تا همين چند ماه گذشته، تا اوايل زمستان، جناح راست پس از فتح كرسيهاي شوراهاي برخي شهرهاي بزرگ و در رأس آنها تهران و نيز مجلس در سوداي فتح بلامنازع صندلي رياست جمهوري بود. رياست قوه مجريه تنها جايگاهي است كه آنان هيچگاه آن را به تمامي دراختيار نداشتهاند. رؤياي پيروزي راست در انتخابات رياست جمهوري به قدري بر فضاي سياسي غلبه يافته بود كه گويي حتي بر برخي جريانهاي سياسي و رسانههاي معتبر مستقل از آنان نيز استيلا پيدا كرده بود، چنانكه با برگزاري اولين همايش عمومي شوراي هماهنگي، تيتر اول يكي از اين روزنامهها اين بود: «فرصت طلايي انتخابات براي جناح راست» در زير اين تيتر عكسي چاپ شده بود كه در آن 3 نامزد محافظهكار: احمد توكلي، محسن رضايي و علياكبر ولايتي در طرفين ناطق نوري، رئيس شورايي كه دقيقاً معلوم نيست با چه مكانيسمي ولايت و قيموميت همه آن جناح را برعهده گرفته بود، در حالي كه همگي دستهايشان را به نشانه استجابت خواسته و دعا بالا گرفته بودند؛ قرار داشتند.
در واقع فضاي گفتمان آنها، فضاي رقابت نبود، نحوه تقسيم قدرت بود. يكي از اعضاي همان شوراي هماهنگي كه معلوم نيست چگونه به عضويت آن انتخاب يا انتصاب شده به اين مضمون گفته بود كه نامزدهاي اصولگرا همگي در يك سطح هستند و مهم نيست كداميك از آنها رئيس جمهور ميشود بلكه مهم آن است كه همه آنها شيوه و رفتاري را كه به آنها ابلاغ ميشود بيچون و چرا بپذيرند.
در همان اولين جلسه كه افكار عمومي از آن، تصور آن عكس، دستها و دعاي نامزدها را در حافظه خود ثبت كرده است، با قاطعيت گفته شده بود كه هاشمي رفسنجاني نامزد انتخابات نيست. خبري كه ساعاتي بعد توسط دفتر هاشمي تكذيب شد. بعد البته اخباري نيز منتشر شد مبني بر اينكه، گفته شده اصولاً اين شورا نهتنها قصدي براي نامزدي هاشمي رفسنجاني ندارد بلكه عكس آن هم صادق است. شيوه شوراي هماهنگي راست، بايد الگويي عبرتآموز براي همه جريانهاي سياسي باشد. اين شورا اگر چه عنوانش «شورا» بود ولي طريقي از خود به يادگار گذاشت كه به دفع بيشتر نيروهاي نزديكش منجر شد. اولين كسي كه آن را به رسميت نشناخت احمدينژاد بود. بعدها جريانات راديكال سهم خواهي كردند كه معلوم نيست چگونه سهمهايي نيز به آنها اختصاص داده شد ولي ورود آنها در عمل به اوجگيري انتقادات عليه ناطقنوري رئيس شورا منجر گرديد و قهر او را از اين شورا سبب شد. و در وهله بعد ولايتي از آن خارج شد. تشكيل شوراي دوم توسط 4 تن از نامزدها احمدينژاد، قاليباف،توكلي و محسن رضايي اقدام واپسيني بود كه شكل گرفت و عملاً به انزواي بيشتر شوراي ناطق منجر شد. از اينجا به بعد اين دو شورا به صفآرايي در برابر يكديگر پرداختند و جمله ترجيعبند همه روزه نامزدهاي راست در همه مصاحبههايشان اين بود كه «به هيچوجه به نفع نامزدهاي ديگر كنار نميروم.» چيزي كه همچنان ادامه دارد، اگرچه آنها اين نكته را در واقع در برابر سؤال ورود هاشمي به صحنه مطرح ميكردند ولي معناي القا كننده آن پيش از هر چيز اين بود كه از مكانيسمهاي طراحي شده در جايي خارج از اراده آنها منزه هستند.
