شنبه 5 آذر 1384

ويراژ به كاپيتاليسم، چگونه ليبى قذافى گذشته خود را ترك مى كند، شارلوت ويدمن، دی تسايت، ترجمه: محمدعلى فيروزآبادى

ترجمه: محمدعلى فيروزآبادى

«معمر قذافى» همچنان مرد قدرتمند ليبى است. او كه از حدود دو سال پيش چرخشى ۱۸۰ درجه اى به سوى غرب پيدا كرد، از همان زمان در پى افزايش قدرت پسرش «سيف الاسلام» براى اجراى اصلاحات برآمد.
حدود دو سال از آن چرخش ناگهانى رهبر ليبى به سوى غرب مى گذرد، چرخشى ناگهانى و شگفت انگيز و سياسى كه حداقل از بيرون ابهامى در آن مشاهده نمى شود. در دسامبر سال ۲۰۰۳ معمر قذافى پايان برنامه هاى بلندپروازانه توليد سلاح هاى شيميايى و هسته اى كشورش را اعلام و تجهيزات و برنامه هايش را به ايالات متحده آمريكا و بريتانيا تسليم كرد. افزون بر آن دولت ليبى به صورت مستقيم و غيرمستقيم مسئوليت بمب گذارى هاى متعدد در سال هاى دهه ۸۰ را بر عهده گرفت و بابت آن بيش از سه ميليارد دلار به خانواده قربانيان خسارت پرداخت و بدين صورت مى توان گفت كه ليبى با پرداخت اين پول در واقع لغو تحريم هاى تسليحاتى و غيرتسليحاتى خود را خريدارى كرد.
با وجود آنكه اين حركت ليبى به عنوان رژيمى اقتدارگرا و لجوج شگفتى زيادى در اذهان عمومى جهان برانگيخت اما دولت هاى غربى هيجان خاصى از خود بروز ندادند و به جاى آن دشمنان سابق و سرسخت قذافى ناگهان در رفاقت با وى به رقابت پرداختند. نفت و گسترش صنعت توريسم وعده هايى بود كه ليبى مى داد و به تازگى نيز دولت اين كشور مسئوليت پناهجويان آفريقايى را كه توسط دولت هاى اروپايى بازگردانده مى شوند، پذيرفته است تا بدين صورت همكارى بيشترى با اروپا كرده و امتيازات بيشترى به دست آورد. به هر حال آن قذافى هميشه شرور براى دولت هاى غربى تبديل به قذافى خوب و نيك سيرت شد، اما در اين ميان نقش و وضعيت شهروندان ليبى مغفول مانده است. آنها هنوز هم در پشت نام همان مرد يعنى معمر قذافى مانده اند و به چشم نمى آيند. تجربه ليبى اين واقعيت تلخ را بيش از هميشه نشان داد كه دولت هاى غربى تنها در صورت حفظ علايق و مصالح خود حاضرند همه آن فريادهاى دموكراسى خواهانه خود را فراموش كرده و بر آن سرپوش بگذارند. دولت ليبى پس از آن چرخش شگفت انگيز به صورت رسمى و علنى اعلام كرد كه سياست هاى اصلاحى آزادسازى اقتصادى لزوماً اصلاحات سياسى را در پى ندارد. ناگفته پيدا است كه اين حكومت به اصطلاح توده گرا بيش از هر چيز از ناكارآمدى هاى اقتصادى رنج مى برد و حال چاره اى نيست جز آنكه تقريباً همه صنايع و موسسات دولتى به بخش خصوصى واگذار شود. اما آيا علاج همه آن بدى ها و شرارت ها همين سرمايه دارى است؟ سيستم حكومتى كشور ليبى در نوع خود منحصر به فرد بود، سيستمى سوسياليستى آن هم از نوع كاملاً ابتدايى آن كه از بيرون تركيبى عجيب به نظر مى آمد و البته از درون و براى شهروندان اين كشور سيستمى توتاليتر بود. اما هنوز هم معلوم نيست كه جايگزين چنين سيستم و حكومتى چه خواهد بود. برخلاف سوپرماركت هاى طرابلس كه آكنده از انواع و اقسام مثلاً پودرهاى لباسشويى است، مطبوعات اين كشور تنها آينه يك عقيده و نظر هستند كه ناگفته پيدا است اين عقيده و نظر واحد به دولت تعلق دارد.
