سعيد اكبرى
متين، با وقار و البته كم حرف و اخمو، اين واژه هايى بود كه تا پيش از چهارشنبه هر بار اسم وحيد هاشميان را مى شنيدم در ذهنم تداعى مى شد.
وقتى قرار شد ظهر چهارشنبه به ايران ورزشى بيايد انتظار داشتيم وحيد مثل هميشه خيلى جدى و بدون لبخند به سؤال هايمان جواب بدهد. اما برخلاف تصورمان او هم مى خنديد، هم شوخى مى كرد و خيلى رك و بى پرده هيچ سؤالى را بى جواب نمى گذاشت.
«اگر به تيم ملى برگشتم تنها به خاطر مردم بود. تمام كسانى كه اين روزها مى گويند عامل بازگشت وحيد به تيم ملى بودند اصلاً تأثيرى در بازگشت ام به تيم ملى نداشتند.» اين حرف وحيد پاسخى شفاف به كسانى بود كه اين روزها مى خواهند حضور دوباره او را در تيم ملى به نام خود تمام كنند.
وحيد حرف هاى خواندنى ديگرى هم براى دلايل جدايى دو سال و نيمه اش از تيم ملى، دفاع از برانكو، گروه بندى ايران در جام جهانى و شانس تيم ملى براى صعود از گروهش داشت.
حرف هايى كه براى به زبان آوردن هر كدامشان يك استكان چاى از ما مى خواست!
ظاهراً نوى رورر براى تو خوش شانسى مى آورد حتماً خيلى دوست دارى كه او سرمربى تيم ملى شود!
< بايد از اينجا شروع كنم كه امسال من از نظر بدنى خيلى آماده بودم و هستم. نمى گويم لينن سرمربى قبلى هانوفر مرد خوب و واردى نيست اما تفكرات او دفاعى بود. لينن مى گفت وقتى تيم توپ را از دست مى دهد مهاجمان هم بايد برگردند و توپ بگيرند. در واقع اين كار براى تمام مهاجمان سخت و دشوار است.
اگر يك مهاجم برگردد عقب چطور مى تواند خودش را به دروازه نزديك كند و گل بزند.با اين سيستم ما تا رده سيزدهم جدول سقوط كرديم. چند مربى كانديد شدند كه سرانجام نوى رورر به عنوان جانشين لينن انتخاب شد.
مربى جديد كار هجومى را دوست داشت كه اين براى همه راضى كننده بود. در واقع همين تفكرات اوست كه باعث مى شود هر بازيكنى براى كار با نوى رورر علاقه داشته باشد، با حضور اين مربى حتى مدافعان ما هم توانستند گل بزنند.
تارنات ۲ تا زد و ساير مدافعان هم پايشان به گلزنى باز شده. از روزى كه نوى رورر آمد ما ۵ بازى در بوندس ليگا انجام داديم كه اصلاً نباختيم. ۱۱ تا زديم و ۴ تا خورديم. تازه ۳ بازى هم خارج از خانه داشتيم كه ارزش كارمان را نشان مى دهد. اميدوارم نيم فصل دوم برايمان بهتر باشد. خودم كه انگيزه زيادى دارم چون مى دانم مى توانم گل بزنم.
برداريچ و اشتاينر زوج هاى خط حمله هانوفر هستند. با كداميك راحت ترى؟
< ما سعى مى كنيم بهترين بازيهايمان را انجام دهيم و در واقع مربى هرچه بخواهد همان مى شود. در حال حاضر ما ۳ مهاجم داريم كه تشنه گلزنى هستند. برداريچ تلاش مى كند تا با گلزنى در بوندس ليگا به تيم ملى آلمان دعوت شود. اشتاينر هم مى خواهد در جام جهانى براى چك بازى كند. من هم كه براى حضورى بهتر و آماده تر در تيم ملى فقط تلاش مى كنم. همين مسأله باعث مى شود بعضى وقت ها كمتر به هم پاس بدهيم تا خودمان گلزن باشيم.
