جمعه 8 خرداد 1383

شكنجه زندانيان و حقوق بشر امريكائي! مجيد زربخش

ساده لوحاني كه با پندارهاي باطل در انتظار صدور دمكراسي توسط تجاوزگران امريكائي بودند، به خود آيند و به جاي اين انتظار به مردم خود تكيه كنند و به جنبش مقاومت براي آزادي و دمكراسي به‏پيوندند...آيا اين حقايق براي بيداري کافي نيست؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

انتشار تصويرهاي شكنجه و زندان ابوغريب عراق و آگاهي مردم بر ابعاد تازه‏اي از جنايت اشغالگران امريكائي، امواج گسترده‏اي از خشم و نفرت و اعتراض را در سراسر جهان برانگيخت. رهبران پنتاگون و كاخ سفيد در آغاز كوشيدند موضوع را در اقدام «زشت و غيرقابل قبول» و مغاير با اخلاق و ارزش‏هاي امريكا «توسط چند نفر از مأموران زندان و دادن وعدة مجازات آنها خلاصه كنند و بدين ترتيب از گسترش دامنة اعتراضات جلوگيري نمايند. اما انتشار خبرها، تصويرها و جزئيات ديگري از بعد جنايت، اين تكاپو را بي‏ثمر نمود و آشكار ساخت‏كه در پشت اين اعمال ضدانساني،عوامل، دست‏ها و سياست‏هائي نهفته است كه فراتر از «رفتار زشت چند اونيفورم پوش» است.
برملا شدن كيفيت و موارد شكنجه، گستردگي و ادامة طولاني آنها و پخش خبرهاي بعدي نشان داد كه برخلاف اظهارات رهبران امريكا، جنايات زندان ابوغريب نه تصادفي و استثنائي و نه اقدام خودسرانة چند سرباز بدون اطلاع مقامات بالا، بلكه بطور سيستماتيك و با تأئيد و حمايت مقامات بالا، مأموران سيا، افسران اطلاعاتي ارتش و كارشناسان بازجوئي انجام گرفته است.
اين اعمال در واقع بخشي از تالكتيك جنگي است كه هدف آن نه فقط گرفتن اعترف، بلكه مهم‏تر از آن شكستن شخصيت و منزلت انساني زندانيان و تحقير آنها و بطور كلي تحقير مردم و كشور تحت اشغال و نمايش اقتدار و سطلة خود بر آنها است.
چند روز پس از افشاء اين فاجعه، ژنرال ژانيس كارپينسكي Karpinski مسئول بركنار شدة زندان‏هاي عراق اظهار داشت كه سلول‏هاي زندان ابوغريب زير نظارت مستقيم افسران اطلاعاتي ارتش امريكا، سازمان سيا و بازجويان استخدامي شركت‏هاي خصوصي قرار داشته‏اند. افزون بر اين، هم ژنرال كارپينسكي و هم خود سربازان متهم به شكنجه اعلام داشته‏اند كه اينان از جانب افسران اطلاعاتي، مأموران سيا و بازجويان زندان براي ارتكاب شكنجه ترغيب شده‏اند. اين واقعيت كمي ديرتر در يك گزارش داخلي ارتش، در گزارش 53 صفحه‏اي كه توسط ژنرال تاگوبا Taguba تهيه گرديد، تأئيد شد. تحقيقات هم‏چنين نشان داد كه در زندان ابوغريب سلول‏هاي شكنجة رژيم صدام، از جمله اتاقك‏هاي سيماني 90 در 90 سانتيمتر براي بي‏خواب نگهداشتن زندانيان توسط ارتش امريكا مجددأ مورد استفاده قرار گرفته است. شواهد نشان مي‏دهد كه همة اين اقدامات و شكنجه‏ زندانيان با نظارت مستقيم مقامات بالا و به احتمال زياد با دستور بالاترين مقامات پنتاگون انجام گرفته است. حتي چند ماه پيش ولفوويتس معاون وزارت دفاع از اين زندان كه در آن 3800 نفر زنداني‏اند و بسياري از آنها بدون جرم معيني و بر اساس سؤظن دستگير شده و در حبس‏اند، بازديد نمود و از وضعيت آن اظهار رضايت كرد.
