چند روز است كه در وبلاگ چيزي ننوشتهام. از قضا روزهاي بسيار حساس و سرنوشتسازي را هم از سر گذرانديم. واقعيت اين است كه براي بيان حرف اصليام در اين روزها، چيزي پيدا نكردم كه بهتر از همان نوشته قبلي با عنوان «انتخابات آزاد» باشد. خيلي حرفها را در آن گفته بودم. آن مطلب درباره ضرورت حياتي آزادي انتخابات بود.
همه ميدانند كه پس از اعلام نتيجه اوليه كار شوراي نگهبان، بيانيهاي را خطاب به ملت ايران صادر كردم و پس از بيان انگيزه خود از حضور و ديدگاهم درباره تلاشهاي تاريخي مردم براي رسيدن به آرمانها و اهداف، با مردم با تلخكامي خداحافظي كردم. در آن بيانيه با صراحت گفتم نه از كسي درخواست بازنگري ميكنم و نه اعتراض خود را خطاب به شوراي نگهبان يا هر كس ديگري اعلام ميكنم. روي سخن من از ابتدا با مردم بوده و بعد از اين هم خواهد بود.
اما با اينكه من از ابتدا گفته بودم كه فقط به «ميثاق ملي» پايبندم و حكم حكومتي را قبول ندارم و تا آخر هم پاي اين حرف ايستادهام، ديديم كه رهبري در تذكري ناصحانه از شوراي نگهبان خواستند با تجديدنظر در بررسيهاي خود، خطاي انجام شده را اصلاح كند. اگرچه شوراي نگهبان باز بر برداشت نادرست خود اصرار كرد ....
نوبت تصميمگيري رسيده بود. با لحاظ همان اصول و ارزشهاي پنجگانه مديريتي كه اعلام كرده بودم و با توجه به لزوم مشورت و همفكري و احترام به خرد جمعي، كنگرهاي از حاميان و همفكران از سراسر كشور در روز پنجشنبه تشكيل شد تا نظرات همه دوستان دريافت شود. جمعي گرم و صميمي بود كه بيشتر از كنگره، يك محفل انس بود، آنطور كه حافظ ميگويد: «حضور محفل انس است و دوستان جمعند»...
قبل از اين جلسه، فشارهاي زيادي به من وارد بود. نظرات متعدد و بعضا متعارضي ميرسيد و تصميمگيري را واقعا دشوار ميساخت. بيشترين بحث هم درباره نحوه تأييد صلاحيت و احتمال تعارض آن با ديدگاههاي اصولي اعلام شده بود. گروهي از همفكران ميگفتند اين حكم حكومتي نيست و اگر هم باشد مخاطبش شما نيستيد، پس نبايد صحنه را ترك كنيد. بعضي ديگر برخلاف مشي اوليه من، ميگفتند بايد براي حضور شرط تعيين كنيد. در حالي كه من از اول ميانهاي با شرط و امتناع و منت و توقع نداشتم و از همان ابتدا تعيين شرط را نفي كرده بودم و معتقد بودم و هستم كه بايد ايستاد و شروط را در عمل محقق كرد.
گروه سوم معتقد بودند كه بايد در انتخابات حضور پيدا كنم و با صلابت بر سر مواضع قبلي بايستم. گروه چهارم تعدادي از همراهان و همفكران بودند كه ميگفتند با توجه به شرايط جديد عدم حضور ترجيح دارد. گروه پنجم هم كساني بودند كه از ابتدا معتقد به تحريم بودند و در اين زمان هم طبيعي بود كه توصيه به كنارهگيري كنند.
صادقانه با دوستان جوانم سخن بگويم. مصمم بودم كه انتخاب نهايي را با توجه به نگاه اخلاقي به سياست و دفاع جانانه از حقوق مردم انجام دهم..
برقراري ارتباط با افكار عمومي و شنيدن حرفها و نظرات مختلف، بهترين كاري بود كه بايد انجام ميشد و انجام شد. جلسه پنجشنبه در همين زمينه بود. حرفها را از آدمهاي مختلف با افكار و انديشههاي مختلف كه از چهارگوشه كشور آمده بودند، به مدت شش ساعت شنيدم. چندين ساعت نيز وقت گذاشتم تا صدها ايميلي كه فرستاده شده بود و صدها نظري را كه براي مطالب وبلاگ گذاشته شده بود، بخوانم. همينجا جا دارد كه از لطف همه دوستان و خوانندگان وبلاگ، موافق و مخالف، منتقد و معترض و همفكر و همدل، از همه تشكر كنم. نزديك به پانصد نظر پاي يك مطلب هم تعجبانگيز است، هم اميدبخش است و هم پيام دارد. كاش بتوانم پاسخگوي اينهمه لطف و محبت باشم.
در جلسه روز پنجشنبه، سخنان چند تن از دوستان جوانم به شدت احساس درونيام را برانگيخت، حالم را منقلب كرد و مرا در آن جلسه و تا ساعتها به فكر فرو برد. دوستان جوانم در ستاد «نسيم»، ياران دبستاني، دانشآموزان، دانشجويان و ديگر همراهان و ياوران جواني كه در آن محفل انس و پس از آن بيشترين تأثير را بر من گذاشتند و صحبتهايشانساعتها دغدغه روحي و وجدانيام را تشكيل ميداد. البته صحبتهايي كه از موضع اقشار اجتماعي همچون به اقوام و مذاهب مختلف، زنان و بحثهايي كه در مورد كارگران و معلمان و فرهنگيان و فرهيختگان و ... مطرح بود نيز در تصميمگيري نهايي تأثير داشت.
بالاخره ديروز و امروز به تصميم نهايي رسيدم و به زودي اين تصميم را رسما در بيانيهاي اعلام خواهم كرد. در اين تصميم، سه نكته اساسي را مدنظر قرار دادهام، كه اميدوارم براي دوستان و همفكرانم نيز قانع كننده باشد: 1- اصرار شوراي نگهبان بر برداشت نادرستي كه داشت؛ 2- دفاع از حقوق مردم و احترام به افكار عمومي؛ 3- تأكيد بر مواضع اصولي كه تاكنون اعلام كردهام.
همانطور كه در بند آخر بيانيه اعتراضآميز پيشين گفته بودم، همچنان بر تداوم حضور در عرصههاي دفاع از حقوق مردم، اعتلاي ايران و سربلندي اسلام و سازماندهي همه تلاشها براي پيشبرد اصلاحات و تشكيل جبههاي كه بتواند «دموكراسي، عدالت، استقلال، حقوق بشر و آرمانهاي آزادي خواهانه مردم» را پي بگيرد، مصمم خواهم بود.
اين بار مصممتر از قبل؛ براي تشكيل جبههاي فراگير براي پيشبرد اصلاحات از همه نيروهاي خواهان «آزادي، عدالت، دموكراسي و حقوق بشر»؛ براي «ساختن وطني» كه آن را با همه تاريخ و فرهنگ و مردمانش دوست دارم. براي ساختن ايران، به ياري خدا ، تلاش و خرد جمعي همفكران و همراهان و پشتيباني مردم.