در مورد نيم فصل اول بوندس ليگا صحبت كن. هانوفر هشتم شد. از اين وضعيت راضى هستيد؟
< فوتبال موقتى است يعنى يك زمان شما موفق هستيد و در زمانى ديگر ناموفق. هانوفر امسال تا هفته دوازدهم ناموفق بود و از هفته سيزدهم تا هفدهم شرايط را تغيير داد.
تيم ما امسال پتانسيل لازم را دارد. استاديوم جديدى براى رقابت هاى جام جهانى ساخته شده و على رغم بضاعت كم باشگاه، بازيكنان گرانقيمتى خريدارى شده اند.
هدف هانوفر اين است كه خودش را به رقابت هاى بين المللى برساند و فكر مى كنم بتوانيم به جام يوفا راه پيدا كنيم.
وقتى اول فصل به هانوفر رفتى اميد اول گلزنى اين تيم بودى. چنين مسأله اى روى تو فشار ايجاد نمى كرد؟
< اين فشار هميشه روى من وجود دارد ولى هيچ وقت دوست ندارم ضعفم را به گردن كس ديگرى بياندازم. قبول دارم قسمتى از ناكامى هايم تقصير خودم بود اما نبايد تاكتيك هانوفر را از ياد برد. ما جورى بازى مى كرديم كه اگر مساوى هم مى گرفتيم خودش هنر بود. هانوفر جرأت نداشت كار هجومى انجام دهد.
و در اين مورد با مربى صحبت نكردى؟
< اين مشكلى است كه باشگاه هم از آن آگاه بود. به همين خاطر هيچ وقت روى من فشار نمى آورد. مسؤولان مى دانستند مشكل از تيم است نه من.
لينن هم هميشه مى گفت وحيد وظايف خود را به درستى انجام مى دهد. انگار او هم از تو راضى بود.
< بله، وقتى معلم به شما درس مى دهد بايد همان درس را پس بدهيد نه اينكه كار ديگرى بكنيد. من وظايفم را به طور كامل انجام مى دادم. لينن در آلمان براى همه شناخته شده است. او هميشه دوست دارد تيم اش بسته بازى كند و روى ضد حملات به گل برسد. من نمى گويم اين تاكتيك بدى است، اتفاقاً بعضى جاها جواب مى دهد ولى نبايد هميشه از اين تاكتيك استفاده كرد. او معتقد است كه خيلى مهم نيست مهاجمان گل بزنند حتى گلر هم مى تواند در نقش يك گلزن ظاهر شود. به هرحال تفكرات او هم براى خودش جايگاهى دارد.
اول فصل مى دانستى قرار است در چنين سيستمى بازى كنى؟
< نه، به آن شكل نمى دانستم.
يعنى حدس نمى زدى؟
< نه، تا به حال در زندگى ام نه فوتبال اينجورى ديده ام و نه فوتبال اينجورى بازى كرده ام. اگر مى دانستم شرايط اين طور است شايد به اين تيم نمى آمدم.
وقتى به هانوفر رفتى چقدر طول كشيد باور كنى شرايط اين طور است؟
< راستش پيش از شروع فصل ما در بازيهاى تداركاتى هم با چنين سيستمى بازى مى كرديم. من فكر مى كردم در شروع بوندس ليگا چهره تيم فرق مى كند و هجومى مى شود ولى ديدم نه، اشتباه فكر كرده ام.
يعنى در بازيهاى تداركاتى هم دفاعى كار مى كرديد؟
< بله، هم در تمرين و هم در بازيهاى تداركاتى. حالا فرقى نمى كرد حريف تيم دسته چهارمى باشد يا دسته اولى.
روزهاى سخت
هاشميان و خاطرات بايرن
و اما به اينجا مى رسيم كه تو حدود ۱۸ ماه در بوندس ليگا گل نمى زدى و ۶ ماه هم در تيم ملى. از آن روزهاى سخت حرف بزن.