از پرده بيرون افتادن جريان شكنجه زندانيان و رفتارهاي ضد انساني در ابوغريب، كه موارد افشاء شده بي‏شك فقط بخشي از آنها است)، به‏ويژه انتشار عكس‏هاي شكنجه و قدرت و تأثير تصويرها افكار عمومي جهان را تكان داد. در نتيجه ارتش امريكا و ديوانسالاري بوش هر روز بيشتر در زير فشار قرار گرفت. رسانه‏هاي گروهي امريكا بطور وسيع به نقد و افشاء اين جنايت‏ها پرداختند، سناتورهاي امريكائي، نه فقط از حزب دموكرات‏، بلكه سناتورهاي جمهوري‏خواه نيز نسبت به اين جنايت‏ها و رسوائي جديد ابراز تنفر كردند و آنرا محكوم ساختند. كميسيون‏هاي سنا و كنگرة امريكا رامسفلد وزير دفاع، ولفوويتس معون او و فرماندهان ارتش را براي پاسخگوئي فراخواندند. برخي از سناتورها اين حوادث را با جنايت‏هاي امريكا در ويتنام مقايسه كردند. يكي از سناتورها اظهار داشت در زندان مخوف ابوغريب، زندانيان كماكان شكنجه مي‏شوند، ولي اين بار توسط امريكا. روزنامة «نيويورك تايمز» در ارتباط با تصويرهاي شكنجه نوشت: «اين تصويرها، اين ما هستيم».
در دنياي عرب اين درجه از تحقير زندانيان و در واقع تحقير مردم عراق، به خشم و نفرت مردم نسبت به اشغالگران ابعادي تازه بخشيد. فرستنده تلويزيوني ابوظبي عكس‏هاي شكنجه را به گونه‏ يك فيلم صامت پخش كرد و در ميان پخش برنامه اعلام كرد كه «اين برنامه را به آنهائي كه هنوز نمي‏خواهند باور كنند كه در عراق واقعأ مسئله بر سر چيست، اهدا مي‏كنيم» (منبع مجله آلماني اشپيگل، 3 مه 2004). فرستنده‏هاي الجزيره و العريبه نه فقط برنامة پخش شده توسط بي بي سي و تصويرهاي شكنجه، بلكه ساعت‏ها فيلم‏هائي را پخش كردند كه نقض سيستماتيك حقوق بشر توسط قواي مسلح امريكا، رفتار تحقيرآميز روزمرة نيروهاي اشغالگر با مردم عراق، دستگيري‏ها، هجوم‏هاي وحشيانه به‏خانه‏ها، برخوردهاي زننده و توهين‏آميز و پر تحقير با افراد مورد سؤظن در حضور زنان و فرزندان آنها را نشان مي‏داد.
بدين ترتيب به رغم تلاش اوليه در خلاصه كردن اين واقعه به اقدام ناشايست چند سرباز، طرح موضوع مسئوليت سياسي اين فاجعه و جستجوي مسئولان آن در فرماندهان نظامي و رهبران پنتاگون، اجتناب ناپذير گرديد.
جورج بوش رئيس جمهوري امريكا كه در ابتدأ سعي در كوچك نشان دادن فاجعه داشت، پس از مدتي تأسف خود را از اين اعمال نفرت آور اظهار داشت و سپس در مصاحبه با تلويزيون «العريبه» ناگزير از پوزش شد. بهمين ترتيب رامسفلد در اظهار نظرها و در پاسخگوئي به كميته سناي امريكا ابراز تأسف و پوزش خواهي عميق خود را ابراز كرد و از اين كه با وجود اطلاع از شكنجه‏ها و دريافت گزارش‏هاي صليب سرخ بين‏الملل و سازمان عفو بين‏الملل جريان را به رئيس جمهور و كنگره گزارش نداده است، پوزش خواست. همچنين معاون فرماندهي نيروهاي امريكا در عراق، طي مصاحبه تلويزيوني از واقعه شكنجه زندانيان پوزش طلبيد. علاوه بر اين ژنرال كارپينسكي مسئول زندان‏هاي نظامي عراق از كار بركنار شد. جالب توجه اين كه بجاي او ژنرال ميلر فرمانده پايگاه نظامي گوانتانامو به بعداد فرستاده شد و مسئوليت زندان ابوغريب و 12 زندان نظامي ديگر در عراق به او واگذار گرديد، يعني كسي كه شكنجه و تحقير زندانيان و بازجوئي‏هاي غيرانساني و مغاير با حقوق بين‏الملل و كنوانسيون ژنو و نگهداري بدون محاكمه و بدون هرگونه پاية حقوقي 600 زنداني از 40 كشور تحت نظارت و فرماندهي او انجام گرفته است.
