جورج واكر بوش
دولت بوش يك دولت عملگرا با گرايش نئومحافظهكاري است. در اين دولت روشنفكران جايگاهي ندارند، به گونهاي كه در ميان وزيران كابينهي بوش تنها ژنرال، سرمايهدار، كشيشزاده، تكنوكرات، قاضي و سياستمدار يافت ميشود؛ اما كسي مانند الگور كه روزنامهنگار يا نويسندهي كتابي علمي دربارهي افزايش گرماي كرهي زمين باشد، ديده نميشود. براي اين دولت جنگ يا صلح فرقي نميكند و حتي جنگ براي صدور ايدئولوژي آمريكايي (جمع سكولاريسم مسيحي، سرمايهداري، نظاميگري و عملگرايي) مناسبتتر است.
به گزارش دفتر مطالعات بينالملل خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، وقتي به تركيب دولت بوش نگاه ميكنيم، با توجه به فرهنگ آمريكايي كه مبتني بر مسيحيت، سرمايه و اسلحه ميباشد، دولت وي را يك دولت تمام عيار آمريكايي به معني خاص آن مييابيم. در اين دولت از يك بعد عناصري چون جان اشكرافت، دادستان كل كشور، تاميتامپسون، وزير بهداشت، كونداليزا رايس، مشاور امنيت ملي (كسي كه ميگويند نقش اصلي را در نگارش نطق جنگهاي صليبي بوش در ژانويه ٢٠٠٢ داشته است)، حضور دارند كه مسيحيان افراط گرايي ميباشند و ميشود آنها را با طالبان مقايسه كرد؛ چرا كه در عرصهي سياست خارجي، جهان را به دو دستهي "يا با ما يا عليه ما" تقسيم ميكنند و معتقد به اين هستند كه آمريكا بر كرسي حق نشسته است. آنها به دنبال صدور فرهنگ آمريكايي از هر طريقي به تمام جهان هستند.
رييس چنين دولتي جورج واكر بوش است، كسي كه پس از يك دوره طولاني ميخوارگي و بيعرضگي خصوصا در عرصه تجارت و اقتصاد با حمايتهاي پدر و دوستان پدرش موفق شد وارد عرصه سياست شود و چندين بار از ورشكستگي اقتصادي نجات پيدا كند. جورج بوش پسر در ٦ ژوييه ١٩٤٦ در نيوهاون به دنيا آمد. پدر و مادرش جورج هربرت و باربارا بوش ميباشند. بوش پسر در ميدلند و هوستون تگزاس بزرگ شد. او چهل و سومين رييس جمهور آمريكا است كه دورهي اول رياست جمهورياش از ٢٠ ژانويه ٢٠٠١ آغاز گشته است. پيش از اينكه وي رييس جمهور آمريكا شود شغل اصلياش تجارت بود. وي از ١٩٩٥ تا سال ٢٠٠٠ فرماندار ايالت تگزاس بود. در حال حاضر برادر وي جب بوش نيز فرماندار ايالت فلوريدا است. جورج بوش چهار برادر دارد كه سرآمد آنها از جنبه كارآمدي در عرصه سياست و اقتصاد جب بوش است.
جورج واكر بوش از سپتامبر ١٩٦٤ تا مه ١٩٦٨ در دانشگاه ييل در رشته تاريخ مشغول تحصيل بود. دو هفته پيش از اخذ ليسانس در گارد ملي هوانوردي تگزاس ثبت نام كرد. در آن زمان ثبت نام در گارد ملي در بين جوانان به مثابه راهي براي گريز از حضور در جبهههاي ويتنام نگريسته ميشد و معمولا تعداد داوطلبان عضويت آن قدر زياد بود كه ليست انتظار طولاني در دواير ثبت نام گارد ملي وجود داشت. جورج واكر بوش تا سال ١٩٧٢ به عنوان خلبان هواپيماهاي اف ١٠ مشغول فعاليت بود و به درجه ستوان اولي نيز نايل آمد. او در سپتامبر ١٩٧٣ از گارد ملي هوانوردي تگزاس بيرون آمد. در همان سال وارد مدرسه بازرگاني هاروارد شد و توانست در سال ١٩٧٥ در رشته مديريت بازرگاني فوق ليسانس بگيرد. او اولين رييس جمهور آمريكا بوده كه مدرك فوق ليسانس دارد.