< فقط مى دانستم كه از نظر بدنى در شرايط بسيار خوبى هستم. از طرفى نبايد گفت من ۱۸ ماه در جريان بازيهاى بوندس ليگا گل نزدم. وقتى در بايرن بودم فقط در چند بازى اول فيكس بودم و بعداً خيلى كم به من بازى رسيد. در مورد امسال هم كه از شرايط توضيحات لازم را دادم. ما دفاعى كار مى كرديم و نمى شد اين طلسم را بشكنيم. از سويى من در بازيهاى چهارجانبه تهران همراه با تيم ملى بازيهاى خوبى انجام دادم و قبل از آن هم اگر بد بودم به خاطر اين بوده كه ايران بد بازى كرده ، مثلاً در بازى با كره جنوبى كه يك- ۲ باختيم تنها من ضعيف كار نكردم، بلكه مجموعه تيم ملى بد بود.
به اين فكر كرده اى كه در نيم فصل دوم چند گل ديگر بزنى؟
< من تجربه خوبى به دست آورده ام. هر بازيكنى كه خودش را تحت فشار بگذارد ضريب موفقيت اش كمتر مى شود. بايد درست هدفگذارى كرد. مثلاً من امسال هدفگذارى كرده بودم كه خوب بازى كنم و همين مسأله باعث شده بود در تمرينات و بازيها تمام تلاشم را كنم. زمانى هم كه در بوخوم كار مى كردم نمى گفتم امسال بايد ۱۰ يا ۲۰ گل بزنم. چون در اين صورت بازيكن تحت فشار قرار مى گيرد و نمى تواند كارش را به درستى انجام دهد. چون ممكن است چندبازى اول گل نزند و از نظر روحى به هم بريزد. اين فشار كاذب مى تواند از هر نظر تأثيرگذار باشد. در نيم فصل دوم هدف من اين است كه بدنم را آماده نگه دارم و سعى كنم خوب بازى كنم و گل بزنم.
وقتى به بايرن رفتى چطور؟ فكر مى كردى فقط يك گل آن هم در جام حذفى بزنى؟
< اصلاً. من حدس مى زدم كه حداقل ۱۰ تا گل بزنم. ولى ديديد كه آن صورت به من بازى نرسيد و نتوانستم موفق باشم.
يعنى فكر مى كردى در كنار ماكاى و پيزارو جزو فيكس ها باشى؟
< راستش نه. فيكس بودن در بايرن كار سختى است. مگر اينكه نيرويى پنهانى پشت سر تو باشد! من مى دانستم شرايط سختى پيش رويم است ولى نااميد نبودم. سعى داشتم كم كم گل بزنم و خودم را جا بياندازم كه متأسفانه نشد. اگر مى ماندم كار سخت تر مى شد به همين خاطر تصميم گرفتم جدا شوم.
شايد تو حس جنگندگى نداشتى ، خيلى از بازيكنان نيمكت نشين مى مانند و مى جنگند تا يك روز به تركيب ثابت برگردند ولى تو اين كار را نكردى؟
< من بعد از چند سال تجربه به اين نتيجه رسيدم كه بايد بروم. مسائلى وجود داشت كه نشان مى داد راهى جز جدايى وجود ندارد. مثلاً همين روى ماكاى ۱۲ هفته هم گل نزند دوباره فيكس است.
ولى گوئررو چطور؟ او موفق شد؟
< او هم شانس زيادى براى بازى ندارد. از طرفى گوئررو ۱۹ ساله بود و من ۲۸ ساله. بايرن مى توانست تا ۱۰ سال ديگر از اين مهاجم استفاده كند ولى از من چى. مطمئن باشيد يك مربى تمام اين مسائل را در نظر مى گيرد.
چرا بايرن بازيكن ايرانى مى گيرد و به اين راحتى همان بازيكن را از دست مى دهد. انگار آنها از روى برنامه خريدهاى ايرانى خود را انجام نمى دهند و بعد از يك سال اقدام به فروش آنها مى كنند.
< ولى من چنين نظرى ندارم. مطمئن باشيد تيمى مثل بايرن روى يك قران هم حساب كرده. مثلاً آنها على دايى را زمانى مى خواستند كه نياز به يك سرزن داشتند اما از شانس بد او يكهو يانكر رو شد و اوج گرفت.
وقتى من رفتم پيزارو و سانتاكروز آماده نبودند كه آنها هم يكدفعه مطرح شدند تا جا براى من تنگ و تنگتر شود. پس فكر نكنيد بايرن بدون برنامه بازيكن ايرانى مى گيرد.
