ف. م. سخن - خبرنامه گویا
در چند هفته ی اخیر شاهد حرکت اعتراضی مردم در سراسر ایران بودیم. این حرکت چنان که انتظار می رفت با سرکوب حکومت همراه شد و تعداد زیادی از بچه های ما به خاطر حضور در این حرکت روانه ی زندان شدند.
دو سه مساله همراه با این حرکت آشکار شد:
-نبود رهبری موثر که بتواند به حرکتِ خود به خودی مردم جهت بدهد و اهداف کوتاه مدت و بلند مدت برای آن ها مشخص کند.
-ادعاهای نادرست و خودبزرگ بینانه ی کسانی که در خارج از کشور جزو افراد «موثر» اپوزیسیون به شمار می روند و جو گیر شدن آن ها.
برای کلمه ی جوگیر متاسفانه معادل کلاسیکی پیدا نکردم و خودِ این کلمه بهتر از هر کلمه ی دیگری منظور را می رساند.
در خارج از کشور شاهد به حرکت در آمدن این افراد و گروه ها بودیم:
-افراد و گروه هایی که هنوز اندر خم کوچه ی «اصلاح طلبی حکومتی» مانده اند و دائما با پیش کشیدن وضعیت سوریه مردم را از «سوریه ای» شدن وضعیت کشورمان می ترسانند.
-گروه های جمهوری خواه چپ که کارشان جز صدور اعلامیه های بالا بلند و داستان سرایی چیز دیگر نیست.
-گروه های جمهوری خواه ملی که با وجود عملکرد پاکیزه، اتوریته ی لازم برای جذب مردم عادی و جان به لب رسیده را ندارند.
-گروه های سلطنت طلب که از رضا پهلوی عبور کرده اند و جز ایجاد درگیری در میان افراد سیاسی خارج از ایران کار دیگری انجام نمی دهند.
-شخص رضا پهلوی و هواداران او.
وضعیت گروه های اول که مشخص است. یا در حال اعلامیه دادن اند یا کار زیادی در جهت همراه کردن مردم و گروه های سیاسی از آن ها بر نمی آید.
وضعیت رضا پهلوی که در جریان حرکت های اخیر، ضعف های سیاسی اش بیش از پیش مشخص شد.
من معتقد نیستم که فقط حکومت اسلامی و دستگاه سرکوب اش باعث به ثمر نرسیدن حرکت های اعتراضی مردم می شوند. وضعیت گروه های بالا و ضعف هایشان عاملی ست که اگر مهم تر از سرکوب حکومت نباشد، کم اهمیت تر از آن نیست، و یا لااقل می توان گفت که اگر ما نمی توانیم در ماهیت حکومت تغییری ایجاد کنیم، می توانیم یا باید بتوانیم در ماهیت اپوزیسیون خارج از کشور تغییر ایجاد کنیم.
اما موضوع ضعف سیاسی رضا پهلوی. ایشان با داده شدن شعارهایی به نفع پادشاهی و در تایید رضا شاه تصور کرد که حرکت مردم، در سمت و سوی اهداف و افکار اوست و همان طور که اصلاح طلبان حکومتی جنبش سبز را در ایام خیزش مردم در سال ۸۸ «مال خود» کردند و «دیگران» را خارج از جنبش سبز قرار دادند، ایشان و همفکران اش «به نوعی» حرکت مردم را به خود نسبت دادند و این امر باعث شد تا عده ای که خواهان نظام پادشاهی نیستند صف خود را جدا از صف پادشاهی خواهان پندارند. به عبارت دیگر نوعی دو دستگی ذهنی در حرکت مردم به وجود آمد. حکومت هم گفته های رضا پهلوی را چماقی کرد برای سرکوب رسمی تر مردم.
موضوع دوم، بی هدفی رضا پهلوی ست. ایشان در نقش یک فرد دمکرات و لیبرال همواره گفته است و می گوید که باید انتخاب نوع نظام را به فردای از میان رفتن حکومت اسلامی موکول کرد. با عرض معذرت این سخنی بیهوده است که جز بلاتکلیفی گروه هایی از مردم نتیجه ای به بار نمی آورد.
به عبارتی نه پادشاهی خواهان با اطمینان می توانند در جهت خواست رضا پهلوی گام بردارند و نه جمهوری خواهان که اصولا رضا پهلوی و افکارش را نمی توانند باور کنند.
در حرکت اخیر مردم هم رضا پهلوی به لحاظ شعارهایی که در ایران داده شد باز استدلال های پلمیکی و بی اثر مثل سلطنت در کشورهای دمکراتیک و جمهوری در کشورهای دیکتاتوری مطرح کرد که بر این ناباوری دامن زد.
صحبت من با رضا پهلوی این است که ایشان موضوع رفراندوم و «فردای آزادی ایران» را که تخیلی بی پایه و غیر قابل تحقق است به کناری بگذارد و «قاطعانه» وضع خود را با نوع حکومت بعدی مشخص کند:
-من خواهان پیاده کردن نظام پادشاهی ام و می خواهم پادشاه شوم. این اعلام وضعیت یک حُسن بزرگ دارد و آن این است که تکلیف پادشاهی خواهان مشخص می شود و می توانند با قاطعیت به دنبال پادشاه آینده شان روان شوند و اگر مردم ایران هم آن طور که رضا پهلوی تصور می کند خواهان بازگشت سلطنت و حتی کسی مثل رضا شاه باشند خب با قاطعیت در پی او خواهند آمد و با قدرت در صدد پیاده کردن نظام دلخواهشان خواهند بود. تکلیف جمهوری خواهان هم مشخص خواهد شد.
-من خواهان نظام جمهوری هستم و اگر مردم مرا انتخاب کنند می توانم یک دوره یا دو دوره رییس جمهورشان شوم. در اینجا و با پیگیری قاطع این خط، جمهوری خواهان مردد، دست از تردید خواهند کشید و اگر در رضا پهلوی نقاط مثبت می بینند همراه او خواهند شد. تکلیف پادشاهی خواهان هم مشخص خواهد شد و آن ها می توانند برای خودشان پادشاه تعیین کنند.
تا چند روز دیگر رضا پهلوی دوباره به زندگی عادی اش باز خواهد گشت و گهگاه با مقامات خارجی گفت و گو خواهد کرد و اگر هم از او سوال شود که با داخل ایران چه می کنید خواهد گفت که من تمام روز با مردم ایران در تماس ام. امیدواریم که چنین باشد. مردمی که ایشان با آن ها در تماس شبانه روزی ست و نیز مردمی که شعار رضا شاه روح ات شاد داده اند از این که تکلیف شان با نوع حکومت مشخص شود خوشحال خواهند شد و اگر روزگاری حرکتی صورت بگیرد، تکلیف شان را خواهند دانست.
فعلا به طرح همین یکی دو مورد بسنده می کنم تا اگر واکنشی از جانب رضا پهلوی دیدیم به بقیه ی موارد بپردازم.