ايران و ايرانيت قدرتي است بي همتا که تمام تهاجمات روزگار را با حفظ کيان خود پشت سر گذاشته است. همچنانکه دين زرتشت را از آن خود کرده و اسلام را هم به نحوي درخشان با نبوغ خود آميخته است. به گفته يک متفکر هندي که روزي در بمبئي به من گفت: "چرا ما عاشق ايرانيم؟ بخاطر اسلامي است که به عطر ايرانيت آميخته است و ما از آن اسلام بهره گرفته ايم."
من که در يک خانواده مذهبي پرورش يافته ام، هرگز ايران را از اسلاميت جدا نمي پنداشتم. متاسفانه انقلاب اسلامي تا حدودي ما را از اين دو مقوله هم سنگ دور کرد: مرحوم شريعتي بخاطر عرب نوازي اش گفت، صد ابوعلي سينا به يک ابوذر نمي ارزد و فردوسي هم که مظهر درخشان اين دو مقوله بود، بخاطر مارکسيسم نوازي اش لقب تئوريسين فئوداليته را از به او داد. مرحوم خلخالي هم که عزيز کرده امام خميني بود در اوان انقلاب بيباکانه فرمودند: نگوييد خليج فارس، بگوييد خليج اسلامي.
امروز هم در شعارهاي عوام پسندانه و فريبنده آقاي احمدي نژاد، اشاره اي به ايرانيت ديده نمي شود. آقاي رفسنجاني هرچند در سن 27 سالگي راجع به امير کبير کتابي نوشته است، اما انقلاب اسلامي ايشان را از ايرانيت تا حدودي به دور کرده است. يعني ايشان نيز نظير ديگر رهبران جمهوري اسلامي، اسلام جاندار ايراني را فداي اسلام تخيلي بنام اسلام انقلابي کردند يعني انقلابي که امروز آقاي احمدي نژاد به آساني آنرا مورد تمسخر قرار مي دهد. آقايان اصلاح طلب هم متوجه نيستند که چگونه جو نامساعد جمهوري اسلامي افراد فرهيخته و نيک سيرتي چون خانم شيرين عبادي و سيمين بهبهاني را چنان در لجبازي فروبرده که فاشيسم وحشي و قهقرايي قرون وسطايي را نمي بينند و بي توجه به سرنوشت مملکت، انتخابات را، آنهم خيلي افتخار آميز تحريم مي کنند. سلطنت طلبان هم در کمال نابخردي و بي اعتنايي به سرنوشت کشور و ملت، از روي دلخوري شخصي، مي گويند ما به احمدي نژاد راي مي دهيم چرا که مطمئنيم او آمريکا را وادار به جنگ با ايران خواهد کرد.
پس برادران و خواهران عزيز، چاره اي برايمان نمانده است، که با اتکاي به مختصر خردي که براي ما باقي مانده است، انتخاب کنيم. من با احساس دروني ام در اين سن و سال که خود را در آستانه 80 سالگي مي بينم، مايلم به ايرانيان دلسوز پيامي دهم و بگويم که با همه گزافه گويي هاي هاشمي رفسنجاني که 70 سالگي اش را پشت سر گذاشته است، اينک اما مايل است در اين سنوات آخر عمر، از گذشته تجربه گيرد و بدون اعتراف مستقيم به خطاها، در صدد جبران مافات باشد. اين است علت اعتمادي که ميتوان در اين لحظات حساس به او داشت.