجي بابائي عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت برگزار گرديد . در ابتدا مهران ناركي (دبير انجمن اسلاميدانشجويان دانشگاه لرستان )از مصدق به عنوان انساني آزادي خواه و ليبرالي مسلمان ياد كرد . وي سپس از روش مبارزاتي مصدق در برابر استبداد كه مبتني بر مبارزه اي گام به گام و سنگر به سنگر و نه مسلحانه بود ياد كرد.و اين شيوه را براي مبارزات سياسي امروز جامعه ايران و جنبش دانشجويي راه گشا داتست. سپس با معرفي سخنرانان از ايشان براي ارايه مطالبشان دعوت به عمل آورد.در متن زير خلاصه اين سخنرانيها به مناسبت تولد بزرگ مرد تاريخ ايران در ارديبهشت ماه خدمتتان تقديم مي گردد.با اين توضيح كه پرسش و پاسخ ها در اين متن نيامده است.
---------------------------------------
دكتر ملكي سخنان خود را با آزادي , آگاهي و عدالت آغاز نمود . ملكي گفت : شعار ما قبل از تغيير نظام , استقلال آزادي بود . در تمام طول انقلاب همه آنهايي كه آمدند و 26 سال حكومت كردند دم از آزادي زدند. يكي از آقايان كه اكنون زمزمه كانديداي رئيس جمهور آن شنيده مي شود كه هميشه مي فرمايند كه هيچ جاي دنيا مثل ايران آزادي وجود ندارد , اگر خداوند در آفرينش انسان و آن قسمت حنجره دروغ سنجي قرار مي داد كه انسان خفه شود مي بينيد كه خيلي خفه مي شدند .
مي خواهم بگويم كلمه آزادي همنيشه مطرح بوده است . ملكي گفت بدون اينكه بخواهم از مصدق بت بسلزيم مي خواهم درباره آن بگويم .
ملكي به دادگاه لاهه اشاره كرد كه مصدق به آنجا رفت و دادگاه لاهه (ملي شدن صنعت نفت ) راي به محكوميت انگلستان داد و حتي نماينده انگلستان راي به مصدق داد. وقتي او به وطن برگشت بازاريان خواستند از او مجسمه اي طلايي بسازند و در سبزه ميدان نصب كنند وقتي اين خبر به مصدق رسيد. او گفت : لعنت خدا بر كسي كه بخواهد از من بت بسازد . يعني مصدق با بت سازي به شدت مخالف بود.
مصدق بعد از نخست وزيري 1- نفت را ملي كرد 2- قانون مطبوعات را تغيير داد. مصدق واقعا به آزادي و مردم سالاري اعتقاد داشت . او قانون انتخابات را تغيير داد و مردم را آزاد گذاشت . مصدق در زمان نخست وزيريش . برخي از جمله امامي . شوشتري و ...كه به شدت او را مي كوبيدند آزاد گذاشت . مصدق به روزنامه ها و تلويزيون دستور داد تمام جلسات مجلس را به اطلاع ملت ايران برسانند . اگر اكنون مي بينيد كه مذاكرات مجلس از طريق رسانه ها بايد پخش شود اولين بار مصدق آن را قانون كرد .
روزنامه ها در زمان مصدق كاملا ازاد بودند و او اشاره به روزنامه هاي نيرو هاي چپ كرد ( به سوي آينده و ...) كه مصدق را نوكر امپرياليسم مي دانستند و به او تهمت ها مي زدند ولي او هرگز اجازه نداد حتي يك روزنامه را توقيف كنند در زمان نخست وزيريش شعبان بي مخ مي خواست او را بكشد ولي با درايت جان سالم به در برد . شعبان را به دادگاه بردند و دادگاه او را به 3 ماه زنداني تعليقي محكوم كرد . بعضي ها به مصدق اعتراض كردند . مصدق گفت : من به رائي كه قاضي صادر كرده است احترام مي گذارم و اعتراض نمي كنم . مصدق واقعا مردم سالار بود.
----------------------------------------------------------------------------------------------
سخنران بعدي دکتر مجيد حاجي بابايي بود. وي ضمن گراميداشت ياد وخاطره دکتر مصدق، با اشاره به اينکه دکتر مصدق در جامعه ما به عنوان يک نماد برگزيده شده و به عنوان يک انديشه از سوي نخبگان جامعه ما محل رجوع بوده است.متذکر شدند که در ادامه سير و روند تکامل جامعه ما مصدق نيز زماني چون رعدي مي درخشد و بعد محو مي شود و با کمال تأسف اين پديده واين تجربه با شکست مواجه شد و ما نتوانستيم پروژه شکل گيري دولت ملي در ايران که حداقل سابقه آن به اميرکبير مي رسد را جامه عمل بپوشيم.
