نقد آرى، تحريك نه!
از قديم گفته اند شكست صاحب ندارد. هيچ كس گناهش را گردن نمى گيرد و تقصيرات متوجه ديگران مى شود. درست برعكس برد و موفقيت كه همه سعى مى كنند آن را به نام خود تمام كنند و سهم خود را چندين برابر بزرگنمايى هم كنند.
تيم ملى فوتبال ما در جام جهانى شكست خورد. در ظاهر هم نمى توانستيم از پس تيم هاى چهارم (مكزيك) و هفتم (پرتغال) رنكينگ فيفا برآييم و مثل دفعات گذشته از صعود از گروهمان بازمانديم. درست است كه در گذشته موفقيتى به دست نياورده بوديم ولى در جا زديم و در جا زدن هم نوعى شكست است. مى توانيم حدس بزنيم كه از امروز چه حرف ها كه گفته نخواهد شد و چه مطالبى كه نوشته نخواهد شد. همه در پى اين هستند كه از نگاه خود مقصر را پيدا كرده و با محاكمه كاغذى يا كلامى حكم اعدام او را صادر كنند و خلاص ولى...
فراموش نكنيم اين تيم ملى ايران بود كه شكست خورد. تيمى كه متعلق به ۷۰ ميليون ايرانى است. اين درست كه حتماً سهم فدراسيون و كادر فنى در اين شكست بيش از بقيه است ولى اگر دقيق تر به قضيه نگاه كنيم اين باخت متعلق به همه ماست. فدراسيون با برنامه ريزى و اجراى خود، كادر فنى با كوچينگ و هدايت خود، سازمان و دستگاه دولت با نوع برخورد و پشتيبانى خود و حتى رسانه ها با حمايت خود سهمى در اين شكست و ناكامى دارند.
بررسى همه اين موارد در اين مقال نمى گنجد ولى حداقل در مورد خودمان يعنى رسانه ها اعم از ديدارى، شنيدارى و نوشتارى بايد گفت كه ما هم در نوع حمايت خود مقصر هستيم. در واقع آن كسى كه براى نخستين بار مدعى شد كه براى حمايت فقط بايد تعريف كرد مقصر اصلى اين بخش است و ما هم كه مجرى آن بوديم متهمان رديف بعدى هستيم. حمايت رسانه يعنى ارايه فضاى موجود با تمام نقاط ضعف و قوت آن، يعنى بگوييم و بنويسيم كه نقاط قوت از ديد ما كدام است و نقاط ضعف كدام. مدعى هم نيستيم كه نگاه تمام رسانه ها سالم و انتقاد يا تحليل آنها هم كاملاً صحيح است ولى ارايه فضا وظيفه رسانه است و استفاده از آن در صورت صحيح بودن وظيفه مجريان. اينكه نگوييم و ننويسيم دروازه بان ما اشكال دارد مبادا روحيه اش خراب شود، نگوييم و ننويسيم كاپيتان سالخورده ما به درد جام جهانى نمى خورد مبادا كه به شخصيت او
بر بخورد. نگوييم و ننويسيم كه مربى تيم محتاط است و شخصيت رهبرى تيم در جام جهانى را ندارد مبادا كه دلخور شود، نگوييم و ننويسيم دفاع ما اشكال دارد مبادا كه روحيه تيم پايين بيايد، نگوييم و ننويسيم كه حفظ توپ تيم ما ضعيف است مبادا كه بازيكنان سرخورده شوند و نگوييم و ننويسيم كه... اسم اينها حمايت نبود بلكه مداحى بى دليل بود كه باعث خود بزرگ بينى و باد شدن بادكنك توقع عمومى شد و نتيجه اش را هم ديديم. بدون تعارف اين حمايت كه انتقاد نكنيد و فقط تعريف كنيد نه تنها حمايت نبود بلكه حتى به نوعى هم خيانت بود. بله ما رسانه ها هم مقصريم. گرچه تقصيراتمان به اندازه خيلى ها از جمله فدراسيون و كادر فنى تيم نيست ولى شك نداريم كه ما هم سهمى از اين شكست داريم ولى... قرار نيست به صرف اين شكست و ناكامى تمام پرده ها را پاره كنيم و كسى را به مسلخ ببريم.
در قانون وجود ندارد كه به صرف ناكامى يك تيم ورزشى، رييس فدراسيون يا مربيان آن تيم را اعدام كنند، فرهنگ ما هم اجازه نمى دهد كه بسيارى از كلمات متداول در ادبيات خشمگين محاوره اى را در نوشتار يا گفتار عمومى خود مورد استفاده قرار دهيم. پس بياييم در كمال آرامش به بررسى اين شكست، دلايل و مقصران آن بپردازيم تا لااقل بتوانيم از اين ناكامى پلى براى رسيدن به موفقيت در آينده بسازيم.
فراموش نكنيم كه ما در هر حالت پاسدار فرهنگ و ادبيات كهن خود هستيم و اجازه نداريم به بهانه يك ناكامى ورزشى آبرو، حيثيت و شرف يك كسى را زير سؤال ببريم. اجازه نداريم كارى كنيم كه تمام هستى يك نفر را از او بگيريم. فضاى وحشتناك بعد از شكست و
SMS هاى مستهجن و زننده اى كه حتماً هر كدام از ما تعدادى از آنها را دريافت كرده ايم به هيچ عنوان زيبنده و در شأن يك ايران اسلامى و مدعى فرهنگ باستانى نيست.
به صرف اينكه دروازه بان تيم در فلان گل مقصر بوده يا آن بازيكن زياده خواه نبايد بازى مى كرده يا مربى نبايد بهمان اشتباه را مى كرده، نبايد به خود اجازه اهانت و هتاكى را بدهيم. همواره در فضاى آرام بعد از شكست است كه مى توان از آن راهى براى پيروزى بعدى ساخت. ادبيات هر كدام از مسؤولان فدراسيون يا مربى تيم هم هرگونه باشد، ما منتقدان اجازه نداريم با گفتار و نوشتار خود به تحريك افكار عمومى بپردازيم. مردم به حد كافى از بابت اين ناكامى افسرده و عصبى هستند.
پس سعى كنيم اگر هم نمى خواهيم آبى بر آتش احساسات جريحه دار شده يك ملت باشيم لااقل هيزم اين آتش هم نشويم. چون آتش واقعى شكستى بود كه بر خرمن فوتبال ايرانى افتاد و حال بايد سعى كنيم با خاموش كردن آن و جلوگيرى از خسارات بيشتر به فكر حفظ و آبادى مجدد اين خرمن سوخته باشيم.