خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
مراسم بزرگداشت ششمين سالگشت درگذشت هوشنگ گلشيری عصر ديروز با حضور خانواده اين داستاننويس و جمعی از اهالی ادب در امامزاده طاهر کرج برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين مراسم، اميرحسن چهلتن - داستاننويس - گفت: ما همکاران، دوستان و دوستداران هوشنگ گلشيری که شش سال پس از درگذشت او برای احترام به ياد و خاطرهاش بر سر مزار او جمع شدهايم، احتمالا بر اين نکته توافق داريم که حضور او بيش از سه دهه بر حيات ادبی ايران معاصر و حاشيههای نزديک به آن تاثيری جدی داشت؛ چيزی که بخصوص غيبت او را به ما مدام يادآوری میکند، دوام وضعيتی است که او حضور خود را در ضمن مقابله و مواجهه جدی با آن میديد.
وی افزود: در چنين مناسبتی چنان که رسم است، میتوان از روش زندگی او در مقام يک نويسنده حرف زد که استقلال و حرمت قلم ويژگیهای آن بود، میتوان از تجربههای مشترک هولآوری گفت که بخش مهمی از اهل قلم اين سرزمين با آن روبهرو بود يا هنوز هست. میتوان حتا سنت شکست، سختگيری به خرج داد و به جستوجوی نقاط ضعف او برآمد که البته هر کس بنا به طبيعت انسانیاش، کم و بيش صاحب آن است و به اين ترتيب راه را برای ارزيابیهای بیطرفانه و غيرمتعصبانهای که جامعه ما به طور کلی از فقدان آن رنج میبرد، گشود. اما اطمينان دارم آنچه سرانجام از هر نويسنده صاحبمنزلتی باقی میماند، فقط و فقط نوشتهها و از خلال آن، نگاه ويژه او به مجموعه هستی است؛ ملاک قضاوت نهايی همين است.
وی سپس با اين پرسش که گلشيری برای ما چه باقی گذاشت و معنای کلی نوشتههای او چيست، اظهار داشت: بررسی تاريخی ادبيات معاصر ايران همچون ساير پديدههای اجتماعی ما از عارضهای رنج میبرد که میتوان آن را هجوم ناگهانی چيزها و فکرها و مصنوعاتی دانست که پيشتر به ما متعلق نبودهاند و بعد از آن نمیتوانستهاند که نباشند و ناگهان بازار بزرگی پديد آمد که ديگر همه چيز در آن برای ما مد بود، حتا اگر پيشتر در خاستگاه خود به چيزی دمده (از مد افتاده) يا حتا متروک تبديل شده بود و آنوقت در راستهای از آن که به ادبيات تعلق داشت، به ناگهان همه چيز میفروختند.
اين داستاننويس در ادامه اين موضوع گفت: در اين بازار هر کس بنا به هوش و دانش و استعداد خود چيزی را برمیگزيد و سليقه خود را نشان میداد، رئاليسم يا سورئاليسم، فرم يا محتوا و... اينگونه بود که غائله برخاست و هوشنگ گلشيری همواره يکی از طرفهای اين مناقشه بود.
وی يادآور شد: شايد او فرصت بيشتری میخواست که دريافتهايش را از نظمی قابل انتقال برخوردار کند، اما به هر جهت مسير حرکت او حتا اگر غريزی انتخاب شده باشد، جهت درستی بود. گمان میکنم معنای کلی آثار او هنوز تبيين نشده و تا چنين نشده است، لاجرم سوءتفاهماتی را موجب میشود که بر بستر آن برخی نويسندگان جوان يا شايد غيرجوان هم از طريق تفنن با زبان به نام داستان، چيزی تجملاتی و لابد بیمعنا عرضه کنند.
چهلتن افزود: نوشتههای او مايه تجمل نيست، چون وقتی مینوشت، پاهايش را بر روی اين زمين، همين زمينی که من و شما و ديگران بر آن ايستادهايم، قرار میداد و آنوقت زخمهايی را به ما نشان میداد که مواجهه با آن مثل مواجهه با هر حقيقت تلخ ديگری بيشتر مايه عذاب است تا رستگاری.
وی همچنين متذکر شد: گلشيری با زبان فارسی تفنن نمیکرد، رفتار او با زبان که به مقدار زيادی استفاده از استعداد زبان گويشی در نوشتار است، برای وضوح فکرهايی بود که از هجوم تجربههای تکاندهنده، گونهگون و عجيب اين قرن شکل گرفته بودند، نه برای مبهم کردن آن.
چهلتن در پايان گفت: من معتقدم و بر اين اعتقاد اصرار میکنم که آموزه مهم داستانهای او اين است، ادبيات؛ نه تفنن است و نه تجمل.
رضا عابد نيز در ادامه اين برنامه اظهار داشت: گلشيری در عرصه داستانی گامی نو گذاشت و از شيوههای ادبی گذشته فراتر رفت. او همچون نيما يوشيچ، صادق هدايت، احمد شاملو و فروغ فرخزاد بيرق نو را مقابل کهنه برافراشت و جانش را مصروف کارش ساخت. با راهاندازی جنگ ادبی اصفهان و پيوستن گلشيری به آن، اين انجمن سخنگوی تازه و پرنفوذی چون گلشيری يافت که توانست موقعيت قوی در داستاننويسی بيابد.
وی سپس به ويژگیهای داستان گلشيری اشاره کرد و افزود: او کار درست نويسنده را زدودن حايلها و موانع میدانست. داستان «شازده احتجاب» او از نخستين داستانهايی است که با مضمون مکاشفه در شخصيت اشرافی ما نوشته شده و به عنوان يک هنرمند آن را در خط داستانی پی گرفت و بدون حاشيه از ديگران سخن گفت.
در اين برنامه، فرشته ساری، حسين صفاریدوست، علی آبيز، محمد آشور، بهروز احمدزاده، ياشار زمانفر، محمد زندی، عليرضا فراهانی، اعظم محقق و... شعرهايی برای حاضران خواندند.
در پايان نيز فرزانه طاهری - همسر هوشنگ گلشيری و مترجم - گفت: امروز شعرهای زيادی اينجا خوانده شد و صدای گلشيری در گوشم است که میگفت اين شاعران خيلی خوشبختاند؛ هر جا که میروند، يک شعر از جيبشان در میآورند و میخوانند، ولی داستاننويس يک رمان را در جلسهای نمیتواند بخواند. هر چند که او هميشه میگفت اگر شاعری يک شعر بخواند، من هم يک رمان میخوانم.
سيدعلی صالحی، علیاشرف درويشيان و حافظ موسوی، از ديگر حاضران در مراسم بودند.