بوش در ١٩٧٧ با لورا ولش ازدواج كرد. ثمره ازدواج آنها باربارا و جينا بوش دوقلو هستند كه در ١٩٨١ متولد شدهاند. در سال ١٩٧٨ بوش در رقابتهاي انتخاباتي مجلس نمايندگان شركت كرد؛ اما رقابت را به سناتور كنت هانس دموكرات باخت.
رييس جمهور فعلي آمريكا فعاليت تجاري جدي خود را در صنعت نفت در سال ١٩٧٩ آغاز كرد. وي در اين سال شركت آربوستو انرژي را كه يك شركت اكتشاف نفت و گاز بود، تاسيس كرد. بحران انرژي ١٩٧٩ آسيب جدي به شركت آربوستو زد و پس از تغيير نام آن به اسپكتروم ٧، آن را در سال ١٩٨٤ به يك شركت اكتشاف فروخت. جورج بوش پسر، ميليونها دلار در كسب و كار نفتياش ضرر كرد. دوستان پدرش او را از اين مخمصه مالي نجات دادند، امري كه بارها تكرار شد. او تا ٧ نوامبر ١٩٤٤ كه با ٥/٥٣ درصد آرا مردم تگزاس فرماندار اين ايالت شد به عنوان شريك مدير كل شركت نفتي تگزاس رينجر مشغول فعاليت بود.
پس از يك سلسله تحقير و خواري كه احساس حقارت را در او تثبيت كرده بود در مشروب خوارگي سنگ تمام گذاشت و اين رويه تا ٢٧ ژوييه ١٩٨٦ كه با دوستانش جشن ٤٠ سالگي را گرفته بود ادامه يافت. بوش خيلي بندرت از الكلي بودنش در گذشته حرف ميزند و تقريبا هيچگاه اعتراف نميكند كه زندگياش در اين مسير در شرف نابودي بود. وقتي ٢٦ ساله بود در حالتي نيمه مست با اتومبيل نزد خانوادهاش در واشنگتن ميرود. در حوالي خانه پدريش كنترل خود را بر خودرو از دست ميدهد و سطلهاي آشغال همسايه را زير ميگيرد.
چهل و سومين رييس جمهور آمريكا در ٢٠ ژانويه ٢٠٠١ پيروز جنجال برانگيزترين انتخابات رياست جمهوري آمريكا شد و با اختلاف ٥ راي الكترال الگور، نامزد حزب دموكرات را شكست داد. البته ظن قوي وجود دارد كه اين ٥ راي به وسيله ديوان فدرال كه پدرش در آنجا دوستان با نفوذي دارد به نفع وي صادر شد. اين سوال برانگيزترين راي ديوان فدرال آمريكا بود.
دوران رياست جمهوري چهار ساله جورج بوش را ميتوان از ابعاد مختلف مورد بررسي قرار داد. در اين دوره بود كه حادثه تروريستي ١١ سپتامبر ٢٠٠١ اتفاق افتاد. تا اين روز بوش، رييس جمهوري بيهدف و قانع بود كه آدمهاي باهوشتر و بهتري دورش را گرفته بودند و اجازه درخشش و خودنمايي به او نميدادند. تازه اين عمليات مهلك نيويورك و واشنگتن بود كه به رياست جمهوري بوش معنا و هدف بخشيد.