وي سپس براي فهم بهتر بحث خود به سابقه تاريخي اين بحث اشاره وگفت: انديشه شکل گيري دولت ملي كه مبتني بر راي و خواست ملت ايران باشد از زمان اولين آشنايي هاي ما با تمدن غرب و مفهوم دولت مدرن آغاز شد.در فرايندي نه چندان طولاني انديشه حكومت مشروطه در درون جامعه ايران شکل گرفت.اما شما مي بينيد از دل همين دولت مشروطه ديکتاتوري رضاخان بيرون آمد. از دل همين حکومتي که براي مشروطه كردن قدرت مطلقه بوجود آمده بود و پيام آزادي و حاکميت مردم را داشت نظام كهن بازتوليد شد.زيرا بلافاصله جنگهاي دروني و درگيري هاي فرقه اي پديد آمد تا آنجا که مردم امنيت را بر آزادي و اقتدار را بر دموکراسي ترجيح دادند.
پرسشي که اينجا مطرح مي شود اين است که چرا اين تجربه ها در درون جامعه ما شکست خورد. ما در کجا ضعف داشتيم؟ چه عواملي باعث شد تا دولت ملي در ايران که پشتيبان آن ملت باشند بوجود نيايد؟يا تداوم نيابد؟ و به جاي آن قدرتهايي بوجود آيد که اين قدرت ها متکي بر يک طبقه يا قشر خاص هستند. در تمام کشورهاي توسعه نيافته و نظامهاي بسته سياسي اين وضعيت را مي بينيم. يعني همواره پشتيبان اينها يک طبقه خاص اجتماعي است نه عامه مردم.در شوروي اين طبقه كه ركن اصلي دفاع از نظام ايدؤلوژيك بود «نومانكلاتورا» ناميده مي شد.ميكاييل وسلنسكي كتابي درباره اين طبقه دارد كه بسيار خواندني است.اين كتاب توسط غلامرضا وثيق به فارسي برگردانده شده است.عنوانش «نومانكلاتورا» است.توصيه مي كنم حتمن آن را بخوانيد.اين طبقه و حكايت آن سرگذشت همه نظامهاي ايديولوژيك است.انواع امتيازها براي اين طبقه در نظر گرفته مي شود.از امتيازات ورود به دانشگاه تا فروشگاههاي ويژه براي خريد ارزان و توريع بن هاي خريد رايگان و صدها و هزاران امتياز ديگر.اما همه دليل شكست را نبايد به ساختار سياسي كاهش داد.بلكه در اينجا مايلم از زاويه ديگري مساله را مورد بررسي قرار دهم.
از اين منظر يکي از مهمترين عواملي که باعث شکست حرکت هاي آزادي خواهانه در جامعه ما شده است و در مبارزه بين استبداد و آزادي متأسفانه بعد از مدتي استبداد غلبه پيدا کرده و آزادي را به حاشيه رانده است وجود توده اي انقلابي است كه مي دانستند چه چيزي را نمي خواهند و شعار مرگ را سر مي دادند اما اين که چه کسي را مي خواهند از آن اطلاعي نداشتند و به دليل عدم تزريق سازمان يافته انديشه هاي آزادي بخش در درون جامعه مي بينيم که آرام آرام مردم متفرق مي شوند.دليل آن عدم سازماندهي توده در قالب احزاب و نهادهاي مدني است.احزابي كه در اين يك صد سال پسين تشكيل شده اند بعد از مدتي دچار تفرقه گشته و جبهه مقابل آزاديخواهان از اين ضعف استفاده وآرام آرام پيش آمده تا نهايتن آزادي خواهان را از صحنه حذف كرده اند. ما از يک سازمان يا يک حزب ملي منسجم برخوردار نبوده ايم چه در دوران مشروطه و چه در دوران بعدي ما هيچ گاه حزب ملي فراگير نداشته ايم و عموماً کساني که براي مردم و جامعه تصميم مي گيرند انجمن ها و حزب هاي بسته اي هستند كه فراگير نيستند و در حد نخبگان و اقشار جامعه اند. ما هيچ زمان، حزبي که در ميان اقشار جامعه برود و آنها را آموزش بدهد نداشته ايم تا هر زمان احتياج شد به صورت سازمان دهي شده به صحنه وارد شوند. اين بزرگترين ضعف تاريخ ما بوده است و اگر اين مسئله حل نشود حرکت هاي ديگر به نوعي به بازتوليد استبداد منجر خواهد شد؟ چرا؟ به دليل اينکه قدرت مطلق به دنبال اين نيست که انتخابات آزاد برگزار کند. بلکه به دنبال انتخاباتي است که نتايج آن از قبل تعيين شده باشد. اين خود مردم هستند که بايد به عنوان نيروهاي ناظر و جريان کنترل کننده قدرت در صحنه حاضر باشند. اما توده مردم به تنهايي نمي توانند کنترل کننده قدرت باشند. آنها وقتي مي توانند کنترل کننده قدرت باشند که سازمان دهي شده باشند. ولي اين مسئله در جامعه ما مفهومي ندارد.
