و وظيفة کنونی رهبران سياسی و روشنفکران ايران
« ابلها مردا!
ابلها مردا!
عدوی تو نيستم
من، اِنکار توام!».
تحريم گستردة « انتخابات» رياست جمهوری از سوی مردم ايران، در واقع، يک رفراندوم ملی برای نفی و انکار تماميـّت نظام اسلامی است. اين تحريم گسترده، عدم مشروعيت رژيم اسلامی را آشکارتر ساخته و لذا مسئوليت های سنگين تری بر دوش روشنفکران و رهبران سياسی ما قرار می دهد.
رسانه های خبری رژيم، با رقم سازی های رسوا و «شيوه های صدّامی»، می کوشند تا قهر ملّی و تحريم آشکار مردم را «حضور حماسی و گستردة اُمـّتِ هميشه در صحنه»!!! قلمداد نمايند. در چنين شرايط حسـّاس و سرنوشت سازی، بر عهدة راديو- تلويزيون ها و ساير رسانه های ملّی و روشنفکران و رهبران سياسی ما (خصوصاً شاهزاده رضا پهلوی) است که:
1- يکپارچه و يکصدا، صدای تحريم و تحصّن خانگی ملت ايران در نفی و انکار نظام اسلامی و شيوه های رسوای رژيم در تقلّب و رقم سازی های انتخاباتی را به اطلاع جهانيان برسانند.
2- نبودِ رهبری و فقدان يک آلترناتيو سياسی، باعث مماشات و معاملات دولت های غربی با رژيم اسلامی است. بنابراين: با تشکيل «شورای رهبری» (متشکّل از شخصيـّت های ملی، موجّه و خوشنام) و ارائة يک سخنگوی رسمی در عرصه های بين المللی، وجود يک آلترناتيو سياسی را اعلام نمايند.
روشن است که شعار عام و اساسی اين «شورای رهبری»، برکناری رژيم اسلامی و سپس، تعيين نوع نظام دلخواه مردم در يک همه پرسی آزاد و دموکراتيک (زير نظر محافل بين المللی) خواهد بود.
بی ترديد، وجود اين رهبری، باعث تقويت ارادة ملی و در نتيجه، موجب اميد و پايداری بيشتر مردم در مبارزه عليه جمهوری اسلامی خواهد بود.
چنين باد!
و اينچنين تر باد!
علی ميرفطروس
28 خرداد ماه 1384
www.mirfetros.com