سياست خارجي بوش در چهار سال گذشته تحت تاثير شديد “پروژه قرن آمريكاي جديد” مطرح شده توسط نئومحافظه كاران بوده است و بسياري از اعضاي برجستهي نئومحافظهكار حضوري فعال در كابينه بوش داشتهاند. استراتژي سياست خارجي دولت بوش بر اساس نظر كونداليزا رايس، با نفوذترين و اصليترين فرد تعيين كننده حركت سياست خارجي دولت بوش بر سه پايه استوار بوده است: متوقف كردن و بازداشتن آنچه كه آنها تروريستها و رژيمهاي سركش خواندهاند، بهبود روابط قدرتهاي بزرگ و ادعاي تقويت رفاه و دموكراسي در سراسر جهان. اما اين پايههاي سه گانه خود حامل تعارض مرگباري بودهاند كه همآوايي معطوف به موفقيت را از بين بردهاند. واقعيتها دلالت بر شكست يا حداقل پيمايش مسير منتهي به شكست استراتژي طراحي شده از سوي سياستگذاران كاخ سفيد دارند. شكاف ميان واشنگتن و متحدان به شكلي غير قابل انكار بر قابليت اتكاي كاخ سفيد روي متحدان آمريكا تاثير منفي گذاشته است، تلفات آمريكاييها در عراق مدام در حال افزايش است، تصوري كه در ابتدا از جنگ در عراق و فوايد آن ميشد، اشتباه بودن خود را ثابت كرده است. رژيم هاي اقتدارگرا در خاورميانه قدرت بيشتري يافتهاند؛ چرا كه آمريكا براي حفظ اوضاع عراق و افغانستان نياز به كمك و حمايت آنها دارد و شبكه القاعده از بين نرفته و در عمل به يك شبكه الهام بخش معنوي براي جريانهايي تبديل شده كه به باور ضرورت حمله به منافع آمريكا به هر شكل و در هر جا رسيدهاند.
حادثه ١١ سپتامبر باعث تمركز شديد سياست خارجي بوش بر خاورميانه شد و عملا ديگر مناطق جهان در سياست خارجي دولت وي مقام و رتبه دوم به بعد را يافتند. بوش در رقابتهاي انتخاباتي چهار سال پيش بر گسترش و تقويت رابطه اقتصادي و سياسي آمريكا با آمريكاي لاتين تاكيد كرد؛ اما عملا اين روابط تحت تاثير جنگ عليه تروريسم بوش قرار گفت؛ جنگ با تروريسمي كه به نماد جنگ صليبي براي نئومحافظهكاران آمريكا تبديل شده است. جورج بوش پس از ١١ سپتامبر نشان داد كه وارث واقعي رونالد ريگان است و شديدا تحت تاثير انديشه “شهامت رويا داشتن” او ميباشد. همانگونه كه رونالد ريگان با آب و تاب پايان “قلمرو خبيثان” را پيشگويي ميكرد، بوش نيز پايان اسامهبنلادن و عراق را پيشبيني ميكند. پيشگويي ريگان (پايان بلوك شرق به مثابه قلمرو خبيثان) بدون دخالت كسي از سال ١٩٩١ خود به خود به واقعيت پيوست؛ در حاليكه نه صدام و نه تروريسم به خودي خود كارشان تمام نشد و نميشود.
در عرصه اقتصاد داخلي بوش طي اين چهار سال سه بار مالياتها را كاهش داد كه همين امر باعث بازگرداندن ٣٠ درصدي مالياتهاي اخذ شده به مردم گرديد. ولي اين قضيه به نفع ثروتمندان پايان يافت چون بودجههاي كمك به فقرا و فعاليتهاي رفاهي و عامالمنفعه دچار تعديل شدند. اين اقدام بوش علاوه بر از بين بردن بودجه مازاد در دوره كلينتون، باعث كسري بودجه ٤٠٠ ميليارد دلاري اين كشور شده است.