مرحوم مصدق اين مشكل تاريخي را به خوبي درك كرده بود.به همين دليل نخستين کاري که براي برگزاري انتخابات آزاد انجام داد اين بود که براي مقابله با قدرت ديکتاتوري شاه« جبهه ملي» را تشکيل داد و جبهه ملي توانست انتخابات مجلس شانزدهم را به نفع خود تغيير دهد. و با هدايت آن به سمت انتخاباتي نيمه آزاد موفق شدند اقليتي را به مجلس بفرستند.و همين اقليت بودند که در مجلس بدليل آزادي خواهي و مبارزه اي که انجام دادند. زمينه را براي ملي شدن صنعت نفت و نخست وزيري دکتر مصدق فراهم نمودند. پس اين حاکي از آن است که هر کجا جامعه توانسته يک رهبري پيدا کند که آن را از حالت توده اي بيرون آورد موفق به پيروزي شده است. ولي متأسفانه اين پيروزي دكتر مصدق نيز ادامه پيدا نمي کند.زيرا بعد از مدتي مي بينيم که جبهه ملي و ساير احزابي که وجود داشتند دچار انشعاب و اختلاف شداند. در همين جبهه ملي حسين مکي و افراد ديگر آرام آرام از آن جدا شدند و در مقابل آن صف آرايي کردند.عدم سازمان دهي مردم و پراكندگي نيروها باعث شد تا مستبدين آرام، آرام جلو آمده و يکايک سنگرهاي از دست رفته را بازستاني کنند. پس توجه بر روي کار تشکيلاتي و کار جمعي از مؤلفه هاي مهم رسيدن به آزادي است.
وي در ادامه با اشاره به اين كه در اين نقد نخبگان و توده توامان بايد مورد مقد قرار گيرند گفت: در جامعه ما بدليل اينکه تجربه کار گروهي و جمعي محدودي وجود دارد کساني که مي خواهند کار گروهي کنند داعيه اين را دارند که بايد حرف اول و آخر را بزنيم. هيچ گاه نمي توانند در کنارهم جمع شوند.
طبيعي است هنگامي که افراد هماهنگ و يکدست نباشند اقتدارگرها پيروزي مي شوند.مشکل آزادي و دموکراسي در جامعه ما با توده گرايي و در خيابان ها راهپيمايي کردن حل نمي شود بلکه بايد يک جريان سازمان يافته وجود داشته باشد.در اين شرايط نبايد انتظار داشته باشيم که حاکمان قدرتمند براي ما انتخابات آزاد برگزار کنند. اين خيالي بس باطل است که ما بنشينيم کنار و منتظر انتخابات آزاد باشيم. انتخابات آزاد را بايد به حكومت تحميل کرد]تشويق حضار]. اين تجربه اي است که درون جامعه ما وجود داشته است ولي بدليل مسائل مختلف به مرحله ظهور نرسيده است.
اگر بپذيريم در كنار مشكلات ساختار سياسي، فرهنگ عمومي و نخبگان سياسي نيز از كاستيهاي بسياري رنج مي برند وظيفه ما كه رسالت روشنفكري داريم چيست؟در اينجاست كه جنبش دانشجويي علاوه بر نقد قرت بايد نقد جامعه را نيز مد نظر قرار دهد. متاسفانه روشنفکران جامعه ما دائما مانند سياستمداران سخن مي گويند.گو اينكه مي خواهند از مردم راي بگيرند.در حالي كه يكي از وظايف روشنفكران نقد بي رحمانه خرافات و عوامل مانع ترقي و پيشرفت جامعه است. فرهنگ عمومي جامعه ما به شدت آغشته به دورويي و پنهانكاري و عافيت طلبي است. روشنفکر وظيفه دارد به جنگ كاستيها برود.مثل كاري كه صادق هدايت كرد.راستي به اين معنا ما چند نفر مانند« صادق هدايت» داشته ايم تا در نوشتار و گفتار خود فرهنگ غلطي که به جامعه تحميل شده است را باز نمايي کند؟
با توجه به نكات پيش گفته بايد بگويم بازشناسي دقيق و كارشناسانه دوران دكتر مصدق الگوي خوبي براي طراحي راهبردهاي آينده جهت تشكيل دولت ملي و به رسميت شناختن حقوق ملت است.زيرا يكجا و در دوره اي كوتاه هم مي توان كاميابي ها را ديد و هم ناكامي ها را.
----------------------------------------------------
تهيه و تنظيم:روابط عمومي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه لرستان. ويژه سايتwww.dtnews.org