Click for Amazing Phone Card








چهارشنبه 21 اردیبهشت 1384

بنی صدر: تحریم انتخابات حد اقل ابراز شخصیت است، رهایی

اشاره: هیچ گمان نمی کردیم روزی به راحتی بتوانیم با اولین رئیس جمهور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مصاحبه ای بکنیم اما این امر محقق شد. ساختمان محل سکونت دکتر سید ابوالحسن بنی صدر علیرغم وسعت ، قدیمی و بسیار کهنه بود و البته واقع در شهر مشهور ورسای که بیست دقیقه ای با پاریس فاصله دارد. دیوارهای بلند با دوربینهای مداربسته بر روی آنها حکایت از ضریب بالای امنیت آقای بنی صدر داشت. در بدو ورود با دوست مشترکمان که واسطه ما شده بود و تعدادی از دوستان و طرفداران آقای بنی صدر که کار حفاظت از وی را بعهده دارند مواجه شدیم. برخوردها در کمال احترام بود و حد اقل بازرسی از ما صورت گرفت. دو نفر از محافظین از اهالی کرمانشاه بودند و با سبیلهای پر پشتشان ما را یاد اکراد غیور مناطق غرب ایران انداختند. یک فوتبالیست سابق تیم ملی فوتبال کشورمان نیز در حلقه محافظین آقای بنی صدر بود. اطاقی که در آن به بحث و گفتگو با آقای بنی صدر مشغول بودیم بسیار سرد بود که محافظین پس از دقایقی یک بخاری برای ما آوردند اما آن هم نفتش تمام شد و ما تا آخر مصاحبه در منزل اولین رئیس جمهور ج ا ا سرما خوردیم. جالبتر آنکه در حین مصاحبه یکی از دوستان آقای بنی صدر از ایران برای عرض تبریک سال نو تماس گرفت که ما مجبور شدیم دقایقی گفتگو را قطع کنیم. آنچه برای ما جالب بود پیراهن سه دکمه آقای بنی صدر بود، دقیقا از همان جنس و شکلی که با آن بیست و پنج سال پیش به عنوان رئیس جمهور در برابر عموم ظاهر می شد. متن زیر حاصل گفتگوی اعضای تحریریه رهایی با آقای بنی صدر می باشد. قرار شد این گفتگوها ادامه پیدا کند.

رهایی: جناب آقای دکتر سید ابوالحسن بنی صدر ضمن تشکر از شما که وقتتان را برای شرکت در این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید به عنوان اولین سئوال ،تحلیل شما در خصوص انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم چیست؟ آیا شما مثل همیشه توصیه به تحریم انتخابات می کنید و آیا فکر می کنید این دوره انتخابات با ادوار گذشته تفاوت دارد یا نه؟

بنی صدر : از کودتای خرداد شصت به این سو تمام انتخاباتهایی که در ایران انجام شده را تحریم کردم،غیر از شهرداری ها که اعلامیه ندادم فقط برای آنکه آن مسئله شهری است و به سطح کشور راجع نمی شود گرچه این آخری شایسته تحریم بود(همانکه در آن آبادگران بر شهر تهران و بعضی شهرها حاکم شدند) چرا؟ زیرا انتخابات وسیله است آنکه انتخاب می کند باید صاحب این حق باشد که تصمیم بگیرد به انجام کاری بعد ببیند برای انجام آن کار کدام روش بهتر است، پس انتخابات یک روش است. کسی که حقش را ازش گرفتند بهش بگویند شما حق حاکمیت نداری در کشور خودتان صغیر هستید آقای شورای نگهبان تشخیص می دهد برای شما که چه کسی مناسب است تا بیایید به او رأی بدهید حتی در این انتخاب بسته هم معلوم نیست کسی که شما به آن رأی می دهید ، متصدی کاری که شما به آن سپردید می شود یا نمی شود یعنی حالا بعد از تجربه اصلاح طلبان مطمئن شدیم که نمی تواند متصدی آن امور شوند. آن آقایان یا خانمهایی که شورای نگهبان برای مردم بعنوان قیم صغیر معین می کنند از خود اختیاری ندارند. بخواهد هم اظهار اختیار بکند بقول آقای خمینی می زنند توی دهنش . اگر کسی بخواهد منهای حق حاکمیتی که دارد در این شرائط بپذیرد برود رأی بدهد معنی اش این است که این انسان پذیرفته از کرامت انسانی بکلی خالی است ، بقول فرانسویها DINITE(شخصیت) ندارد. می داند که رأی می دهد در حالیکه صاحب هیچ اختیاری نیست و هیچ نقشی هم ندارد. این تحقیر بدترین نوع تحقیر است که انسانیت در تاریخ خود شناسایی کرده وقتی کسی را شکنجه می دهید تحقیر می کنید وقتی کسی به پای صندوق می رود به دل می گوید که پذیرفته ام کاره ای نیستم. پس این تحقیر مانند ندارد قطعا با هیج خشونتی برابر نیست با تحقیر خود به عنوان انسان. رأی دادن حقی نیست حاکمیت داشتن حق است رأی دادن وسیله آن حق است ملتی که آن حق را ندارد برود و به چه چیزی رأی بدهد؟ تحریم حد اقل ابراز شخصیت است که من به عنوان انسان تن به چنین تحقیری نمی دهم ما قیم نمی خواهیم بروید پی کارتان . اما اینکه وضعیت را چگونه می بینم و فرق این انتخابات با بقیه انتخاباتها چیست؟ در حال حاضر چهار نوع طرز تفکر موجب شده که چهار نوع نامزد در داخل کشور پیدا شود. نوع آقای هاشمی رفسنجانی با یک برداشت از وضعیت، نوع آقای دکتر یزدی ، نوع ولایتی و لاریجانی و نوع تحریم ...