اظهارات و پوزش‏طلبي‏ها و تغييرات فوق بهر حال پاسخ مسئله نيست و نمي‏تواند بر موضوع اصلي، يعني مسئوليت سياسي فاجعه سرپوش گذارد و جانشين پي‏گيري واقعي قضايا و ريشه‏ها و عاملان آن گردد. شكنجه در زندان ابوغريب در حقيقت ادامه و بخشي از سياستي است كه با جنگ عليه افغانستان و عراق آغاز گرديد و رهبران كاخ سفيد و پنتاگون مسئول مستقيم آنند.
دولت امريكا بنام جنگ عليه تروريسم، از همان ابتداي لشكر كشي‏ها، قراردادها و ميثاق‏ها و تعهدات بين‏المللي را در زمينه‏هاي گوناگون و از آن جمله «حقوق بين‏الملل»، «حقوق زندانيان» ناديده گرفت. شيوه‏هاي غيرقانوني و غيرانساني رفتار با زندانيان و بازجوئي در زندان‏هاي مخفي در افغانستان و عراق تا گوانتانامو گواه بارز و انكاناپذير نقص كنوانسيون ژنو و تعهدات بين‏المللي در زمينة حقوق زندانيان و اسيران جنگي است كه دولت امريكا از همان آغاز «جنگ عليه تروريسم»، اعمال كرده است. هنگامي كه در اين زندان‏ها بي‏خواب نگهداشتن زندانيان و سپس بازجوئي‏هاي مستمر و بي‏پايان و سلب همه مباني حقوقي از آنها امري عادي تلقي مي‏شود، غيرعادي و شگفت‏انگيز نخواهد بود كه اين «پديدة عادي» مورد تأئيد رهبران حكومت و ارتش امريكا، در زندان ابوغريب ابعادي آن چناني بيابد.
افزود بر اين از همان آغاز اعلام «جنگ عليه تروريسم» زمينه‏هاي ذهني و رواني لازم را براي اعمال شكنجه فراهم ساختند. پس از 11 سپتامبر در امريكا با طرح اين بحث كه «تروريسم بدتر از شكنجه است»، عملأ براي توجيه شكنجه زمينه سازي شد. پس از 11 سپپتامبر كوفربلاك Cofer Black «هماهنگ كننده ضد ترور» در همين رابطه اظهار داشت كه«ما دستكش‏هاي ظريف را در آورده‏ايم»! هم‏چنين مجموعه اقدامات تفرعن‏آميز امريكا از جمله مخالفت با دادگاه بين‏المللي و محاكمه شهروندان امريكائي توسط اين دادگاه‏ و تأئيد بر اين كه هيچ كشوري حق ندارد نظاميان امريكا را به اتهام كارهاي خلاف و جرم‏هائي كه در آن كشورها مرتكب مي‏شوند، تحت پي‏گرد قضائي قرار دهد و موارد فراوان ديگري از اين قبيل، همة اينها در كنار سياست روز و جنگ و تجاوز‏ها و عناصر تقويت روحية تفرعن، سلطه‏گري، شكنجه و تحقير زير سلطه و بي‏اعتنائي به موازين بين‏المللي در ميان ارتش و قواي اشغالگر است.