الان هم على را به خاطر تكنيك اش به خدمت گرفته اند. در بايرن رقابت شديدى وجود دارد كه اگر نتوانى در كورس باشى، بهتر است بروى.
شايد اگر به بايرن نمى رفتى، در بوندس ليگا موفق تر مى شدى.
< من وقتى ۱۶ گل براى بوخوم زدم چند پيشنهاد خوب از بوندس ليگا داشتم.
ظاهراً از انگليس هم پيشنهاد رسيده بود؟
< نه، اگر هم داشتم نمى رفتم چون من آلمان را خيلى دوست دارم. خب در آن زمان ماگات مرا براى اشتوتگارت مى خواست. بايرن هم به من پيشنهاد داده بود. بعد اتفاق جالبى افتاد. ماگات رفت بايرن و من هم به اين باشگاه رفتم. يعنى هم سرمربى مرا مى خواست و هم بايرن ولى بعضى وقت ها آدم يك فكرهايى مى كند كه درست از آب درنمى آيد.
شايد اگر از بوخوم به هانوفر مى رفتى و بعد به بايرن مى رسيدى، شرايط بهتر مى شد؟
< اصلاً. اين ديوانگى محض است كه بازيكنى پيشنهاد بايرن را رد كند و قطعاً به دويسبورگ برود. مى فهميد كه چه مى گويم.
پس از اينكه به بايرن رفتى، پشيمان نيستى.
< اتفاقاً من تجربه خوبى به دست آوردم. در ۶ سال و نيمى كه در آلمان هستم كلاً تجربيات خوبى كسب كرده ام. موافق اين نيستم كه يك بازيكن بايد ۵ سال در يك باشگاه بماند. بلكه او بايد به شهرها و تيم هاى مختلف برود تا كار با مربيان جديد را تجربه كند. الان من خودم چنين وضعيتى دارم و شايد سال بعد هم از هانوفر جدا شدم.
به اين فكر نكرده اى كه روزى از فوتبال آلمان بيرون بزنى و به جاى ديگرى بروى؟
< نه خيلى، ولى اگر پيشنهاد خوبى باشد چرا كه نه. منتظرم جام جهانى تمام شود. اگر پيشنهاد جالبى به دستم رسيد به آن فكر مى كنم. راستش من در آلمان به سقف فوتبالى ام رسيده ام چون ديگر بالاتر از بايرن كه نداريم. اولويت بعدى من ايتالياست، كشورى كه تيمى مثل ميلان دارد. بعد هم انگليس را دوست دارم. نمى دانم چه سرنوشتى در انتظار من است. فعلاً بايد منتظر جام جهانى بمانم.
جوكثيف
و تيم ملى تميز!
شايد بارها به اين سؤال پاسخ داده باشى ولى چه شد كه تصميم گرفتى دوباره به تيم ملى برگردى؟
< راستش وقتى نمى آمدم مى گفتند چرا نيامدى و حالا كه آمده ام مى گويند چرا آمدى. (مى خندد)
واقعاً شرايط نسبت به گذشته چقدر تغيير كرد كه تصميمت را عوض كردى؟
< من سه سال و نيم براى تيم ملى بازى نكردم. علت اصلى خداحافظى ام باندبازى و پارتى بازيهايى بود كه صورت مى گرفت. اين مسائل روى فوتبال من بسيار تأثيرگذار بود. مديران بعضى از باشگاه ها به مربيان تيم ملى خط مى دادند تا بازيكنانشان در تركيب ثابت باشند. هركس دلش مى خواست به بلاژويچ خط مى داد. من وقتى اين چيزها را ديدم تصميم گرفتم خداحافظى كنم. واقعاً نمى گذاشتند براى تيم ملى كشورم بازى كنم. وقتى رفتم يكى از روزنامه ها نوشت حالا وحيد مى نشيند و صعود ما را به جام جهانى مى بيند.
فكر نكنيد من از حذف تيم ملى خوشحال مى شدم ولى مطمئن بودم كه تيم ملى با بازيكنانى كه داشت به جام جهانى صعود نمى كرد. بلاژويچ هم كه مدام در تلويزيون بود و فقط به درد كارهاى تبليغاتى مى خورد. حالا كه برگشته ام به جرأت مى گويم برگرداندن من كار هيچكس نبودم.