رهایی: اصلاح طلبان را جزو کدام یک می دانید؟

بنی صدر: اصلاح طلبان و دکتر یزدی از یک قماش هستند زیرا تحلیلشان مشابه هم است . آقای هاشمی آماده است نقش قذافی را در ایران بازی کند یعنی به آمریکائیها تسلیم شدم را بگوید و بنابر اطلاع موثق ایشان گفته است که اگر رژیم بخواهد بماند یک قربانی دیگری باید بدهد و یک جام زهر دیگری باید سر کشیده شود و این جام زهر را کسی جز آقای رهبر نباید سر بکشد پس می باید از ولایت فقیه چشم پوشید. این قربانی را باید بدهیم تا این نظام را حفظ کنیم. راست می گوید؟ نه ، ولی چرا می گوید زیرا کاربرد ترین شعار در حال حاضر است ولو اینکه اطرافیانش بزنند که پسر ایشان در مصاحبه با یو اس ای تودی ، گفته : پدر من رئیس جمهور بشود رهبر را می کند ولیعهد انگلستان یعنی بی اختیارش می کند برای اینکه در سطح جامعه بردش از هر شعار دیگری بیشتر است هم در سطح دنیا. ایشان حرفش این است که غربیها هرچه می خواهند باید داد و در داخل باید فضا را ببندیم زیرا اگر بخواهیم در داخل هم فضا را باز بکنیم رژیم از بین خواهد رفت. اینکه بخواهیم هم در داخل فضا را ببندیم و هم با دنیا دعوا کنیم بین دو سنگ آسیاب له خواهیم شد. گشایش را باید در خارج انجام بدهیم. در درون یک استبداد و در خارج سازش با غربیها و آمریکائیها. اما نامزدهای منسوب به خامنه ای یعنی طیف مافیای نظامی- مالی اینها می گویند خیر ، اصلا مانعش خود شما هستی آقای هاشمی ما می خواستیم رژیم یکدست درست بکنیم اما شما آمدی و این مباحث را طرح کردی ما اگر رژیم را یکدست بکنیم می توانیم با غرب معامله بهتر بکنیم زیرا غرب در آنصورت می داند که در برابرش غیر از این رژیم چیز دیگری نیست تازه اگر دماغ شما را هم به خاک بمالیم غرب بهتر حالیش می شود که در ایران کی حرف آخر را می زند. حتی گفته می شود که پاسدارها در یک جلسه ای صحبت کشتنش را هم کرده اند. این مافیای نظامی در داخل و خارج بسته عمل خواهند کرد با این خیال خوش که در معامله با غرب خواهند توانست امتیاز بیشتر بگیرند و امتیاز کمتری بدهند. حرف این گروه اصلاح طلب و نهضت آزادی این است که رژیم باید گشایش کند در داخل و نمی تواند در خارج گشایش کند زیرا در خارج باید با آقای بوش معامله کند که وی نیز حاضر به معامله نیست زیرا معامله با رژیم با طرح خاورمیانه بزرگ وی و سیاستهایش در منطقه جور در نمی آید. زیرا قبول معامله با محور شر یعنی کشک و رژیم هم نمی تواند در داخل و خارج بسته باشد ناچار است که در داخل فضا را باز نماید این هم حرف اصلاح طلب. آنهایی که می گویند "تحریم "حرفشان این است که پس مردم این رژیم را نمی خواهندو این را در دو انتخابات شوراهای دوره دوم و مجلس هفتم بطور مشخص و