آرزو بر پیرمردان عیب نیست!
حبیب رمضانخانی
واکنشها به اظهارات شاذ محسن رضایی، که چندی پیش گفته بود «اگر امید دشمن را مایوس کنیم آمریکاییها خودشان به تهران میآیند و در فرودگاه امام پیاده میشوند و میگویند، خواهش میکنم اگر رئیس جمهور شما با ما دیدار کرد بگویید سروپا به خدمت امام هم برسیم.» همچنان داغ است!
مشابه این محتوا را همزمان سردار نقدی تکرار کرده بوده: اگر کاروان دار بودم، از همین الان بلیت سفر به بیتالمقدس را میفروختم!
نمونههای این خیالبافی، در تاریخ فروان است که خاصه بعد از شکست و تحقیر، از جانب سیاستمداران و حاکمان، در جهت توجیه، عوامفریبی و فرار از پاسخگویی، صورت پذیرفته است که در مورد اخیر و نمونه خارجی، یک مقام طالبان گفته بود: روزی فرا میرسد که آمریکا دست گدایی مقابل افغانستان دراز کرده و با ذلت و خواری از ما خواهد خواست که یک ده تا آمریکایی را به کارگری میگیرید یا نه؟»
یا در نمونه تاریخی، در جنگ دوم ایران و روس، وقتی قشون روس تبریز را تصرف و تهران را به سقوط تهدید میکند، فتحعلیشاه برای اعلان پذیرش شرایط صلح تحمیلی، جمعی از بزرگان را خبردار میکند.
در آنجا جمعی از قبل آماده شده، در جهت آبروداری برای شاه، مقابل هر گفته و شعار فتحعلیشاه که میگوید اگر فلان لشکر را فرابخوانم و بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بیایمان دربیاورند، چه خواهد شد؟ فورا میگویند « بدل به حال روس»...
نهایت شاه آن توهم باورش شده، ایستاده و دست به نیام برده و یک وجبی شمشیر را بیرون میکشد و این بیت شعر را میخواند:
کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد
نهایت آن جمع با حالت گریان و التماس به خاک افتاده و میگویند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد.»
در تحلیل چرایی توسل به این خیالبافی و توهمات، جدا از جنبههایی چون عوامفریبی و القای ترس و اعتماد، بایستی از نظر علم روانشناسی به موضوع نیز نگریست که در بسیاری موارد، پناه بردن به توهم و خیالبافی را از برای رهیدن از فشار روحی ناشی از شکست و درماندگی یا گذر زمان میدانند.
خاصه آنجا که در ارتباط با افراد سالخورده، آن را «توهم دمانس» یا زوال عقل مینامند که در آن افراد مبتلا چیزهایی را میبینند و میشنوند که در واقعیت وجود ندارد.
یا عارضه مشابهی در علم روانشناسی، با نام «خیالپردازی ناسازگار» وجود دارد که در آن مبتلایان به این اختلال، دنیای پیچیدهای را در درون خود خلق میکنند و در زمان بروز تنش و پریشانی به وسیله رویاپردازی برای ساعتها به آنجا پناه میبرند.
نتیجه اینکه: اگر این خیالبافیها از بابت پیری و زوال عقل باشد، سوالی که پیش میآید؛ چرا این مسئولان با این وضعیت عقلی و جسمی باید بر سر این جایگاهها بوده و تصمیمگیر امورات ۹۰ میلیون ایرانی باشند؟
اگر هم این خیالبافیها برای فرافکنی، توجیه و فرار از پاسخگویی هست، باز چرا باید با این کارنامه شکست خورده، بر سر کار باشند تا مجدد برنامههای شکست خورده خود را به رنج و هزینه مردم بیازمایند و تکرار کنند؟

ببخشید، بقیۀ میوه هایی که خریده بودم رو پس می گیرین؟

«ک.د»: من در لو دادن پارتی هنرپیشهها نقشی نداشتم