تقريباً همه شهروندان ليبيايى تلفن همراه دارند و در هر خانه اى هم تجهيزات ماهواره اى پيدا مى شود. حقوق زنان هم در اين كشور و در مقايسه با ديگر كشورهاى عربى بيشتر رعايت مى شود. كار كودكان امرى مطلقاً ممنوع است و تقريباً هيچ گدايى را در شهرها نمى بينيم، اما وقتى با مردم ليبى صحبت مى كنيم تقريباً همه آنها خواهان برخوردارى از جايگاه واقعى خود در جهان هستند. آنها مى گويند كه برخلاف باور مردم غرب ما در اينجا سوار شتر نمى شويم و با اتومبيل رفت و آمد مى كنيم! از طرفى اين مردم صرف نظر از وجود شخصى چون قذافى، از نوعى ميهن پرستى شديد نيز برخوردارند. روابط تنگاتنگ و پيچيده شخصى ميان مردم در واقع رمز و راز پايدارى اين جامعه است و اين واقعيت را كسى مى تواند درك كند كه در آلمان شرقى سابق زندگى كرده باشد. در جامعه ليبى كمبودها، انزوا و ناكارآمدى با آن طرز فكر عربى درهم آميخته است. در اين جامعه آنچه حرف اول را مى زند همان روابط است و ضوابط به خودى خود در آن جايى ندارند. مثلاً وقتى از كسى بپرسيد كه آيا هواپيما طبق برنامه اعلام شده پرواز خواهد كرد يا نه پاسخى كه مى شنويد اين است: «نمى دانم اما اگر كسى را در فرودگاه داشته باشيد مى تواند برايتان كارى كند!» و جالب اينجا است كه از قرار معلوم هر شهروند ليبيايى در جاهاى مختلف آشنا و پارتى دارد و بايد داشته باشد. دليل اين روابط و آشنايى ها هم به قول يكى از شهروندان اين است كه سه چهارم جمعيت كشور براى سرويس هاى امنيتى كار مى كنند و اين روابط نشان دهنده وابستگى مردم به دولت و كنترل آنها از سوى دولت است. نزديك به نيمى از جمعيت ليبى را جوانان زير بيست سال تشكيل مى دهند. در خيابان هاى طرابلس درست مثل برلين مى توان انبوه پسران جوانى را مشاهده كرد كه با ليوانى كاپوچينو در دست كنار خيابان ها ايستاده اند. البته دختران حضور چندانى در اين خيابان گردى ها ندارند. داخل يكى از كافه هاى طرابلس به نام «كافه جندى» مى شويم. جوان ۲۷ساله اى به نام «محمد» به همراه برادرش مسئول دستگاه قهوه جوش است. فارغ التحصيل انفورماتيك است و برادرش هم ديپلم مدرسه عالى حقوق را دارد. اما در حال حاضر هر دو برادر به اين كار روى آورده اند چون امكان اشتغال در موسسات دولتى وجود ندارد: «اينجا همه چيز در حال خصوصى شدن است.» از نظر نسل قديمى تر ليبى دولت معناى امنيت اجتماعى را دارد. هنوز هم نيمى از جمعيت شاغل در ادارات و موسسات دولتى كار مى كنند و حال قرار است همه اين نهاد ها حتى صنعت نفت ليبى به بخش خصوصى واگذار شود. اما از نظر نسل جوان ليبى دولت يعنى چهره و زبان يك انقلاب فسيل شده. شخص قذافى چند سال پيش چنين اعتراف كرد: «ما نسل جوان را از دست داده ايم.» استاديوم فوتبال طرابلس «۱۱ ژوئن» نام دارد و يادآور روزى در سال ۱۹۷۰ است، روزى كه نيروهاى مسلح آفريقا از اين كشور خارج شدند. اما جوان هايى كه روى صندلى هاى استاديوم نشسته اند آن زمان هنوز به دنيا نيامده بودند. حال ديگر روى آن تابلو هاى تبليغاتى كنار زمين تنها علامت شركت هاى كوكاكولا، نوتلار و... به چشم مى خورد و اين خود نشانه اى است از آغاز دورانى جديد و البته پوچ و بى محتوا. امروز قرار است تيم ملى فوتبال ليبى به مصاف تيم سودان برود. بازيكنان ليبى بازى ضعيف و بدى را ارائه مى دهند و به همين خاطر باران بطرى هاى پلاستيكى به سوى مربى و بازيكنان باريدن گرفته است. اين فريادها و فحاشى ها در واقع نوعى عقده گشايى است و امكانى كه در ليبى چندان زياد به دست نمى آيد. پس از آن مانور ماشين هاى شخصى آن جوانان با عينك دودى و موهاى آرايش شده در بيرون ورزشگاه شروع مى شود، مانورى كه گاه سرانجامى خونين دارد. دانشگاه «الفاتح» وسعت زيادى دارد. در كشور ليبى ۶۰ هزار نفر مشغول تحصيل در دانشگاه ها هستند و در مجموع چهل دانشكده و مدرسه عالى و سه هزار استاد دانشگاه در اين كشور وجود دارد. از همين جا مى توان مشاهده كرد كه جمعيت دختران ليبى بر جمعيت پسران مى چربد، رئيس اين دانشگاه يك زن است.
