واقعيت مسلم اين است كه هيچ اتفاقى در ايران نمى افتد مگر با اذن و اجازه ى رهبرى.
اگر يك لحظه اين واقعيت را فراموش كنيم، ره به بيراهه برده ايم و سرِ خود را به بازى يى مشغول كرده ايم كه «نظام» خواستار آن است.
واقعيت ديگر اين است كه «نظام»، همين آيت الله خامنه اى ست.
قدرت خامنه اى در ايران بى حد و حصر است. او هم رهبر سياسى كشور است و هم ولى فقيه. امر او در سياست و دين، براى حكومتيان واجب و قطعى ست. اگر كسى به امر و نهى فقيه باور نداشته باشد، نمى تواند در ميان «حكومتيان» قرار بگيرد.
حكومتيان، عوامل آقاى خامنه اى هستند. مغز «متفكر» حكومت، آقاى خامنه اى ست. او به وسيله دفتر خود، و گاه در موارد حساس، شخصا، امر و نهى اش را به «حكومتيان» منتقل مى كند. كشور ما به سمتى مى رود كه خامنه اى مى خواهد. محال است جهت حركت نظام، بدون خواست و آگاهى خامنه اى تغيير كند.
گفتيم آيت الله خامنه اى رهبر سياسى كشور است. او طى سال ها كار در بالاترين سطوح حكومت اسلامى، سياست و سياست بازى را آموخته و بر بازى شطرنج سياسى تسلط يافته است. او و عوامل اش تصور مى كنند كه در شطرنج سياسى برتر از ديگر رهبران جهان اند. علت آن هم پيروزى هايى ست كه گاه و بيگاه در عرصه سياست داخلى و خارجى به دست آورده اند.
شطرنج باز، براى بُرد در بازى، «بايد» به گاهِ خود، از مهره هاى اش قربانى بدهد. شطرنج باز، براى برد در بازى، به گاه خود، بايد حريف را فريب بدهد. شطرنج باز براى «بُرد نهايى» در بازى، بايد به گاه خود، مساوى را بپذيرد و تن به تسليم موقت بدهد. بدون اين كارها بُرد در شطرنج سياسى ممكن نيست.
خامنه اى اصول و قواعد بازى شطرنج را مى داند. اصل براى ما، كه بيننده ى اين «بازى» هستيم اين است كه وزير و وكيل و سرباز خود به خود حركت نمى كنند، و مستقل عمل نمى كنند، و اين بازيگر است كه مهره ها را بر اساس استراتژى و تاكتيك خود حركت مى دهد.
گاه، موقع تماشاى بازى شطرنج، مى گوييم، اگر وزير در فلان خانه بنشيند يا فيل در فلان خانه جاى گيرد، چنين و چنان خواهد شد. اگر حركتى كه صورت مى گيرد مطابق ميل ما باشد، خوشحال مى شويم و احساس شعف مى كنيم از اين كه خواست ما انجام شده است. اگر هم بر خلاف خواست ما حركتى صورت بگيرد، ابتدا شاكى مى شويم و بعد دچار فراموشى مى شويم و در نهايت دوباره «نظر» خود را براى حركت هاى بعدى، بر زبان مى آوريم.
در شطرنج سياسى همه ى اين ها صادق است، به علاوه ى اين كه خود ما، جزو مهره ها هستيم، و پايين ترين رتبه را در بازى داريم كه در صورت لزوم، از ما براى راه پيمايى يا راى دادن يا جنگيدن و كشته شدن استفاده مى شود.
«حكومتيان» نيز مهره هاى شطرنج هستند با رتبه هاى بالاتر. هنگام درگير شدن، مهره هايى كه اول از همه قربانى مى شوند، سرباز ها هستند. به عبارتى، براى حفظ «حكومتيان» سربازها را مى توان به راحتى قربانى كرد.
نكته ى ديگرى كه نبايد فراموش كرد اين است كه در شطرنج سياسى، مثل شطرنج واقعى، با يك مسابقه، و با يك برد و باخت و مساوى، سرنوشت بازيكن مشخص نمى شود بلكه بايد چند بار در سطوح مختلف بازى كرد تا برنده ى نهايى مشخص شود. همه ي اين ها كه گفتيم مسووليت اش با يك نفر است: شخص رهبر.
بايد مراقب باشيم كه چنان در بازى و نقش مهره ها و حركت هاى شان غرق نشويم كه فراموش كنيم نقش اصلى را رهبر بازى مى كند.
براى اين كه از اين مهم، غافل بمانيم، رهبر و عوامل اش مى توانند سرِ ما را در جاهاى ديگر گرم كنند و براى مان مشغوليت فراهم آورند.
اين كه مذاكرات هسته اى صورت گرفته است، اين كه برجام فلان و بهمان شده است، اين كه ظريف چنين گفته و روحانى چنان گفته است، اين كه براى دفاع از حرم، سرباز به سوريه اعزام شده است، اين كه فلان مهره ى «نظام»، به پادشاه عربستان كيش داده است، اين كه رييس قوه ى قضاييه، مبارزه با اهل قلم و مطبوعات را سر سختانه دنبال مى كند، و نويسنده هاى رسانه ها را به زندان مى افكند يا موجبات درد و رنج و مرگ شان را فراهم مى آورد، اين كه بچه هايى كه در خارج از كشور كار رسانه اى مى كنند در معرض تهديد قرار دارند، اين كه رهبران سبز، سال هاست كه بدون محاكمه در حبس به سر مى برند، همه و همه به خواست و اراده ى رهبر است، و اين كه اگر فلان مهره برود و فلان مهره بيايد وضع بهتر مى شود، مشغوليتى ست كه حكومت براى ما مردم عامدانه فراهم مى آورد.
موضوع به ظاهر ساده است، ولى درست كه بنگريم، گاه چنان به حركت مهره ها دلخوش مى كنيم كه اصل مطلب، يعنى شخص خامنه اى را از ياد مى بريم.