رفتار در زندان ابوغريب نه آغاز شكنجه، بلكه ادامة آن، ادامة سياست و تاكتيكي است كه مدت‏ها پيش از آن در زندان‏ها و مناطق ديگر، در پايگاه‏ نظامي پاگرايم در افغانستان، در قندهار و در قفس‏هاي گوانتانامو بطور روزمره انجام شده بود.
جنگ در عراق علاوه بر اين كه به شكنجه‏ها ابعاد تازه‏اي داد، امكانات جديدي براي اقدام‏هاي بدون مسئوليت و براي ارتكاب جنايت فراهم آورد. جنگ عراق براي امريكا ميدان آزمايش نه فقط سلاح‏ها، بلكه آزمايش شيوه‏ها و تاكتيك‏هاي جديد اداره پيشبرد جنگ بود. استخدام گستردة مزدوران و آدم‏كشان حرفه‏اي و واگذاري وظائف بازجوئي زندانيان به شركت‏هاي خصوصي و كارشناسان بازجوئي اين شركت‏ها و «خصوصي كردن» بخش قابل ملاحظه‏اي از امور جنگ نمونه‏اي از اين آزمايش جديد است.
هم اكنون از ارتش 135 هزار نفري امريكا در عراق، 25 هزار نفر آن را مزدوران حرفه‏اي جنگي و خدمات نظامي تشكيل مي‏دهند كه 10 هزار نفر آنها مزدوراني هستند با پيشينه جنايت و آدم‏كشي در كشورهائي چون زيمباوه، رودزيا و افريقاي جنوبي در دوران آپارتايد كه به دليل سابقه قبلي و تخصص در قتل، با دستمزدهاي بالا (قريب ده هزار دلار در ماه) استخدام شده‏اند. حدود 40 هزار نفر از اين قواي 135 هزار نفري تابعيت امريكائي ندارند و كساني هستند (عمدتأ از كشورهاي امريكاي لاتين) كه با وعده و وعيد و اميد گرفتن گرين كارت Greencard، گرفتن شغل در آينده و ... استخدام شده‏اند.
در چنين سيستم و ساختار و ساز و كاري و با واگذاري بخش مهمي از كار جنگ به شركت‏هاي خصوصي و آدم‏كشان حرفه‏اي، شكنجه دادن زندانيان و اسيران (حتي بدون رهنمود مستقيم رهبري جنگ) امري غيرعادي نخواهد بود، آن‏هم در جنگي كه از آعاز بر زورگوئي و منطق «قدرت برتر» مبتني بوده است. بنابراين مسئوليت فاجعة اخلاقي و سياسي شكنجه زندانيان در زندان ابوغريب، همانند جنگ و پيامدهاي آن تمامأ بر عهدة رهبران كاخ سفيد است.
امروز ديگر بر كسي پوشيده نيست كه جنگ عليه عراق چگونه زمينه‏سازي شد و با چه توجيهات دروغ و بي‏پايه‏اي آغاز گرديد. ضرورت جنگ پيشگيرانه امريكا عليه عراق ابتدا با اين بهانه كه:
1- عراق داراي سلاح‏هاي كشتار جمعي ، اسلحه شيميائي و بيولوژيك است و طبق گزارش دوائر اطلاعاتي (انتليجنت سرويس و سيا) مقدار زيادي اورانيوم نيز از نيجريه خريداري كرده است و
2- رژيم صدام با بن لادن و سازمان القاعده ارتباط و هم‏كاري دارد،
توجيه شد. گر چه در همان زمان روشن بود كه توجيهات و اطلاعات نام‏برده دروغ بوده و عامدأ جعل شده‏اند، اما بهر حال امروز با اسنادي كه انتشار يافته ترديد نيست كه پيش از آغاز حمله هيچ‏گونه خبر و گزارش معتبري مبني بر اين كه عراق داراي سلاح‏هاي شيميائي و بيولوژيك و يا در كار تهية اين سلاح‏ها است و يا اصولأ داراي تجهيزات لازم براي توليد اين سلاح‏ها است، وجود نداشته و ادعاها و خبرها در اين زمينه ساختگي و بي‏اساس بوده است. هم‏چنين معلوم شد كه ادعاي ارتباط ميان بن لادن و سازمان القاعده با صدام و رژيم او و دخالت آنها در ترورهاي 11 سپتامبر دروغ و بي‏پايه و توجيه‏اي براي استفاده از حمايت افكار عمومي امريكا جهت اقدام به جنگ بوده است.