خودم تصميم گرفتم برگردم چون تيم ملى داشت از جام جهانى حذف مى شد و مردم غمگين مى شدند. با اينكه دوست نداشتم ديگر به تيم ملى بيايم اما سرانجام برگشتم.
در آن زمان تو با بلاژ صحبتى نكردى؟
< اصلاً برايم قابل هضم نبود. من در دومين بازى بوندس ليگا براى بوخوم فيكس كار كردم و جزو بهترين بازيكنان زمين شدم ولى در ايران با نامهربانى هاى زيادى مواجه مى شدم. من از بازى دوستانه قطر تا بازى مقدماتى جام جهانى ۲۰۰۲ مقابل تايلند همراه تيم ملى بودم. يعنى ۴۰ روز به آلمان برنگشتم ولى سرمربى مرا روى نيمكت مى گذاشت. تمام اين مسائل به من ضربه زد چون همان زمان عضلات شكمم پاره شد و زجر زيادى كشيدم. به نظر شما بايد چه كار مى كردم؟ خداحافظى تنها راه بود و حالا هم مى گويم كسى روى بازگشت من تأثيرى نداشت.
تو خيلى راحت تصميم گرفتى. شايد اگر مى ماندى و مى جنگيدى موفق مى شدى؟
< اينها حرف است. فضاى آن زمان تيم ملى جورى بود كه نمى شد ماند. خيلى ها ماندند و من تصميم گرفتم بروم و فكر مى كنم كار درستى انجام دادم. تازه من اگر روحيه جنگندگى نداشتم كه نزديك به ۷ سال در آلمان طاقت نمى آوردم. همين نوى رورر مرا مدت ها روى نيمكت گذاشت ولى اينقدر جنگيدم كه به حقم رسيدم. بعضى وقت ها شرايط فرق مى كند. اگر واقعاً حقم باشد كه فيكس باشم اما مربى مرا روى نيمكت بگذارد ناراحت مى شوم ولى در صورتى كه شرايطى برعكس داشته باشم مى دانم كه نيمكت نشينى حقم است و حرفى نمى زنم.
وضعيت فعلى تيم ملى چطور است؟
< خوب. فقط لازم است كه بدانيد ديگر تيم ملى در حصار استقلال و پرسپوليس نيست.
پس قبلاً اين دو باشگاه در تيم ملى باندبازى مى كردند!
< منظور من اين نبود. فضاى كلى تيم كثيف بود و بعضى از بازيكنان مسن سعى مى كردند جو تيم را به هم بريزند تا شرايط را به نفع خود تغيير دهند ولى الان اغلب بچه ها جوان هستند و نمى توانند از اين كارها كنند. بچه هاى مسن تيم هم بازيكنان خوبى هستند كه حضورشان براى تيم بسيار مثبت است.
شايد الان برخى از بازيكنانى كه ديگر در ليست تيم ملى جايى ندارند مثل گذشته تو فكر كنند. مثلاً بعضى از آنها على رغم آمادگى يا روى نيمكت مى نشينند يا اصلاً دعوت نمى شوند. مثل كاظميان، مبعلى و ...
< من فكر نمى كنم مشكلى براى آنها وجود داشته باشد. اگر اين بازيكنان در تيم ملى خوب باشند مطمئناً برانكو آنها را خط نمى زند. ببينيد در زمان قديم حتى ذخيره ها هم استقلالى و پرسپوليسى بودند ولى الان اغلب باشگاه ها در تيم ملى نماينده دارند، يعنى باندبازيهاى قبلى وجود ندارد. من فكر مى كنم برانكو با دعوت نكردن كاظميان و مبعلى خواسته به آنها تلنگرى بزند. به نظر من كاظميان نسبت به گذشته افت داشته و دعوت نشدنش مى تواند او را به مرز آمادگى برساند. ايمان مبعلى هم بى شك حالا تلاشش را بيشتر مى كند تا به تيم ملى برسد.
