چهارشنبه 11 بهمن 1385

شمارش معکوس، سخنی با دمکرات های ايران، الاهه بقراط، کيهان لندن

کيهان لندن / ۰۱ فوريه ۲۰۰۷
www.alefbe.com

قطعنامه ۱۷۳۷ عليه برنامه های اتمی جمهوری اسلامی که توسط سه کشور فرانسه، آلمان و انگليس تهيه شد و مورد موافقت آمريکا قرار گرفت، روز شنبه ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ به تصويب هر پانزده عضو شورای امنيت از جمله روسيه و چين رسيد. اين قطعنامه به جمهوری اسلامی تا دوم اسفند فرصت داده است تا به مطالبات جامعه جهانی در مورد برنامه های اتمی اش واکنش مطلوب نشان دهد.
همسويی اروپا و سپس روسيه و چين با آمريکا خيلی زود به همراهی جهان عرب و کشورهای خاورميانه با آنها انجاميد. شورای همکاری کشورهای خليج فارس به اضافه دو (اردن و عربستان سعودی) با پشتيبانی کشورهای پنج بعلاوه يک ائتلاف ضد رژيم ايران را در منطقه تشکيل می دهند. همزمان اعلام شد سوريها که تنها اميد جمهوری اسلامی در منطقه بودند، از تابستان ۲۰۰۴ به مذاکرات پنهان با اسراييل درباره بلندی های جولان مشغولند و حتی قرار است بخشی از اين بلندی ها را پس از خروج نيروهای اسراييلی، به پارک جنگلی برای استفاده عموم تبديل کنند. به اين ترتيب در سياست بين المللی برای جمهوری اسلامی جز دو گروه تروريستی حزب الله لبنان و حماس و البته رفيق هوگو چاوز در آن سر جهان کس ديگری باقی نمی ماند.

بحران ساختار
برای کسانی که در ايران زير نام «اصلاح طلب» در کمين بودند تا يک بار ديگر به سوی تقسيم مجدد منابع سياسی و اقتصادی بين خود و رقيب خيز بردارند، و هم چنين کسانی که در خط «خارج کشور – تهران» کار می کنند، شرايط جديد فرصت خوبی به دست داده تا کاسه و کوزه همه چيز را سر احمدی نژاد بشکنند. تو گويی روابط ايران و آمريکا و بحران اتمی و سرکوب سياسی و فلاکت اقتصادی و فرهنگی همه و همه در همين يک سال اخير که احمدی نژاد به رياست جمهوری رسيده است، ظهور کرده اند.
در قحط الرجال جمهوری اسلامی که به برکت سرکوب گسترده نيروهای سياسی کسی جز رفسنجانی و کروبی و خاتمی را به عنوان «سياستمدار» باقی نگذاشته است، احمدی نژاد رقيب بسيار مناسبی است تا وابستگان و دلبستگان نظام جمهوری اسلامی بيش از پيش به دامان رفسنجانی بياويزند و او و افراد بی کفايتی مانند حجج الاسلام خاتمی و کروبی را آخرين اميد مردم ايران در رهايی از خطری نشان دهند که امکان وقوع آن هر لحظه بيشتر می شود.
مدافعان «اصلاحات» که دو نوبت رأی بيست ميليونی به خاتمی را نشانه وجود يک جامعه مدنی قوی و رشد سياسی و فرهنگی «زنان و مردان برومند» ايران تعبير می کردند، پس از هشت سال، که طبيعتا اين جامعه مدنی بايد قويتر و اين زنان و مردان بايد بيشتر رشد می يافتند، با آمدن احمدی نژاد ناگهان به نتيجه عکس رسيده و کشف کردند که اين جامعه هنوز نه مدنی بلکه مذهبی و عقب مانده است! طبيعتا تحليلی که اساس آن را رأی گيری های جمهوری اسلامی تشکيل دهد، نمی تواند نتيجه گيری ديگری جز اين داشته باشد و با آمدن اين فرد يا آن فرد، تحليل سياسی و اجتماعی را به اين حد از ابتذال نکشاند.
مشکل ايران اما يک مشکل ساختاريست. مشکل ايران، حکومتی است که سه دهه است هدايت آن را به بيراهه و سنگلاخ تاريخ بر عهده گرفته است. راهی که شالوده های سياسی، اقتصادی و فرهنگی آن را متزلزل کرده و آن را به پايين ترين حد ممکن در طول تاريخ اين ملت کشانده است. دل خوش کردن به انتخاباتی که اصلا انتخابات نيست، اميد به اصلاحاتی که هرگز روی نخواهد داد، حساب کردن بر روی داد و ستدهای پنهان سياسی که از سوی رژيم تنها و تنها برای خنثی کردن روند ائتلاف مخالفان دمکرات و افزودن بر نيروی پشتيبان خود صورت می گيرد تا مخالفان نيز به نگهداران آن تبديل شوند، و هم چنين دل خوش کردن به مذاکره با آمريکا که جمهوری اسلامی جز برای تضمين بقای خود به آن تن نخواهد داد، جامعه ايران را به شرايطی رهسپار شده که به در آمدن از آن اگرچه ناممکن نيست، ولی کار يک نسل و دو نسل هم نخواهد بود. اين همه در شرايطی است که کشورهای منطقه و جهان صبر نخواهند کرد تا جوامعی که تاريخ معاصر خود را باخته اند به آنها برسند.