افزون بر اين تحقيقاتي كه پس از جنگ انجام گرفت، نشان مي‏دهد كه بوش در نوامبر 2001، يعني قريب دو ماه پس از 11 سپتامبر و در جريان تدارك حمله به افغانستان از طريق رامسفلد از فرماندهان نظامي خواست نقشه حمله به عراق را تهيه كنند. طبق برخي اسناد، بوش حتي قبل از 11 سپتامبر 2001 در انديشه حمله به عراق بوده است. به سخن ديگر موضوع مراجعة امريكا به سازمان ملل و كشورهاي دوست در ماه‏هاي قبل از جنگ و تمامي كشمكش‏ها و مانورها و گفتگوها در شوراي امنيت سازمان ملل نه براي بررسي مشترك ضرورت يا عدم ضرورت جنگ و تصميم در اين باره، بلكه براي اعمال فشار و جلب حمايت سازمان ملل، اروپا و دولت‏هاي عربي از جنگي بود كه ديوانسالاري بوش در هر حال تصميم اقدام به آن را مدت‏ها قبل گرفته بود و قطعنامه‏هاي شوراي امنيت و گزارش هيئت سازمان ملل در عراق و مخالفت ساير كشورها نمي‏توانست مانع انجام آن شود. در عمل نيز چنين شد و امريكا سرانجام به اتفاق انگليس، متحد هميشگي خود، به‏رغم گزارش هيئت سازمان ملل و مخالفت كشورهاي دوست و شوراي امنيت و با زير پا نهادن تعهدات و پيمان‏هاي بين‏المللي، با بي‏اعتبار كردن سازمان ملل و بي‏اعتنائي به افكار عمومي جهان در 20 مارس 2003 به عراق حمله كرد.
هنگامي كه توجيهات و بهانه‏هاي جنگ بي‏اساس بودن خود را آشكار ساخت، دولت امريكا تبليغ كرد كه يكي از هدف‏هاي اصلي جنگ استقرار دمكراسي در عراق و سپس گسترش آن در منطقه است. بدين‏سان با وعدة «آزادي مردم عراق و استقرار دمكراسي» در اين كشور، بزرگ‏ترين و مدرن‏ترين ماشين نظامي تاريخ عليه عراق بكار افتاد. صدور دمكراسي امريكا با ريختن بمب‏هاي اورانيومي و خوشه‏اي بر سر مردم عراق آغاز شد.
در اول ماه مه 2003 جنگ بطور رسمي پايان يافت، اما مردم عراق بجاي دست‏يابي به دمكراسي استقلال كشور خود را نيز از دست دادند و به‏زندگي در سرزميني اشغال شده محكوم شدند. هرج و مرج، خشونت، ناامني و نابساماني زندگي، ويژگي كشوري شد كه قرار بود در خاورميانه نمونة جامعه‏اي آزاد و دمكراتيك باشد. پس از گذشت يك سال هنوز از بازسازي كشور خبر چنداني نيست. بازسازي كشوري كه با بمب‏هاي امريكا ويران شد، كماكان قرار است با هزينه مردم عراق انجام گيرد. در اين كشور با گذشت يك سال از خاتمه جنگ، به استثناي وزارت نفت كه بطور منظم و سازمان‏يافته كار مي‏كند، هنوز هيچ چيز حالت عادي ندارد و به يقين تا پايان اشغال حالت عادي نخواهد يافت.