صریح نشان دادند. اینکه گفته می شود تحریم انفعال است اینجور نبوده بلکه تحریم یک عمل فعالانه بوده است هم مشروعیت این نظام در سنجش افکار صورت گرفته مردود اعلام شده و هم خانم رایس نیز که گفته اگر انتخابات ریاست جمهوری هم مثل انتخابات مجلس هفتم شود این رژیم فاقد هرگونه مشروعیت است. پس تحریم قوی تر از پیشنهاد های شما است. تازه آن امکان خاتمی را هم ندارید و نهایتا یک تدارکاتچی می شوید. یک ملتی بیاید پای صندوق که تدارکاتچی برای آقای خامنه ای انتخاب بکند خیلی تحقیر آمیز است پس بهتر است که تحریم کنیم و با این عدم شرکت به دنیا بگوئیم که ما مردم ایران کشورمان را می خواهیم و ما مثل مردم عراق نیستیم که از ترس صدام جرئت نداشتند که اعلام نمایند وی را نمی خواهند ، نه مردم ما می توانند بگویند نه و من فکر می کنم مردم ما بیش از این هم می توانند انجام بدهند. اما یک تفاوتی این انتخابات با سایر انتخاباتها دارد. از سوی دیگردر جبهه مخالفین رژیم ، آن پهلوی چی ها هستند که برای آقای هاشمی رفسنجانی کار می کنند و اساسا از خودشان نا امید و داغون می باشند، آقای رجوی و گروهش آنقدر بی اعتبار و ضعیف شده اند که هیچ ایرانی اصلا فکر نمی کند که اگر در انتخابات شرکت نکند و رأی ندهد احتمال خواهد داشت که آقای رجوی در ایران حاکم بشود، این به ذهن هیچ کس خطور نمی کند. در داخل هم اصلاح طلبان بودند که فعلا مرخص شدند . هاشمی می داند که اگر نیاید و نبرد بازی را ، مافیا می آیند سراغش و یقه اش را می چسبند و می گویند آن مبالغی را که خودت و خانواده ات خوردید و بردید پس بدهید خیلی ها را هم فرستاده آمریکا و اروپا شب و روز براش تبلیغ می کنند که این آدم قوی است که اگر رئیس جمهور شود کارهایی می کند که از آدم ضعیفی مثل خاتمی ساخته نبوده و ... اینکه فکر کنید غربیها لاقید هستند نه ، هاشمی را بر خامنه ای ترجیح می دهند اما آنکه امید داشته باشند هاشمی آنچه می گوید را انجام خواهد داد یا نه، اینرا غربیها اطمینان ندارند زیرا از قبل هشت سال رئیس جمهور بود و قبل از آن هم همه کاره بود بنابر این غرب وی را آزموده و می داند چه در چنته دارد و تازه آن توانایی آقای خاتمی را هم ندارد زیرا باید قوت از پشتوانه مردمی برآید که وی فاقد آنست و در دورن لایه های رژیم هم نفوذش در ملاتاریا است که می ترسند اگر ولایتی و یا لاریجانی رئیس جمهور بشوند آنها بکلی جارو شوند و الا کسی ندارد و ابزاری در اختیار ندارد.

رهایی : آیا هاشمی می تواند نقش قذافی را در ایران بازی کند با توجه به تفاوتهای ژئو پلیتیک بین ایران و لیبی؟ آیا آمریکائیها به وی اعتماد می کنند؟ آیا در صورت مصالحه علنی با آمریکا می توانند تندروها را متقاعد کنند ؟

