اگر فردا نتیجه انتخابات به نفع هاشمی از صندوق ها بیرون بیاید مسلما روز و رویدادی تاریخی را در حد و اندازه دوم خرداد 76 در تاریخ ایران به ثبت میرساند در حالی که میتوان پیروزی احمدی نژاد را در حد و اندازه رویدادهای مهم دیگر از جمله انقلاب مشروطه, انقلاب اسلامی و یا کودتای 28 مرداد موثر دانست. روزی که پوپولیسم با قدرت عجیب و اما آشنای خود 27 خرداد را به یک انقلاب جدید درون حاکمیتی در تاریخ به ثبت برساند. پوپولیسمی که هماره حد و اندازه آن دگراندیشان را به گیجی رسانده و در برابر آن مستاصل مانده اند. به واقع تا ما نتوانیم مختصات این نوع عامیانه نگری را که اصولا شاخصه اصلی آن در ایران را مواردی چون قهرمان محوری , انقلابی گری ـ در معنای عمل سریع بدون برنامه, و آرمانگرایی بدون عقلانیت پیدا کنیم همیشه جزو اقلیت باقی میمانیم. با همین تعبیر گرفتاری بخشی از بدنه اصلاح طلبان در موضوعیت رفراندم قانون اساسی در اینترنت , تحریم انتخابات نهم از طرف عده ای از نخبگان, و مطیع تلویزیونهای لوس آنجلسی بودن ـ گوشه ای از مختصات پراهمیت پوپولیسم را نشان میدهد که بخش فعال و موثر پوپولیسم را در این انتخابات تشکیل میدهند.
بیرون آمدن نام احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری در واقع نشانه اقلیت بودن جناح مقابل به صورت کاملا مطلق است. چه آنکه می توان گفت احمدی نژاد برای بخش مهمی از این رای دهندگان نقش اصلاح طلبانه ایفا کرد و در لباس یک منتقد تند با مردم همصدا شد و پول نفت را در سفره مردم جستجو کرد در حالیکه مردم این دولت و حاکمیت را یکی پنداشتند و همه گرفتاریهای خود را از رئیس جمهور و دولت می دانند. آنانی که ابتذال و بی محتوایی برنامه های تلویزیون بخشی از نگرانی هایشان است ولی اعتراض خود را با انتخاب منتقد جسور دولت به نتیجه می رسانند. نگاه پوپولیسمی که فساد اخلاقی موجود در جامعه را بر گردن دولتی می داند که نه دستگاه فرهنگ سازی چون صدا وسیما در اختیار دارد نه دستگاه عدلیه ای چون قوه قضائیه.
این انتخاب از آن جهت اهمیت بالایی دارد که پرده های حایل بین دولت و حاکمیت یکبار برای همیشه از میان برداشته می شود و با یکدست شدن قدرت انتظار مردم متمرکز بر خواسته هایی میشود که برآوردن آنها در کوتاه مدت بدون برنامه ریزی باعث لطمه دیدن بخش مهمی از کشور در طولانی مدت می شود. بدین ترتیب می توان گفت قصه این نقطه عطف تاریخی چهارسال دیگر وقتی تکمیل می شود که مردم قرار بر انتخابی دیگر داشته باشند.
با این اوصاف خدمتی که انتخاب کنندگان برای خود قائل شده اند بر سه محور معیشت، عدالت و قدرت است تا با در اختیار گرفتن قدرت برای خود عدالتی را ایجاد کنند که بیشترین سهم آن در معیشتشان به چشم بخورد. بطوری که نه آزادی و دموکراسی به عنوان اساس عدالت در شعارها پررنگ است و نه توسعه سیاسی و فرهنگی جایی از اعراب دارد.