پس از پايان دوران تحريم بسيارى از مدارس عالى ليبى از نو تجهيز و بازسازى شده اند. طبق برنامه قرار است تا سال ۲۰۱۰ عقب ماندگى هاى اكادميك جبران شود و از قرار در آينده نيز همانند گذشته دختران و پسران دانش آموخته و ممتاز اين دانشگاه ها با هزينه دولت و براى ادامه تحصيلات تكميلى به خارج اعزام خواهند شد. در گفت وگو با برخى از دانشجويان متوجه مى شويم كه در پس اين ظاهر بازسازى شده جوى از ترس و محافظه كارى پنهان شده است، برخى از دانشجويان با حالتى معنى دار صحبت از آمادگى خود براى فداكارى در راه انقلاب و رهبر دارند. اما ديگر اقشار جوان ليبى تقريباً به صورت علنى نظر منفى خود نسبت به رژيم را ابراز مى كنند. همان طور كه پيش از اين آمد جامعه ليبى از نوعى ميهن پرستى خاص برخوردار است و به همين دليل قشر جوان جامعه ضمن مخالفت با دولت چندان اعتماد و خوش بينى به ايالات متحده ندارد و اكثر جوانان بر اين عقيده اند كه صرف نظر از اين مسئله بايد با ملت آمريكا ارتباطى توام با احترام متقابل برقرار كرد. شش ماه پيش از آن چرخش ناگهانى يعنى در جولاى ۲۰۰۳ مرد جوان و شيك پوشى در مقابل دوربين استوديوى شبكه سى ان ان قرار گرفت. آن جوان ۳۱ساله دومين پسر قذافى بود و «سيف الاسلام» نام داشت. سيف در آن برنامه تلويزيونى اعلام كرد: «به عنوان يك شهروند ليبيايى اين پيام را براى ملت آمريكا دارم كه ما ديگر خواهان برخورد و مناقشه نيستيم و ديگر جنگ نمى خواهيم...» در كشور ليبى نه تنها احزاب بلكه حتى اتحاديه هايى هم كه با قواعد انقلاب هماهنگ نباشند، حق فعاليت ندارند. عدم هماهنگى با قواعد انقلاب هم از جمله قانون هاى ابهام آميزى است كه تفسيرهايى متفاوت و سليقه اى را موجب مى شود. اپوزيسيون مذهبى ليبى هم با كمترين فعاليتى همواره انگ تروريسم مى خورد. البته اقدامات تلافى جويانه دولت برعليه مخالفان به شدت و حدت سابق نيست اما آنهايى كه دهه ۸۰ را تجربه كرده اند، جرات و جسارت مخالفت علنى را در خود نمى بينند. بحث هاى سياسى چندان در ميان مردم عادى جريان ندارد. حتى كارشناسان اقتصادى هم در پاسخ به برخى پرسش هاى ما كه امكان داشت از آن بوى سياست به مشام برسد، خوددارى مى كردند. در جامعه اى كه همواره فرهنگ ترس و وحشت بر آن غالب است، بنياد سيف الاسلام قصد احقاق حقوق مردم را دارد و اگر كسى شكايتى داشته باشد، اين بنياد حداقل آن را به گوش مقامات قضايى مى رساند. «قيوم آتيقا» يك وكيل دادگسترى است كه مديريت «انجمن حقوق بشر» را به عهده دارد، انجمنى از زيرمجموعه هاى بنياد قذافى كه براى احقاق حقوق زندانيان سياسى فعاليت مى كند. «آتيقا» خود نيز بيش از ده سال به عنوان زندانى سياسى در زندان مخوف «ابو سليم» به سر برده، زندانى كه امروزه نيز زندانيان سياسى را در خود جاى داده است. اين وكيل دادگسترى در مورد فعاليت هاى خود و همكارانش مى گويد: «ما تحت شرايط سختى كار مى كنيم. برخى فكر مى كنند چون پسر