بنی صدر : آقای خامنه ای ، هاشمی و آقای بوش و شارون یک ماهیت دارند یک طرز فکر دارند و یک رفتار دارند . تردید نکنید که اگر آقای بوش در ایران بود همین آقای خامنه ای در مقابل او امام زاده بود. بوش در مقیاس آمریکا دارد این کارها را می کند نه در مقیاس ایران. در غرب مردم سالاری یک سابقه تاریخی دارد خود آمریکائیها بعد از انگلیسی ها اولین دموکراسی را تأسیس کردند، در همچون کشوری این آقا این کارها را می کند که آقای خامنه ای در ایران می کند. اینکه معامله می توانند بکند ؟ بله می توانند بکنند و بقول خودشان توجیه ایدئولوژیکش را هم دارند که مثلا بنابر مصلحت نظام و مصلحت دین چنین تصمیمی گرفتیم، پس علی الاصل می توانند. اینکه ایران لیبی نیست، صحیح است. آنها از ایران می خواهند بگوید اتم را من در معرض بازرسی شما قرار می دهم و همچنین دست از کارهای تروریستی هم بر می دارم. آمریکائیها فعلا چیزی بیشتر از این نمی خواهند. آقای هاشمی می گوید من حاضرم این تضمین را بدهم وباید هم این تضمین را داد هر چند خود وی برای اولین بار سازمان ترور را براه انداخت و ایشان مؤسسش بود اما خوب الان مصلحت ایجاب می کند که دست بکشند. آیا غرب از او می پذیرد و باور می کند که او این توانایی را دارد؟ اولا غرب کیه؟ این غرب هیچ نیست. آخوندها هم اینها را خوب می شناسند و بیست و پنج سال است که با اینها معامله می کنند یک روز و دو روز نیست که تازه بخواهند بهم برسند از اکتبر سورپرایز بگیرید تا ایران گیت و ایران گیت هم فقط با آمریکا نبود با همه کشورهای اروپایی هم ایران گیت داشته اند از جمله با همین فرانسوی ها. پانزده میلیون دلار به لوشه رشوه دادند که نصفش را به سوسیالیستها دادند و نصفش را هم به دست راستی ها، با اتریش ، سوئد ، آلمان پرتقال ( که اصلا مرکزشان بود) و اسپانیا با همه معامله می کنند. یک تفاوتی با آقای قذافی دارند که این توافق را علنی نمی توانند انجام بدهند، محرمانه حاضرند توافق کنند ولی ظاهرا قمپز در می کنند که ؛ توی دهن آمریکا زدیم و لی در باطن هرچه او می گوید می گویند بله . خاطرات مک فارلین را بخوانید. می گوید آقای کین چی مدیرکل وزارت خارجه اسرائیل پیغام همین آقایان را برده برای او که ما اگر حکومت را قبضه بکنیم و شما از ما حمایت بکنید ما حاضریم خمینی را هم بکشیم . اینها همچین جانوارنی هستند. علنی نمی توانند بکنند به لحاظ اینکه اگر آشکار سازش کنند دیگر مشکل می توانند بر حکومت بمانند. قذافی برای خودش در کشورش توجیهاتی دارد برای کارهایی که می کند اما اینها در ایران توجیه دیگری ندارند. تا امروز هرکس بخواهد با این آقایان مخالفت بکند سریعا به وی بر چسب می زنند که این عامل استکبار و نفوذی آمریکائیهاست، حال اگر خود آقا رفت معامله کرد دیگر به چه اتهامی مخالفین را سرکوب کند با کی سرکوب کند. بخش بزرگی از عوامل سرکوبگر با این نیت که مقابل آمریکا ایستاده اند به سرکوب کمک می کنند در صورت سازش دیگر اینها دستشان می لرزد. درنتیجه فشار از رژیم به جامعه کم می شود و فشار از جامعه به رژیم بیشتر می شود. تفاوت عمده دیگر ایران و لیبی پیشینه کهن تاریخی و فرهنگی ما است هر وقت ایران به عنوان قلب تحولات می تپد منطقه به تپش در می آید، هروقت هم که ساکت می شود اینها هم ساکت می شوند. ما در یک قرن سه انقلاب کردیم. وجدان جمعی روشنی دارد جامعه ایرانی نسبت به مردم سالاری. دنیای عرب در زمینه نگاه به مردم سالاری خیلی از ما عقبتر است. اساسا در دنیای اسلام اندیشه دموکراسی بیشترین خواستگاه را در ایران دارد و این خواستگاه از پیشینه تاریخی قدیمی تری نسبت به سایر کشورهای عرب مسلمان برخوردار است. ما یک قرن مردم سالاری را تجربه کردیم.