دولت نئومحافظهكار بوش در عرصهي سياست دفاعي از ٤/٢ تريليون دلار بودجه سال ٢٠٠٥ آمريكا مبلغ ٤٠١ ميليارد دلار به امر دفاع اختصاص يافته كه قابل مقايسه با بودجههاي نظامي دوران جنگ سرد است.
كابينه دوره رياست جمهوري بوش در سراسر تاريخ آمريكا اوليه كابينهاي است كه تعداد وزرا از اقليتها در آن زياد است از جمله اينكه در كابينه او دو آمريكايي آسياييالاصل وجود دارند. در كابينه بوش نورمن مينهتا، وزير حمل و نقل تنها وزير دموكرات كابينه است كه در دولت بيل كلينتون وزير بازرگاني بود.
محبوبيت بوش در نزد افكار عمومي داخلي و بينالمللي چندان بالا نيست. بر اساس نظرسنجيها ٦٠ درصد مردم آمريكا معتقدند كه جان كري بهتر از بوش ميتواند اوضاع اقتصادي آمريكا را سامان دهد؛ اما به نسبت ٥٣ به ٤٥ در زمينه امنيت ملي، بوش را بر كري ترجيح ميدهند. در عرصه بينالمللي، افكار عمومي به دلايل شخصيت خاص بوش، حمله به عراق و پيشبرد يكجانبهگرايي حمايت اندكي از بوش به عمل ميآورند. در ماه اوت ٢٠٠٤ توسط دانشگاه مريلند و گلوب اسكن در ٣٥ كشور تحقيقي انجام شد كه بر اساس آن مشخص گرديد از ٣٤ هزار و ٣٣٠ پاسخ دهنده در اين ٣٥ كشور، اكثريت پاسخ دهندگان در ٣٠ كشور نظر منفياي دربارهي بوش دارند. فقط در فيليپين، نيجريه و لهستان بود كه بوش محبوبيت بيشتري از جان كري داشت و در هند و تايلند نيز محبوبيت وي و كري مساوي بود.
----------------------------------------
جان فوربز كري
جان فوربز كري، متولد ١١ دسامبر ١٩٤٣، يكي از سناتورهاي ايالت ماساچوست آمريكا ميباشد كه در ١٩ ژوييه ٢٠٠٤ به عنوان نامزد حزب دموكرات براي انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده معرفي شد. جان كري و خانوادهاش از كاتوليكهاي پيرو كليساي رم ميباشند. پدربزرگ جان كري با نام فردريك كري، در يكي از شهرهاي امپراتوري سابق اتريش، هنگري، به دنيا آمده بود. وي در ابتدا از يهوديان آلماني زبان بود؛ اما در سال ١٩٠١ از دين يهود به مذهب كاتوليك تغيير كيش داد. مادربزرگ جان كري نيز با نام آيدا يهودي بود؛ اما به تبع شوهرش وي نيز مسيحي شد. آن دو در سال ١٩٠٥ به آمريكا مهاجرت كردند. ريچارد جان كري، پدر جان كري نيز در سال ١٩١٦ در ماساچوست به دنيا آمد. وي به نيروي هوايي ارتش پيوست. پدر كري با رزماري فوربز، در ژانويه ١٩٤١ در آلاباما ازدواج كرد.
به گزارش دفتر مطالعات بينالملل خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، جان كري در طول تحصيل در دورهي دبيرستان مهارتهايي را در سخنراني آموخت و شديدا علاقهمند به مسايل سياسي شد. در سال ١٩٥٩ وي جامعهي جانوينانت را بنيان نهاد تا دربارهي مسايل روز به بحث و تبادل نظر با دوستان خود بپردازد. اين جامعه هنوز هم وجود دارد. در نوامبر ١٩٦٠، كري اولين سخنراني سياسي خود را در حمايت از انتخاب جان اف كندي ايراد كرد. كري در سال ١٩٦٢ وارد دانشگاه ييل شد و در رشتهي علوم سياسي درس خواند. در مارس ١٩٦٥، زماني كه جنگ ويتنام شدت گرفت، وي به عنوان بهترين سخنران كه سخنراني انتقادي دربارهي سياست خارجي آمريكا ايراد كرده بود، جايزه دريافت كرد. او در اين سخنراني گفت: آن (جنگ ويتنام) شبح امپرياليسم غربي است كه بيشتر از كمونيسم باعث ترس آفريقاييها و آسياييها ميباشد و اين چيزي به بار نميآورد جز شكست خود.