امريكا با تبليغ آزاد كردن عراق و تصور واهي استقبال مردم از قشون «نجات دهنده» به عراق حمله كرد. اما پيامدهاي اين حمله نه استقبال مردم از ارتش متجاوز، بلكه مقاومت روزافزون و خواست پايان اشغال بود. مردم عراق با وجود مخالفت با رژيم صدام و خواست رهائي از جنايت‏ها و ظلم و ستم آن، به امريكا به چشم دشمن مي‏نگرند و آنرا مسئول بسياري از فجايع از جمله محاصرة اقتصادي و تحريم‏هاي غذائي و داروئي 12 ساله مي‏دانند كه نتيجه آن مرگ صدها هزار تن از مردم به ويژه كودكان عراقي بوده است. در سطح منطقه نيز امريكا را دشمن اعراب و حامي اصلي رژيم صهيونيستي اسرائيل و شريك جنايت‏ها و فجايع آن مي‏دانند. بنابراين تصور استقبال آنها از مهاجمان امريكائي فقط مي‏توانست خودفريبي و عوام‏فريبي باشد.
پس از پايان جنگ و ادامة اشغال كشور، مردم با مشاهده خشونت روزمرة مهاجمان و رفتارهاي زننده و تفرعن‏آميز و پر تحقير آنها، هر روز با خشم و نفرت بيشتري نسبت به ادامة اشغال واكنش نشان دادند. خواست پايان دادن به اشغال كشور بتدريج به خواستي همگاني و مقاومتي گسترده تبديل شد. در چنين شرائطي قواي اشغالگر بنام مبارزه عليه تروريست‏ها و خرابكاران، بجاي مهار تروريست‏ها، به سركوب جنبش مقاومت پرداختند. جنبش اعتراضي مردم اما نه تنها با اين سركوب‏ها فروكش نكرد، بلكه بيش از پيش گسترش يافت. در فلوچه امريكائيان به مدت يك ماه شهر را به زير آتشبار گلوله و بمب و موشك گرفتند و به كشتار مردم پرداختند (بنا بر گزارش سازمان ملل در جريان سركوب يك ماهه 90 در صد كشته شدگان مردم عادي بودند). با وجود اين امريكا نتوانست مقاومت مردم را درهم شكند و سرانجام ناگزير از عقب‏نشيني شد و جنبش مقاومت به مناطق ديگر سرايت كرد.
بدين سان جنگ و پيامدهاي آن هر روز بيشتر امريكا را در باتلاق فرو برد. هر روز بيشتر مقاصد واقعي آنرا براي ساده‏لوح‏ترين آدم‏ها آشكار ساخت و هر روز جنايت‏ها و رسوائي‏هاي تازه‏اي از اين سفيران «دمكراسي و حقوق بشر» را از پرده بيرون انداخت. شكنجه در زندان ابوغريب جزئي از اين جنايت‏ها است و نه امري تصادفي و جدا از كل جنگ. اين فاجعه حلقه‏اي از يك زنجيره و بخشي از سياستي است كه با اعلام «جنگ عليه تروريسم» و جنگ عليه عراق آغاز گرديد.
اوضاع عراق كماكان نابسامان و سرنوشت آن هنوز نامعلوم است. قرار است در 30 ژوئن امور عراق به يك «حكومت موقت» واگذار شود. ولي بدون ترديد تا زماني كه ارتش اشغالگر در خاك اين كشور است، از آرامش خبري نخواهد بود و حكومت موقتي كه ظاهرأ امور را در دست مي‏گيرد، در شرائط ادامة اشغال و حضور اين ارتش قادر به سامان دادن اوضاع نخواهد بود.
تجربة عراق، اوضاع پس از جنگ، جنايت‏هاي اشغالگران و مقاومت مردم، يك‏بار ديگر نشان داد كه:
1- هيچ ملتي به ننگ و حقارت اشغال كشور خود توسط نيروهاي بيگانه تن نمي‏دهد و مداخلة كشورهاي سلطه‏گر در امور داخلي خويش را نمي‏پذيرد. قدرت‏هاي سلطه‏گر البته هميشه مي‏توانند به اتكاء برتري‏هاي نظامي، مالي و تكنولوژيك، نابرابري‏هاي عظيم با هر بهانه و توجيه‏اي به كشورهاي كوچك تجاوز كنند و آنها را به اشغال درآورند. اما ماندن در آنجا و ادامة اشغال به سادگي حمله نيست. مي‏توان كشوري را اشغال كرد، ولي نمي‏توان براي مدتي طولاني آنرا در اشغال داشت. مشكل اصلي نه رفتن و گرفتن يك كشور، بلكه پيامدهاي ادامة اشغال است. باتلاق عراق مصداق بارز اين حقيقت است.