تو بعد از بازى با مقدونيه اين بار به تماشاچيان اولتيماتوم دادى. بعد از آن بازى گفتى اگر تماشاچيان عليه تو شعار بدهند خداحافظى مى كنى. آن حرف را جدى زدى؟
< بله، اما اينكار در شرايط خاصى عملى مى شود. زمانى كه احساس كنم واقعاً بد بازى مى كنم و طرفداران عليه من شعار مى دهند، مطمئن باشيد از تيم ملى خداحافظى مى كنم و مى روم. ولى اگر احساس كنم خوب هستم و ۳-۲ هزار نفر كه عليه من شعارى مى دهد از فردى خط گرفته باشند هرگز اين كار را نمى كنم.
به بحث بازيهاى تيم ملى مى رسيم و اينكه هيچكس از عملكرد تيم ملى راضى نيست. همه مى گويند تيم ملى زيبا بازى نمى كند. تو با اين نظر موافق هستى؟
< من نمى خواهم از تيم ملى يا فرد خاصى دفاع كنم. همه به اندازه خودشان فوتبال را مى فهمند و آن را بلدند. يك زمان هست كه ايران جلوى كره شمالى قرار مى گيرد، تيمى كه با يك دفاع فشرده و بازى بسته اجازه نمى دهد بچه ها حركت كنند.
مطمئن باشيد اگر همين كره بيايد جلوى ما فوتبال بازى كند مى توانيم گل هاى بيشترى به حريف بزنيم. يا اينكه ما جلوى بحرين در تهران بدشانسى مى آوريم و همان ثانيه هاى اول يك توپ به تير مى زنيم. مطمئناً اگر همين توپ گل مى شد، ۴-۳ تا به حريف مى زديم.
بحث يك يا دو بازى نيست، مدت ها است كه تماشاچيان از تيم ملى بازى زيبا نديده اند. آنها هم انتظاراتى دارند.
< من يك سؤال دارم، اگر اوت مى شديم سخت تر بود يا بد بازى مى كرديم.
ولى چرا نبايد تيم ملى زيبا بازى كند و به جام جهانى برود. يعنى ايران در بازى آخر مقابل بحرين با حمايت ۱۲۰ هزار تماشاچى نمى توانست حريف را حداقل در زمين اش حبس كند. چون در همان بازى و در نيمه دوم بحرين اغلب توپ را در اختيار داشت.
< شما فكر نكنيد بحرين تيم ضعيفى است. آنها هم در چند سال اخير به قدرت هاى آسيا پيوسته اند. اگر اين تيم كمى تجربه داشت مطمئناً به عنوان تيم پنجم قاره به جام جهانى مى رسيد. قبول كنيد ديگر تيم ملى نمى تواند به قطر با بحرين ۵ گل بزند.
آن دوران به پايان رسيده. مقابل همين قطر اگر در دقيقه ۹۰ گل نمى زديم كه در همان دور مقدماتى مقدماتى! حذف مى شديم. ما همان روزها خدا خدا مى كرديم به جام جهانى برسيم ولى حالا اين حرف ها و حديث ها به راه افتاده. يادمان نرود كه آرزويمان بود فقط صعود كنيم.
به عنوان آخرين سؤال از جام جهانى صحبت كن. گروه بندى را چطور مى بينى؟ تيم ملى در چه شرايطى مى تواند در اين تورنمنت مهم موفق باشد و حرف هايى كه مى توانى در اين باره بزنى.
< اهل پيش بينى نيستم ولى فكر مى كنم شرايط به نفع ما است. چون حريفان ديگر فكر مى كنند ما ضعيف هستيم و مى توانند شكستمان دهند.
اين پوئن مثبتى است چون حريفان ما را شل مى گيرند و فقط حمله مى كنند كه در اين صورت مى توانيم روى ضد حملات موفق باشيم.
فكر مى كنم تنها برگزارى اردوهاى مناسب مى تواند ضريب موفقيت ما را بالا ببرد گر چه تا شروع رقابت ها فرصتى براى برگزارى اردو نيست اما بازى با تيم هاى بزرگى چون اسپانيا مى تواند به آمادگى ما كمك كند. اردوى نهايى مان در آلمان هم مى توانند آمادگى كامل تيم ملى را به همراه داشته باشد.