رهایی : بحث رفراندوم به نظر حضرتعالی چقدر در این مقطع راهگشا می باشد؟

بنی صدر : البته الان این دیگر یک طرح مرده است که شما دارید از آن صحبت می کنید، آن طرح خوب شد که مرد. خود من پیشنهاد رفراندوم دادم در بهار سال شصت. آقای خمینی هم جواب داد : سی و پنج میلیون بگوید بله من می گویم نه، این جواب مرا اینجوری داد. آنوقت که من پیشنهاد کردم طبق قانون اساسی رئیس جمهور جزو اختیاراتش بود منتها تصویب مجلس را داشت. در پیش نویس تصویب مجلس را هم نداشت. اگر همان پیش نویس تصویب شده بود گوش به حرف آقای خمینی نمی دادم و اعلان رفراندوم می کردم. رفراندوم یک چیز است و اینکه بابت آن شما دسته درست کنید و بدوید بروید خدمت آقای بوش که بیا از ما حمایت کن ، این چیز دیگری است . همین الان برای شما توضیح دادم که قانون قدرت این است که در بیرون خودش اگر یک پدیده سیاسی ، اجتماعی بوجود آمد که توانست با او مدار بسته درست کند، می تواند خود را از مخمصه بیاورد بیرون . بنابر این اگر بازی رفراندوم می گرفت مدتی رژیم را از مخمصه خارج می کرد. علنی و روشن اینگونه القاء می شد که یک عده دست نشانده آمریکا، تصمیم گرفته اند رژیم را به کمک آقای بوش بردارند و جایش را بگیرند پس مردم بهوش باشید، نیروهای سپاه و بسیج تکان بخورید، همه آماده باشید و نگذارید چنین فاجعه ای رخ بدهد. آنهایی که می گویند این رفراندوم بازی رفسنجانی بوده پر بی معنی نمی گویند، من به عنوان خبر نمی دانم اینرا اما به عنوان اینکه چنین تدبیری را این آقایان معمولا می اندیشند می گویم. در خرداد شصت هم با تشکیل شورای ملی مقاومت مانع شدم که آن آقایان مداربسته را درست کنند. ما خودمان در قبل از انقلاب قربانی مدار بسته شاه -حزب توده بودیم تا آن مدار بسته را باز نکردیم انقلاب ممکن نشد و آن هم خیلی زحمت برد که ما فهمیدیم در آن زندانیم . پس رفراندوم دو قسمت دارد یکی خود امر رفراندوم است که خوب این کار خوبی است، یک جامعه حقش است نظر خودش را بدهد در اموری که به او راجع است. اینکه این را دستاویز کرده اند این فاسدترین کارها است زیرا دیگر هیچ اعتمادی در آن جامعه باقی نمی گذارید. هر حرف خوبی اگر دستاویز شود چهره اش نزد عموم خراب می شود. درست سال پیش بود، بعد از حمله آقای بوش به عراق در تلویزیون ایتالیا (رم) آنجا گفتم که این دموکراسی تا بحال در کشورهای ما ارزش بود من نگران این هستم که بوش اینرا هم به ضد ارزش تبدیل کند. اسم دموکراسی و مردم سالاری مترادف شود با تصرف کشور توسط قشون آقای بوش. حالا پیشنهاد رفراندوم هم از همین قبیل است. پس باید مراقبت کرد که حسابها با هم قاطی نشود. همینطور که من خدمتتان عرض کردم که هر کس منهای حق حاکمیت رفت پای صندوق خود را خالی کرده از کرامت انسانی ، یک انسانی که می رود به حضور یک قدرتی که نزد ملت ما ناشناخته نیست. حکومت آمریکا از دوران مصدق با ما سرو کار دارد، یک کودتا ترتیب داده بر ضد حکومت مصدق ، بعد از آن مردم یک انقلاب کرده اند علیه عامل دست نشانده اش شاه و بعد هم زدو بند اکتبر سورپرایز و گروگان گیری که این جنگ هشت ساله محصول آن بود. آنکه وزیر دفاع انگلیس برود در دادگاه و بگوید جنگ ایران و عراق به سود انگلستان و غرب بود و ما بودیم که اسباب ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم یک امر کوچکی نیست که مردم نادیده بگیرند. یک نسل ایرانی قربانی شده دراین جنگ هشت ساله.اونهایی که در جنگ از بین رفتند و آنهایی که جوانی خودشان را در آن سالها صرف جنگ کردند و فرصت رشد را از دست دادند . خودشان هم می گویند هزار میلیارد هم خسارت به کشور وارد آمده . حالا آقای بوش شده منجی ایران؟؟ اصلا از هویت ملی این مردم چی باقی می ماند که بگوید من عاجز چند تا روضه خوان هستم که تو آقای بوش باید قشون بیاری و مرا از دست اینها نجات بدهی. یک چنین ملت عاجزی بعد چگونه می خواهد مستقل زندگی کند؟ر فراندوم کلمه حقی است اما از اینکه مراد فرمودید بروید خدمت آمریکا که بیا از ما حمایت کن دیگر چه ربطی به رفراندوم دارد؟ بعد هم آن قانون اساسی که سازگارا درست کرده ، عینا اختیارات ولایت فقیه را برای نخست وزیری نوشته که خود آقای سازگارا تشریف خواهند داشت در صورتیکه آقای بوش تشریف بیاورند و از ایشان حمایت کنند و بشود کرزای ایران . تمام اختیاراتی را که آقای خامنه ای به عنوان ولایت فقیه هنوز ندارد را این آقا برای خودش بعنوان نخست وزیر نوشته است. این هم جزو رفراندوم است؟ تازه این آقا کیه ؟ این آقا بیست و پنج سال پیش یک روزی به ما گفتند شما وقت تبلیغات رادیویی انتخابات ریاست جمهوری دارید. رفتم اداره رادیو و دو جوان آمدند که مصاحبه کنند و من گفتم این وقت مال من است به شما چه که من می خواهم چه بگویم و چگونه استفاده کنم، ایشان گفت درست است اما ما آمده ایم پیشنهاد بکنیم. من قبول کردم اما همچین که شروع کردند فهمیدم صرف سئوال و پیشنهاد نیست بلکه این دو بزرگوار بازجو تشریف دارند. موضوع بازجویی ایشان هم این است که از من اعتراف بگیرند مخالف ولایت فقیه هستم و بعد به استناد مخالفت من با ولایت فقیه و اینکه آقای خمینی گفته است که مخالف ولایت فقیه نمی تواند نامزد بشود، پس ایشان نامزدی اش ملغی شود، آنوقت ولایت مطلقه ایشان آقای خمینی بود حالا ولایت مطلقه ایشان آقای بوش است. جوانان هوشیار باشند که با آنها بازی نکنند مخصوصا آنجایی که مربوط می شود به اراده ملی(رفراندوم).