سناتور برجستهي ماساچوست از ١٩ اوت ١٩٦٦ خدمت سربازي خود را آغاز كرد. وي در ٨ ژوين ١٩٦٧ به اولين ماموريت نظامي خود در منطقهي شرق آسيا و براي شركت در جنگ ويتنام اعزام شد. در مجموع، جان كري به مدت سه و نيم سال در جنگ ويتنام حضور داشت، يعني از اوت ١٩٦٦ تا مارس ١٩٧٠.
كري پس از بازگشت به آمريكا به جبهه منتقدان جنگ ويتنام پيوست. وي در پي اقدامات و سخنرانيهاي گسترده خود در مخالفت با جنگ ويتنام در ٢٢ آوريل ١٩٧١ در مقابل كميته روابط خارجي سنا شهادت داد. در ٢٢ آوريل ١٩٧١ جان كري اولين سرباز كهنهكار حاضر در جنگ ويتنام بود كه در مقابل يكي از كميتههاي تخصصي سنا شهادت ميداد. او در اين جلسه حدود دو ساعت سخن گفت. وي معتقد بود كه جنگ ويتنام جنگي داخلي است و هيچ چيزي در آنجا وجود ندارد كه به عنوان تهديدي واقعي براي ايالات متحده باشد. وي ميگفت: دليل واقعي تداوم جنگ در ويتنام پيگيري اهداف سياسي است.
به دليل اينكه كري موضع جدي و جنجالبرانگيزي در مخالفت با سياست خارجي دولت داشت و در مقابل كميته سنا شهادت داده بود، بارها توسط خبرنگاران شبكههاي راديو و تلويزيوني و مطبوعات با وي مصاحبه شد.
جان كري و همقطارانش گروههاي ضدجنگي با نامهاي VVAW و POW بنيان نهادند و در قالب آنها به تظاهرات مخالفتآميز و اقدامات اعتراضي دست ميزدند. او پس از مدتي متوجه افراطيگري اقدامات و عملياتهاي اين دو گروه شد و درصدد برآمد كه مشي آنها را متعادلتر كند؛ اما موفق به اين كار نشد. در نتيجه از اين دو سازمان خارج شد. در اوايل دههي ١٩٧٠ كري به فعاليتهاي سياسي غيراعتراضي روي آورد و در نتيجه كانديداي نمايندگي در مجلس نمايندگان آمريكا شد.
اگرچه فعاليتهاي اعتراضي كري عليه جنگ ويتنام وي را در سطح ملي معروف كرده بود؛ اما وي روابط قوي با هيچ يك از حوزهها و مناطق انتخاباتي كنگره در ماساچوست نداشت. پس از شكست در رقابتهاي انتخاباتي ١٩٧٢ او به عنوان جمع كننده اعانه براي بنياد خيريه (CARE) كه يكي سازمانهاي بينالمللي بشردوستانه است، فعاليت ميكرد.
پس از مدتي كري به اين نتيجه رسيد كه بهترين راه براي ادامه فعاليتهاي عمومي و سياسياش تحصيل در رشته حقوق است. در نتيجه در سپتامبر ١٩٧٣ وارد مدرسه حقوق كالج بوستون در ماساچوست شد و توانست در سال ١٩٧٦ مدرك خود را در رشته حقوق اخذ كند. وي پس از اخذ اين مدرك بيشتر مشغول فعاليتهاي آزاد در زمينه حقوق و وكالت شد؛ اما در سال ١٩٨٢ تصميم گرفت كه مجددا وارد فعاليتهاي انتخاباتي شود.