قذافى رهبرى بنياد را برعهده دارد، همه كارها روبه راه است و عقيده دارند كه سيف الاسلام به قول معروف شق القمر مى كند. در حالى كه اين طور نيست و مقاومت هاى زيادى در مقابل اصلاحات دموكراتيك صورت مى گيرد.» اين انجمن علاوه بر مسئله زندانيان سياسى به طور كلى در مورد مسائلى چون آزادى مطبوعات و آزادى بيان هم فعاليت دارد. به گفته «آتيقا» به دليل فعاليت هاى اين انجمن در حال حاضر زندانيان سياسى مى توانند با وكلا و خانواده خود ملاقات داشته باشند و در مجموع وضعيت و شرايط زندان نسبت به قبل خيلى بهتر شده است. با اين حال «آتيقا» تاكيد دارد كه هنوز هم شكنجه البته به قول او به صورت غير سيستماتيك در زندان ها اعمال مى شود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

زمانى قذافى از اپوزيسيون در تبعيد به عنوان «سگ هاى ولگرد و آواره» ياد مى كرد. اما حال كار به جايى رسيده است كه سيف الاسلام براى ترغيب تبعيد يان و سرمايه داران مقيم خارج در تلويزيون الجزيره حاضر مى شوند و از همه آنها مى خواهد كه به ليبى بازگردند. علاوه بر آن سيف العدل قول داده است تا اموال مصادره شده آنان را مسترد كرده و خسارت ها را جبران كند. از قرار معلوم او در نظر دارد تا به قول معروف همه را سوار بر قطار اصلاحات كند و مى گويد: «حالا مناسب ترين زمان براى اتحاد و همبستگى است.»
ليبى سرزمين دوگانگى ها است و آزادى و قيد و بند همزمان در اين كشور جريان دارد. از يك طرف همه رسانه هاى تصويرى و غير تصويرى وابسته به دولت بوده و فقط منويات حكومت را منتشر مى كنند و از طرف ديگر اينترنت و شبكه هاى ماهواره اى بدون هيچ گونه محدوديتى در اختيار همه شهروندان قرار دارد. معمر قذافى در كتابى موسوم به «كتاب سبز» مى نويسد: «ليبى بايد جامعه اى نوين و سوسياليستى باشد، جامعه اى كه در آن نشانه اى از وابستگى به خارج وجود نداشته باشد.» در همين كتاب قذافى همه را از اجاره دادن خانه به ديگرى منع مى كند زيرا از نظر وى: «كسى كه خانه اى را اجاره مى كند، در حقيقت انسانى اسير است». جالب اينجا است كه در سال هاى اخير آپارتمان هاى اجاره اى و غير اجاره اى آن هم با قيمت گزاف در اختيار واجدين شرايط قرار مى گيرد و همين مسئله شكاف ميان فقير و غنى را افزايش داده و مشكلات خصوصى سازى را بيشتر عيان مى كند.
به هر حال قذافى در سال هاى اخير به موازات اصلاحات داخلى در فكر ايجاد يك به قول خودش «ايالات متحده آفريقا» هم بوده است و چه بسا در فكر رهبرى چنين اماراتى نيز هست. مدت ها قبل در شهر زادگاه قذافى كنفرانسى در اين مورد با شركت نمايندگان ديگر كشور هاى آفريقايى برگزار شد. قذافى در آن كنفرانس ضمن سخنرانى خود گفت: «جهان به صورت غم انگيزى تغيير مى كند، اتفاقى كه پيش از اين در روندى صد ساله به وقوع مى پيوست، امروزه در ده سال واقع مى گردد. پيش از اين امپرياليسم از غرب مى آمد و بعد از اين چه بسا از جاى ديگرى سر بر آورد.»