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

رهایی : به نظر شما به چه دلیل اپوزسیون ج ا ا نا کارآمد است؟ چرا این اپوزسیون اینقدر با مردم و باورهای مردم فاصله دارد؟ چرا نسخه هایی که برای مردم می پیچند اینقدر غیر واقعی و خیالی است؟

بنی صدر :اپوزه یعنی بر ، هرچیزی که هست بر ضد او. خوب اگر از جنس او شد دیگر اپوزه نیست. مثلا در فرانسه آنهایی که در سیستم هستند می گویند حزب سوسیالیست اپوزه دست راستی ها است در نتیجه جامعه می فهمد آنچه که می شنود. یک وقت می گویند خانم لاگیه اپوزسیون است زیرا این خانم چپ افراطی است، به قول فرانسوی ها یعنی می خواهد نظام را عوض کند. حزب سوسیالیست دورن نظام است این آلترنانس است و آن خانم آلتر ناتیو است. این آقایان اپوزسیون ایرانی مشکلش این نیست که از وطنش سالها دور افتاده ، بلکه مشکلش این است که اولا قدرت را هدف می شناسد. هنوز این مسئله حل نشده که این حرف آقای لنین غلط از آب در آمد. اگر در رژیمی مثل ملاتاریا که هدف قدرت است اپوزسیون هم با همین گرایش جلو آمد دیگر اپوزه رژیم نیست، حد اکثر آلترنانس هست. جامعه چقدر تفاوت می بیند بین خاتمی و دکتر یزدی که اگر این رفت آن یکی را جایش بگذارد؟ اینها اپوزه آن رژیم نیستند به معنی آلترناتیو مگر انسان مجبور باشد بین بد و بدتر انتخاب بکند در درون رژیم که آنهم دیگر فایده ای ندارد. یک پدری رفت دنبال پسرش و نهایتا وی را در عرق فروشی یافت و با عصبانیت پرسید که اینجا چه می کنی؟ پسر جواب داد من آمده ام که اینها را نصیحت کنم . پدر پاسخ داد از بوی دهانت پیدا است. حالا این آقایان هم می خواهند بروند درون رژیم که آقایان خامنه ای و مصباح یزدی و رحیم صفوی و ذوالقدر و ... را به راه راست بیاورند. نه به قول پیامبر نه زنا بدهید و نه پول زنا را صدقه . نه ، بگوئید آزادی هدف است و آزاد زندگی کنید، نتیجه آنکه نه به قدرت خارجی رو بیاورید و نه به آن رژیم. امروز نسبت به خرداد شصت وضعیت بهتر است از نظر آلترناتیو یعنی اپوزسیونی که آزادی را هدف قرار داده زیرا آن وقت غیر از مایک گروه کوچک که شعار آزادی می دادیم و حزب توده هم به حزب جمهوری یاد داده بود که هرکس بگوید آزادی حتما لیبرال است، بقیه اصلا اسم آزادی را نمی آوردند. آزادی کلمه ممنوعه بود. در کتاب اولین انتخاب اولین رئیس جمهور که مصاحبه های نامزدهای اولین دوره ریاست جمهوری چاپ شده بگیرید و بخوانید و ببنید یکی از آنها صحبتی از آزادی کرده ؟ در سطح دانشگاهها آن گروههای سیاسی همه ضد آزادی بودند، از مجاهد خلق گرفته تا فدائی خلق و دانشجوی پیرو خط امام ، اینها آزادی برایشان از فحش بدتر بود، اصلا انقلابی یعنی آزادی نه اما الان در محیطهای دانشگاهی آزادی مقبول است لا اقل خیلی مقبولتر از آن زمان است. البته هنوز هم معرفت به آزادی .مردم سالاری بطور کامل نیست ، فرهنگش که هنوز خیلی کار دارد جا بیافتد. مقداری با بقیه ملتها بسنجیم بله ما جلوتر هستیم اما اینکه بگوئیم ما یک فرهنگ مردم سالاری داریم ، نه چنین نیست باید واقع بین باشیم توی سیاسی هایمان هم هنوز این فرهنگ رایج نشده است اما عناصر دموکرات الان خیلی بیشتر داریم. خیلی از چپی ها دو آتشه آنزمان ، مردم سالارن دوآتشه شده اند. اپو زسیون از این جهت که عناصر مردم سالار بیشتر از گذشته در درون خود دارد قوی است اما دو ضعف عمده نیز دارد یکی آنکه گفتم عده ای از ایشان قدرت را هدف می دانند. یک نامه ای با ٥٦٥ امضا چندی پیش منتشر شد که نهایتا در پاراگراف آخر به قدرت که می رسد هدف غایی را مشخص نمی کند. البته یک نامه ای بعد از آن منتشر شد که قوی تر بود. همچنین در مسئله دفاع از حقوق بشر ، ایرانی ها کارشان در این زمینه هم قویتر و هم وسیعتر است نسبت به سایر ملل مسلمان جهان. ضعف دوم ایشان این است که ابتکار عمل دستشان نبود و زورمداران همواره با گرفتن ابتکار عمل با خط گرفتن از وابستگان نظامی روس و انگلیس و بعد هم آمریکاو نیز روحانیت زورمدار کار را پیش برده اند. مثلثی که عبارتست از گروههای چپ و استالینیستها از قبیل رجوی و حزب کمونیست کارگری و نیز پهلوی چی ها که در واقع فراماسون ها هستند، مجموعه ناکارآمد اپوزسیون را تشکیل می دهند.

