در آخرين روزهای سال ۸۶ مراسمی مذهبی درمنزل امير قلعه نويی برپا بود که بنابر دعوت وی و بر حسب وظيفه در اين مجلس حضور يافتم. بالطبع حاضرين بر نوع ارتباطی که با يکديگر داشتند دور هم جمع بودند و درباره موضوعات مختلف که عموما فوتبالی بود گفت وگو می کردند. در اين بين حرف های يکی دو نفر که مشخص شد از ليدرهای معروف باشگاه پرسپوليس هستند توجه مرا جلب کرد. يکی از اين ليدرها که خيلی هم با توپ پر صحبت می کرد با قيافه حق به جانب به طرف مقابل می گفت: ما هر کاری که بخواهيم می توانيم انجام دهيم، مربی عوض می کنيم، بازيکن خراب می کنيم، بازيکن را بالا می بريم، مدير می بريم، مدير می آوريم. طرف مورد اشاره به انصاری فرد اشاره کرد و گفت: انصاری فرد اگر به حرف ما گوش می کرد به اين زودی از پرسپوليس نمی رفت و جالب اينکه در همان گير و دار يکی از افرادی که دقيقا شناخت کافی از اين ليدرها داشت با تأييد حرف های وی گفت: همين چندی پيش اين آقايان (ليدرهای پرسپوليس) ماشين پژو از يکی از دست اندرکاران پرسپوليس گرفته اند!
ديروز که خبر آمد ليدرهای پرسپوليس به افشين قطبی حمله کرده اند و اگر دخالت اطرافيان نبود، قطبی وضعيت خطرناکی پيدا می کرد ياد حرف های آن شب آقای ليدر افتادم. متاسفانه به دليل نهادينه نشدن کانون هواداران در باشگاه های بزرگ و بهايی که برخی از مديران به ليدرهای معلوم الحال می دهند باعث شده تا چنين افرادی در اطراف باشگاه های استقلال و پرسپوليس رشد کنند و کار را به جايی برسانند که خواسته های معقول و نامعقول آنها بدون کم و کاست برآورده شود. بحث اينجا است که افرادی که به سوی قطبی حمله ور شده اند آيا افرادی ناشناخته بوده اند؟!
عملکرد قطبی حتی اگر صددرصد نامطلوب و ضعيف باشد باز هم هيچ کس حق ندارد به وی توهين کند چه رسد به اينکه به او حمله ور شوند و او را تهديد کنند. اصلا چه کسی به ليدر يا ليدرها اجازه ورود به زمين تمرين پرسپوليس را داده تا آنها دست به چنين حرکات خطرناکی بزنند؟
حالا کم کم باورم می شود که حرف های آن ليدر درست بوده و متاسفم بگويم که سرنوشت مربی و مدير و بازيکن در اختيار چنين افرادی است. بدون شک مديرانی که عشق شهرت دارند دوست دارند به محض ورود به ورزشگاه همه هواداران برای آنها دست و سوت بزنند به ناچار تن به خواسته های ليدرهای معلوم الحال می دهند و از طرفی از ليدرها می خواهند که با شعارهای خود به تخريب مديران قبلی هم بپردازند. دادن امتيازاتی از قبيل پول نقدی، سفرهای داخلی و خارجی، حقوق ماهيانه و... از سوی مديران به افراد فرصت طلب در نقش ليدر که با هواداران عاشق به هيج وجه قابل قياس نيستند باعث شده تا اين افراد روز به روز دامنه اختيارات خود را افزايش دهند و بعضا نيز دست به حرکاتی بزنندکه با روح ورزش و فوتبال همخوانی ندارد. حمله به قطبی اولين و آخرين مورد از سوی چنين افرادی نيست و اگر باشگاه ها به فکر ساماندهی اصولی کانون های هواداران نباشند باز هم بايد منتظر اتفاقاتی مشابه و يا بدتر از آن هم باشيم.