كري در اين سال موفق شد تا در انتخابات ماساچوست پيروز شود و معاون فرماندار شود. در سال ١٩٨٤، پي تي سونگاس، يكي از سناتورهاي ايالت ماساچوست در سناي آمريكا اعلام كرد، به دليل بيماري از مقام خود كنارهگيري ميكند و در نتيجه جان كري تصميم گرفت در انتخابات مجلس سنا شركت كند. وي در رقابتهاي انتخاباتياش به مردم قول داد كه ليبراليسم را با كنترل بودجه تركيب كند. در اين رقابتها كري توانست به عنوان سناتور دموكرات وارد مجلس سنا شود.
جان كري در ژانويه ١٩٨٥ براي اولين بار به عنوان سناتور سوگند ياد كرد. وي به عنوان سناتور نقش موثري در تحقيق و تفحص از موضوعاتي چون رسوايي ايران ـ كنترا و دخالتهاي آمريكا در كوبا، هائيتي، باهاما، پاناما و هندوراس داشت.
در سال ١٩٩١ جان كري جزء سناتورهايي بود كه مخالف جنگ جورج بوش پدر عليه عراق بود؛ اما در دورهي جورج بوش پسر، وي با اين دليل كه صدام با تلاش براي دستيابي به سلاحهاي كشتار جمعي تهديدي عليه آمريكا و صلح جهاني محسوب ميشود، از جنگ عليه عراق حمايت كرد؛ اما زماني كه جورج بوش و دولت وي موفق نشدند در عراق سلاح كشتار جمعي پيدا كنند، بوش و دولتمردانش را متهم به گمراه كردن افكار عمومي كرد. وي در اين رابطه گفت: وقتي رييس جمهور آمريكا در مقابل ديدگان ملت حاضر ميشود و سخن ميگويد، بايد ميزاني از حقيقت در كلامش وجود داشته باشد.
جان كري از سال ١٩٨٧ تا ١٩٨٩ رييس "كميته رقابت براي سناتوري" حزب دموكرات بود. وي براي بار دوم در سال ١٩٩٠ به عنوان سناتور انتخاب شد. در سال ١٩٩٦ و ٢٠٠٢ نيز موفق به كسب اكثريت آراء مردم براي كسب كرسي سنا شد. دوره فعلي سناتوري وي تا ٣ ژانويه ٢٠٠٩ به طول خواهد انجاميد.
جان كري در طول دو دهه سناتوري در كميتههاي مختلف سنا فعاليت داشته است؛ از جمله كميته روابط خارجي، كميتههاي تجارت، علوم و حمل و نقل و كميته امور مالي.
جان كري در سال ١٩٧٠ با جوليا تورن ازدواج كرد و در حال حاضر دو فرزند دارند. فرزند اول آنها دختر است. وي الكساندرا نام دارد و در ١٥ سپتامبر ١٩٧٣ متولد شده است. فرزند دوم آنها نيز دختري است با نام وانسا كري كه در ١٩٧٦ متولد شده است. در سال ١٩٨٢ همسر جان كري كه از بيماري افسردگي شديد رنج ميبرد، از كري درخواست طلاق كرد و آنها در ٢٥ ژوييه ١٩٨٨ از يكديگر جدا شدند. جان كري در ٢٦ مه ١٩٩٥ با ترزا سيموئس فريرا هينز، بيوه سناتور پيشين پنسيلوانيا ازدواج كرد. در حال حاضر برآورد ميشود كه ثروت جان كري و همسرش بالغ بر يك ميليارد دلار باشد كه همين ثروت، كري را يكي از ثروتمندترين سناتورهاي آمريكا كرده است؛ اما ثروت شخصي كري چيزي بين ٤٩٠ هزار تا ٨/١ ميليون دلار بيشتر نيست.