رهایی : اتحاد جمهوری خواهان را چگونه می بینید؟

بنی صدر : اتحاد جمهوری خواهان را نیروی کارآیی نمی بینم. عنصر اصلی ایشان فدائیان خلق اکثریت هستند. بسیاری از اعضایشان با اتحاد فاصله گرفته اند و استعفاء داده اند و قبل از کنگره پیش من هم آمدند. آقای محمد برقعی فلسفه شکل گیری این اتحاد را این برشمرده بود که اگر آمریکا مداخله نظامی در ایران کرد ما بگوئیم که ما هم هستیم. ابهام بدترین چیزها است باید تکلیفشان را روشن کنند. به آنها گفتم اینکه شما خیال کنید من آدمی هستم که کسی با ابهام حرف بزند و من تأیید کنم اشتباه می کنید. یک هیأت آمریکایی در برلین به دیدن این آقایان جمهوری خواه رفته و از ایشان نسبت به حمله به ایران پرسیده که ایشان گفته اند نه ما مخالفیم. این هیأت هم گزارش داده که دو دسته (دسته رجوی و سلطنت طلب ها) با حمله موافق هستند و جمهوری خواهان مخالفند. جمهوری خواهان باید یکی استقلال یا ممنوعیت مراجعه به قدرت خارجی برای مبارزه در داخل و دوم آزادی خواهی را محور کار خود قرار دهند که در این صورت که آزادی را هدف خودشان قرار بدهند نه می توانند با رضا پهلوی همسو شوند و نه با رژیم (اصلاح طلبها)پالوده بخورند. تعدادی از اعضای برجسته این اتحاد گفته اند که در حال شفاف سازی مواضع این تشکیلات هستند.

