ايران ورزشى- تنها يك ساعت پس از پايان بازى سوم تيم ملى و تمام شدن كار ايران در جام جهانى خبرى كه انتظارش را براى صبح شنبه روى پيشخوان روزنامه فروشى ها مى كشيديم شنيده شد.
خبر اين بود: «محمد دادكان از سمت رياست فدراسيون فوتبال بركنار شد.»
امواج اين خبر تكان دهنده آنقدر زياد بود كه زود اعلام شدنش زير سايه رفت. مثل اينكه مساوى با آنگولا و آخرشدن در گروهى كه خيلى ها صابون صعود به دلشان زده بودند خيلى سخت بود كه چنين واكنشى به دنبال داشت.
مى شد حدس زد كه پس از بازگشت تيم از آلمان، دادكان با يك نامه بلند بالا استعفايش را بنويسد و با حرف هاى تكرارى اش خود را از قصورات و اشتباهاتش مبرى كند اما نه، شوك خبرى يك ساعت پس از بازى آخر و حضور در جام جهانى ۲۰۰۶ آنقدر سريع به آلمان رسيد تا راهروهاى ورزشگاه لايپزيك را هم طى كند و به شخص رييس فدراسيون برسد تا او بداند ديگر كارش در فوتبال شكست خورده ما و فدراسيون مغضوب وى تمام شده است.
دادكان رفت تا شكست ها و آخر شدن در گروهى كه چندان دشوار نبود، اندكى از تألمات فوتبالدوستان بكاهد. همان كسى كه در پيروزى ها اقتدار فدراسيون تحت اختيارش را به رخ همگان مى كشيد و در شكست ها انواع و اقسام بهانه هاى فوتبالى و غير ورزشى را رديف مى كرد تا خود و مربى محبوبش را از آماج حملات دور نگه دارد. همان كسى كه در طول دوران تصدى اش همواره با مطبوعات سر ستيز داشت و آنها كه مدح و ثنايش نمى گفتند القاب قلم به مزد و غرض ورز را نصيب خويش مى ساختند.
حالا دادكان بركنار شده و فوتبال ايران پس از حضور ضعيف در جام جهانى بايد با رويكردى دوباره درصدد انتخاب فرد ديگرى براى تصدى رياستش باشد. هر كه بيايد چه از جنس فوتبال باشد يا سابقه مديريتى خوبى داشته باشد بايد بداند كه اين فوتبال هواى تازه اى نياز دارد. زد و بندها، غرض ورزى ها، پارتى بازيها و نان قرض دادن ها بايد تمام شود تا فوتبال ايران دوباره نفس بكشد.