اين رقابتها ادامه داشت تا روزي كه احتمال آمدن هاشمي به صحنه رياست جمهوري جديتر شد. در اين مرحله شوراي هماهنگي در اقدامي شتابزده، لاريجاني را به عنوان نامزد قطعي محافظهكاران معرفي نمود اعلامي كه با كمترين واكنش افكار عمومي روبهرو بود. از طرف شوراي ائتلاف 4 نفره نيز توكلي در اقدامي بينابين انصراف خود را اعلام كرد تا از منظر خود گامي را آغاز كرده باشد براي ايجاد وحدت در درون جناح، گامي كه با بياعتنايي ساير نامزدها چندان جدي تلقي نشد. اين مرحله با افزايش فشارها و تنگ كردن امكان حضور هاشمي به صحنه همراه گرديده بود، با همه اين احوال، هاشمي رفسنجاني با وجود آنكه ابايي ندارد از اينكه همچنان به صف محافظهكاران نزديكتر ديده شود، نامزدياش را اعلام نمود. به نظر ميرسد در اين مرحله واكنش جريان محافظهكار از ميان يكي از دوگانههاي زير فراتر نباشد:
1-اگر راهبرد محافظهكاران پيروزي بر هاشمي باشد: در اين صورت آنان فشارشان را بر همه نامزدهاي محافظهكار موجود مضاعف ساخته تا به نفع يكي از آنها كه در نظرسنجيها اقبالش نسبت به سايرين بيشتر است، كنار بروند. با اين وصف شوراي هماهنگي بايد از خواسته و اعلام قبلياش دست بشويد و همه اعتبار و امكان جناح راست پشت سر فرد ديگري كه احتمالاً قاليباف خواهد بود، قرار گيرد. در اين صورت انتخابات يك 3 قطبي را تجربه خواهد كرد كه اضلاع آن را هاشمي-قاليباف و معين تشكيل خواهند داد و به نظر ميرسد در اين صورت رقابت چشمگيري نيز ايجاد شود. اين رقابت در صورتي كه معين رد صلاحيت شود به هيچ وجه وجود نخواهد داشت.
رقابت بين هاشمي-قاليباف رقابت بخشهايي از راست با يكديگر تلقي شده و از ظرفيت لازم براي جلب افكار عمومي برخوردار نخواهد بود در نتيجه تحريككننده مثبتي براي افزايش مشاركت عمومي نخواهد بود.
2-اگر راهبردجناح راست، اثبات هويت خود باشد: جناح راست هم اينك با يك واقعيت انكارناپذير مواجه است و آن اينكه هاشمي رفسنجاني در بخشهايي از آن جناح پايگاه جدي دارد. گفته ميشود جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز كه از گروههاي مرجع در آن طيف تلقي ميشوند، در وضعيت كنوني پشت سر هاشمي قرار خواهند گرفت و از سوي ديگر امكان راهبري نامزدهاي راست موجود نيز بلا قيد نيست گو آنكه همه مكانيزمهاي آزمون شده تا امروز نيز با شكست مواجه شده است. آنان در وضعيت فعلي، شكست را حداقل به نفع هاشمي رفسنجاني در برابر نامزد اصلاحطلبان پيشرو ميپذيرند ولي مطلوبشان نيست كه هاشمي نيز از امكانات آنها براي كسب كرسي رياست جمهوري بهره حداكثري ببرد. با اين اوصاف، آنان تلاشي براي تمركز آرا بر هاشمي انجام نميدهند در نتيجه عملاً نامزدهايشان را براي رقابت با هاشمي ترغيب ميكنند. به اين ترتيب تصور آنان، اين است كه هاشمي با رأي شكنندهاي در مرحله دوم، انتخاب ميشود كه اين شكنندگي، نقطه قوتي براي سهمخواهيهاي بيشتر براي آنها در آينده تلقي خواهد شد و ساير نامزدها نيز زمينه مناسبي را براي حضور فعالتر در آينده-چه در دولت و چه در انتخابات بعدي-تدارك ميبينند.
در صورتي كه اين راهبرد مورد پذيرش كلي جناح راست قرار گيرد رأي آنها اگر چه پراكنده خواهد شد ولي تصور ميكنند اين پراكندگي به اندازهاي نيست كه كرسي اصلي را از كف بدهند.
ناگفته پيداست در اين صورت هم عليرغم تعدد نامزدها تنها عامل رقابتي دانستن انتخابات، حضور دكتر معين در آن است وگرنه رقابت احمدينژاد و رضايي و لاريجاني و غيره با هاشمي كه در كل، متحدان راست محور تلقي ميشوند جز يك رقابت درون جناحي نخواهد بود و شوري را بر نخواهد انگيخت و مشاركت عمومي را افزايش نخواهد داد.
نكتهاي كه اين يادداشت قصد داشت در انتها بر آن پاي بفشرد اين است كه به قول دوست عزيز و گرانقدرم عباس عبدي-كه اين روزها پس از تحمل رنج فراوان حكم بيگناهي خود را دريافت كرده-«هواي سياست در ايران مثل بهار، ناپايدار است». جناحي كه تا 5-4 ماه پيش خود را در فراز و فاتح بلامنازع ميديد حالا بر حضيض نشسته و به تماشاي ناكامي روشهاي قيم مآبانه خويش مينشيند. اميد آنكه عبرت گيرند و پند بياموزند.