به هر حال قذافى همه سعى خود را به كار برد تا به بوش ثابت كند از آن هنگام كه در تلويزيون مشاهده كرد كه چه طور صدام حسين را از آن سوراخ پناهگاه بالا مى كشند، درس عبرت گرفته و نمى خواهد به چنين سرنوشتى دچار شود. البته حتى در آن تاريخ هم مدت ها از همكارى سرويس هاى اطلاعاتى ليبى و آمريكا عليه تروريسم مى گذشت. بى ترديد قذافى آدم باهوشى است چون بسيار دقيق تر از ديگر رهبران آفريقايى پيامد هاى جهانى سازى را مورد توجه قرار داد و سخن از به اصطلاح «جهان فضاهاى بزرگ» به ميان آورد و گفت: «در جهان فضاهاى بزرگ جايى براى ناسيوناليسم وجود ندارد و اين جهان آرمان ها و پيوند هاى فرهنگى را به رسميت نمى شناسد.» قذافى فهميد كه آفريقا مى تواند يكى از اين فضاهاى بزرگ ثروتمند باشد و براى رسيدن به آن قائل به صبر و شكيبايى نيست. اما آن به اصطلاح «ايالات متحده آفريقا» به صورتى ديگر درآمد. چيزى نگذشت كه اتباع سودان، سومالى، مصر، چاد و نيجريه به سوى كشور ليبى سرازير شدند، ليبى براى آنها حكم يك تخته پرش به سوى بهشت را دارد و راه ميان برى به سوى اروپا. يك و نيم و به احتمال قوى دو ميليون مهاجر در حال حاضر در ليبى كار مى كنند كه تنها چهل هزار نفر از آنها به صورت قانونى در اين كشور اقامت دارند. اين مهاجران غالباً شغل هاى نيمه وقت و پست مثل ماشين شويى و كارهاى ساختمانى و رفتگرى را پيشه كرده اند. مردم ليبى نظر خوشى به مهاجران ندارند و آنها را عامل اصلى ايدز، اعتياد و فحشا مى دانند. از طرفى نرخ رشد بيكارى به دليل سياست هاى خصوصى سازى روند صعودى پيدا كرده است و به همين منظور دولت اين كشور قانونى وضع كرده كه در شرايط مشابه اولويت استخدام با اتباع ليبى است. در حال حاضر ايتاليا با اين مستعمره سابق خود يعنى ليبى قرارداد محافظت مرزى بسته است. دولت ايتاليا متعهد شد كه از ۱۸۰۰ كيلومتر مرز دريايى و ۴۰۰۰ كيلومتر مرز زمينى با ليبى مراقبت به عمل آورد تا بتواند از سيل روز افزون مهاجران به اروپا جلوگيرى به عمل آورد. اتحاديه اروپايى نيز با لغو تحريم هاى تسليحاتى ليبى اقدام به ارسال قايق هاى تندرو و هلى كوپتر هاى نظامى به اين كشور كرد تا به اين وسيله مهاجران غير قانونى نتوانند خود را به اروپا برسانند. طنز تلخى كه در اين ميان به ذهن خطور مى كند اينكه زمانى ليبى براى جنبش هاى آزاديبخش و به قول خودش براى مردم تحت سلطه و محروم اسلحه ارسال مى كرد و حال همين كشور براى دستگيرى همان محرومين از اروپا اسلحه تحويل مى گيرد. از آنجايى كه ليبى هيچ كدام از قرارداد هاى بين المللى در مورد مسئله پناهندگى را امضا نكرده است، كشور هاى اروپايى با خيال راحت پناه جويان را به اين كشور تحويل مى دهند تا به اين صورت به كشور هاى خود بازگردانده شوند. ليبى هم تنها در سال گذشته بيش از ۶ هزار نفر از اين پناهجويان را به كشورهايشان تحويل داده است. به قول آن وكيل دعاوى يعنى «قيوم آتيقا»، «كشورهاى اروپايى برخلاف ادعاهايشان چندان علاقه اى به حقوق بشر ندارند و تنها منافع خود را به هر وسيله دنبال مى كنند.» و حال ظاهراً همان دشمن سابق يعنى «معمرقذافى» است كه مى تواند بخشى از اين منافع را تامين كند.

منبع: Die Zeit

دنبالک: http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/27584

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ويراژ به كاپيتاليسم، چگونه ليبى قذافى گذشته خود را ترك مى كند، شارلوت ويدمن، دی تسايت، ترجمه: محمدعلى فيروزآبادى' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016