تقديم به نسلي که احساسشان بر منطقشان پيروز است، شيدا

از سیاست دلسرد و خسته ام. ازخاتمی هم ناامیدم. وقتی یادم می افتد چطور همه وعده هایی که به ما داد را زیرپا گذاشت به سادگی خودم میخندم. واقعا چه فکری مبکردیم؟ حتی برای بار دوم هم به او رای دادیم؟ که چه بشود؟ یک سال به انتخابات ریاست جمهوری مانده اما دیگر این بار فریب نمیخوریم. خاتمی ما جوانها را به بازی گرفت . هیچ کاری برای ایران نکرد که هیج زندگیمان را سختتر و بدتر از گذشته هم کرد. کاش به ا و رای نمیدادیم تا همه چیز یکسره شود. همه از جنس هم باشند. اصلا خاتمی به این ترسویی و بی عرضگی به درد رییس جمهور بودن نمیخورد. امکان ندارد در انتخابات بعدی شرکت کنم.

حال و هوای انتخابات همه جا را گرفته است. جناح اصلاح طلب مصطفی معین را نامزد انتخابات کرده است. من فکر نمیکنم کسی پیدا شود که تره ای برای جنبش اصلاحات خرد کند. مردم خسته و ناامیدند. مطمئنم هیچ کس شرکت نمیکند.
یعنی من که شرکت نمیکنم.

کشور حسابی به هم ریخته است. تشکلهای سیاسی و روشنفکران در دفاع از معین دچار اختلافات شید هستند. به نظر می آید که نیروها دو دسته شوند . واقعا نمی فهمم عده ای از اینها به چه امیدی جلو می آیند و با چه رویی میخواهند دوباره مردم را تشویق به مشارکت کنند. حتی ملی-مذهبی ها طرف معین را گرفته اند. به نظر من که بی فایده است.
آینده ایران تاریک است پس فرق نمیکند چه کسی رییس جمهور باشد.

روز قبل از انتخابات است. عده کثیری طرفدار معین شده اند. اما تعداد زیادی از روشنفکران انتخابات را به دلیل آزاد نبودن تحریم کرده اند. نباید در انتخابات شرکت کرد. آنها که میخواهند شرکت کنند به اقتدار نظام کمک میکنند. به هر حال با این وضع احتمالا معین رای بالایی بیاورد. من که شرکت نمیکنم ولی خدا کند حداقل معین بشود.

نتایج اعلام شد عجیب است که معین رای کمی آورد و به مرحله دوم نرسید. نامزد جناح اقتدارگرا و هاشمی رفسنجانی به مرحله دوم رسیدند. چطور معین رای نیاورد؟ به هر حال مهم نیست چون من که نه در مرحله اول شرکت کردم نه در مرحله دوم شرکت میکنم. لابد میخواهند با این بازی ما برویم به هاشمی رفسنجانی رای بدهیم.

دوباره انتخابات است. اصلا نمیدانم چقدر از مردم شرکت میکنند. به نظر میرسد چون همه از رییس جمهور شدن آدم دگمی مثل احمدی نژاد وحشت دارند به هاشمی رای بدهند. احمدی نژاد که فاجعه است. برای شهردار بودن هم زیادی دو آتشه و فاشیست است چه برسد به ریاست جمهوری. من که رای نیمدهم اما فکر میکنم هاشمی میشود چون تقریبا همه آنها که از معین دفاع کردند از هاشمی دفاع کرده اند. حتی بعضی ازآنها که با هاشمي خصومتهای قدیمی داشته اند هم از نگرانی آینده ایران طرف او را گرفته اند. به نظر من که هاشمی خودش هم اعتباری ندارد. چرا به هاشمی میخواهند رای دهند؟ من که حاضر نیستم رای دهم.
حالا خدا کند این احمدی نژاد نشود.

همین الان نتایج انتخابات را اعلام کردند. احمدی نژاد شد. باورم نمیشود. شوک شده ام. فکر میکردم هاشمی میشود. چطور پس احمدی نژاد شد؟ خیلی عجیب است. واقعا سوال برانگیز است. بدبخت شدیم. این یعنی مرگ ایران. یعنی اگر خاتمی دو درجه به مدرن شدن ایران کمک کرد احمدی نژاد ما را صد و هشتاد درجه به عقب برمیگرداند. همه زحمت خاتمی بر باد رفت. چقدرخاتمی خوب بود. بیچاره هاشمی را بگو که باخت. حالا باید چه کار کنیم؟ فاتحه ایران را باید خواند. نفسم گرفته است. گوشه ای نشسته ام غمگین. خدایا چرا این کار را با ما کردی؟
باید از ایران رفت...

سالهاست ایران را ندیده ام. امروز که به دفتر خاطراتم نگاه میکنم و نوشته های روزهای قبل از ترک ایران را میخوانم احساس عجیبی دارم. میبینم که چطور میتوانستیم با شرکت در انتخابات راهی را که آغاز کرده بودیم به پایان ببریم و باری را که از زمین برداشته بودیم به انتها برسانیم. چطور میشد با حاکم کردن نیروی منطق بر احساساتمون آنچه را که صلاح ایران عزیزمون بود پیش بیاوریم تا هم خودمان و هم سرزمین مادریمان را کمتر درد و شکنجه دهیم حالا میفهمم وقتی میگویند اصلاحات یک حرکت گام به گام است. ای کاش در انتخابات شرکت کرده بودیم. امروز پشیمانم.

تیرماه 1384
شيدا