رهایی : به عنوان سئوال پایانی، خود شما الان به چه کاری مشغول هستید روزها را چگونه می گذرانید و حال عمومی و وضعیت سلامت جسمی شما چگونه است؟

بنی صدر : خود من با توجه به اینکه نسل من صاحب تجربه نسل پیش از من نشد که در کودتای بیست و هشت مرداد، حکومت را از دست داد و انتقال تجربه ای نشد. اولین مسئولیتی که برای خودم دیدم در خرداد شصت این بود که نگذارم به هیچ قیمت این مدار بسته درست بشود که آقای خمینی می خواست اینرا درست کندو این نه از استعداد و هوش سیاسی ایشان بود هر استبدادی این کار را می کند. این نه تنها در کشورهای استبدادی بلکه در آمریکا همین آقای بوش از این طریق دوباره انتخاب شد، یا من یا تروریزم و دوباره ترس و وحشت والا به هزار و یک دلیل باید شکست می خورد. لذا این یک کار اساسی من بوده که مانع مدارهای بسته بشوم. یک رشته دیگر کارهای علمی من است کتبی که منتشر شده دو جلد جدید آمده که عبارتست از "عقل آزاد " و دیگری " انسان و حقوق انسان". کتاب عقل آزاد بخشی از یک تحقیق است که ظرف مدت بیست سال انجام گرفته است در باب " مردم سالاری چیست؟" که فصل پنجم این کار در واقع چهار کتاب است در رشد ، سیرفلسفه عقل در غرب یکی هم همین کتاب عقل آزاد و دو جلد هم مربوط می شود به سیر اندیشه در باب رشد است. که یک فصل در عدالت اجتماعی و یک فصل در رهبری و فصل دیگر بحث اصول و راهنمای مردم سالاری و فصلی هم در رابطه با تأسیسات و نهادهای در رابطه با مردم سالاری است که فقط عقل آزاد آن منتشر شده است. و نیز کتاب اصول راهنمای اسلام در زمینه زناشوئی و کتاب "انسان و حقوق انسان" . در زمینه تاریخ و تجربه انقلاب ایران کتابی نوشته ام با عنوان : "سیاست خارجی آمریکا در مورد ایران" که به بحث گروگان گیری و ایران گیت هم اشاره دارد. نشریه انقلاب اسلامی هم که مرتب چاپ می شود و اینها بخش اعظم وقت من را به خود می گیرد. همچنین مقالات و مصاحبه ها هم به مناستهای گوناگون هست.

رهایی :از لحاظ جسمی چطور هستید؟

بنی صدر :الحمد لله سالم هستم و ورزش هم مرتب می کنم و غذای ساده می خورم. در نتیجه سلامت کامل جسمی دارم. اگر آن موازنه عدمی به عنوان اصل راهنما در سرم نبود، زندگی در این خارج کشور ، در تهدید ترور شبانه روزی که عملا در سال دو ، سه مرتبه بیشتر از این خانه بیرون نمی روم خیلی تلخ می شد. اما نه هیچ تلخی ندارد و هیچ گله ای هم ندارم. این آقایان ملاتاریا خوب کردند که مارا در تهدید ترور نگه داشتند زیرا من فرصت کردم اینهمه کار نوشتاری و علمی بکنم زیرا اگر بنا بود از خانه مرتب به این طرف و آنطرف بروم نمی شد هیچ کاری کرد.

رهایی : پس به مسافرت زیاد نمی روید؟

بنی صدر : خیلی کم منوط به دعوتهایی که بکنند و تازه هر دعوتی باید از جهات امنیتی قبلا چک بشود. اخیرا دو سفر به ایتالیا داشتم و با کچاری فیلسوف معروف ایتالیایی بحث آزادی انجام دادیم از سلسله مباحث مربوط به رابطه فرهنگها. آقای خاتمی مسئله مربوط به گفتگوی فرهنگها و تمدنها را از غیر گرفتند از اساس مبتکرش خودش نبود اما خوب ما ادعایی هم نداریم اگر حتی این یک کار را هم جدا دنبالش را می گرفت و درست انجام می داد خوب بود اما این را هم نیمه کاره رها کرد. هرچند معتقد نیستم این کار در سطح دولت کار درستی می باشد . در سفر دیگری هم در یک برنامه تلویزیونی در رم شرکت داشتم.

رهایی : با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

بنی صدر : من هم از شما سپاسگذارم.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/22408

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بنی صدر: تحریم انتخابات حد اقل ابراز شخصیت است، رهایی' لينک داده اند.
خبرنامه گويا از هيچ نامزد انتخاباتي حمايت نمي کند. همه نامزدان مي توانند در اين صفحه تبليغ کنند. براي درج آگهي با اي ميل advertisement @ gooya.com تماس بگيريد.

Copyright: gooya.com 2005