2- تحول دمكراتيك در يك كشور، براندازي رژيم‏هاي استبدادي، استقرار دمكراسي و حفظ آن كار و حق مردم آن كشور است و توسط خود مردم و از طريق مشاركت فعال آنها تحقق مي‏يابد و نه مداخله نظامي كشورهاي سلطه‏جو. درس عراق بار ديگر آشكار ساخت كه دخالت امريكا و تجاوزات نظامي آن نه فقط به آزادي و استقرار دمكراسي منتهي نمي‏شود، بلكه استقلال كشور را نيز از بين مي‏برد. نه تنها تجربه عراق، بلكه تمام تاريخ پنجاه ساله گذشته نشان مي‏دهد صادرات امريكا به جهان سوم نه دمكراسي، بلكه جنگ و كودتا و خشونت و استقرار رژيم‏هاي فاسد و ديكتاتوري بوده است. در تمامي اين پنجاه سال، تجاوزها و مداخلات همواره بنام دفاع «از آزادي»، «تمدن» و «جهان آزاد» انجام گرفته است.
در ماه‏هاي قبل از حمله به عراق، علاوه بر اين تبليغات هميشگي، ناگهان سخن از تغيير سياست‏هاي پيشين و استراتژي جديد، سخن از برنامه‏هاي جديد و پروژة «دمكراتيزه كردن خاورميانه» به ميان آمد. با وجود همة تجربه‏هاي پنجاه ساله كه نه تصادفي، بل در هماهنگي و ارتباط با ماهيت و منافع امپرياليستي اين ابرقدرت انجام گرفته و محصول و نتيجه منطقي اين ماهيت و منافع بوده است، باز هم عده‏اي به اين تغيير سياست و نظريه‏پردازي‏هاي سطحي توجيه‏گران آن چشم دوخته‏اند، به وعدة صدور دمكراسي به عراق (به‏منزله اولين مورد و نمونه براي خاورميانه) و به نتايج تجاوزات مشابه به ساير كشورها اميد بسته‏اند و به انتظار نشسته‏اند. جنگ و حوادث يك سالة پس از آن، از جمله جريان شكنجة زندانيان، پاسخ انكارناپذير اين اميد و انتظار را داد. با برملأ شدن رسوائي شكنجه و ابعاد و ريشه‏ها و هدف‏هاي آن مي‏توان اميدوار بود، به استثناي كساني كه آگاهانه و بخاطر منافع معيني حاضرند به هر حقارت و وابستگي تن دهند، ساده لوحاني كه با پندارهاي باطل در انتظار صدور دمكراسي توسط تجاوزگران امريكائي بودند، بخود آيند و بجاي اين انتظار به مردم خود تكيه كنند و به جنبش مقاومت براي آزادي و دمكراسي به‏پيوندند.
همان‏طور كه ديديم، جنگ امريكا عليه عراق با دلائل ساختگي و بهانه‏هاي دروغ توجيه شد، با زيرپا گذاردن حقوق بين‏المللي و نمايش اقتدار ابرقدرتي بلامنازع و بي‏اعتناء به مخالفت كشورهاي جهان و ميليون‏ها انسان تدارك ديده شد، باپرواز جنگنده‏هاي مدرن و موشك‏هاي گروز و ريختن بمب بر سر مردم عراق آغاز گرديد و به اشغال اين كشور انجاميد. اما با وجود تحقيرهاي روزمره و جنايت‏هائي از نوع شكنجه در زندان ابوغريب و تجاوز جنسي به زنان عراق، جنبش مقاومت هر روز از توان بيشتري برخوردار گشته و مبارزه ابعاد ژرف‏تري يافته و هنوز نشاني از پايان آن نيست.
آيا اين حقايق براي بيداري آن بخش از مردم خاورميانه كه انتظار داشتند به كمك دخالت نظامي امريكا به آزادي دست يابند، كافي نيست؟

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8291

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شكنجه زندانيان و حقوق بشر امريكائي! مجيد زربخش' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016