خطر و فرصت
بحران در فرهنگ سياسی ما مفهومی منفی است. لبکن هر بحرانی شامل خطر و فرصت، هر دو، است. تنها عقل و خرد لازم است تا بتوان خطرات ناشی از بحران را با استفاده بهينه از فرصت ها خنثی ساخت و از خود راند.
در بحرانی که امروز ظاهرا زير عنوان بحران سياست خارجی گريبان ايران و رژيم حاکم بر آن را گرفته است، اين خطر و فرصت برای همه طرفين وجود دارد. جمهوری اسلامی می تواند از فرصت استفاده کند و با گردن نهادن بر مطالبات جهانی به پشت ميز مذاکره باز گردد. البته استفاده از اين فرصت از سوی زمامداران ايران، اگرچه خطر عاجل را از سر رژيم می راند، ليکن آن را با مطالبات جديدتر جامعه جهانی روبرو می سازد. به اين ترتيب جمهوری اسلامی برای حل بحران بايد گام به گام عقب نشينی کند تا جايی که خود به مثابه يک مشکل بحران زا حل شود. بعيد است که زمامداران نظام اين را ندانند و بعيدتر اين است که به آن تن در دهند.
اما آن جامعه مدنی که دو بار آرای ميليونی خود را به پای خاتمی ريخت تا هم مخالفت خود را با رژيم حاکم نشان دهد و هم اگر شد از کوچکترين روزنه ممکن برای رشد و فرياد به سوی نور استفاده کند، اين فرصت را دارد با استفاده از وضعيت موجود، به هر شکل مدنی که می تواند، مخالفت خود را با شرايط حاکم بر کشور اعلام کند و هشدار دهد که جابجايی دولتمردان رژيم، همان گونه که بارها به تجربه ثابت شد، هرگز مشکلات سياسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ايران را حل نخواهد کرد. اين جابجايی ها چه زير اسم انتخابات باشد و چه به شکل استيضاح و يا اشکال ديگری از حذف صورت گيرد، تنها و تنها با هدف توزيع مجدد منابع سياسی و اقتصادی بين قبايل رژيم و بقای نظام از اين بحران تا بحرانی ديگر صورت می گيرد. آنها به اين وسيله هم خود را در برابر يکديگر حفظ می کنند و هم نظام خود را در برابر جامعه ای که آنها را نمی خواهد، می پايند.
زمامداران جمهوری اسلامی بنا بر منافع خود، اگر صلاح ببينند احمدی نژاد را قربانی بقای خود می کنند و اگر نه، همين رفسنجانی و خاتمی و کروبی دست در دست احمدی نژاد به پشتيبانی از «دولت منتخب» و «رييس جمهوری منتخب» در برابر مردم می ايستند و همه آنهايی را که برای پيروزی آنها دعا کردند سنگ روی يخ خواهند کرد.
امروز حرکت بر اساس استراتژی جديد آمريکا در عراق عملا با اعزام نيروهای تازه نفس و دستگيری و سرکوب گروه های شبه نظامی در عراق، اعم از شيعه و سنی، آغاز شده است. همزمان برای از سر گرفتن مذاکرات بين فلسطين و اسراييل از يک سو و نزديکی اسراييل و سوريه از سوی ديگر تلاش می شود. ۲۷ کشور اتحاديه اروپا بر «اجرای کامل و بدون تأخير» تحريم ها و گسترش آن عليه جمهوری اسلامی تأکيد می کنند. آرايش نظامی پيرامون ايران نيز مسلما برای آتش بازی به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی نيست. در چنين شرايطی بايد منتظر بود تا موج ترور در عراق و افغانستان و اسراييل شدت يابد و اوضاع لبنان آشفته تر شود. چرا که غرب و جمهوری اسلامی فعلا در خاک کشورهای همسايه برای يکديگر شاخ و شانه می کشند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اگر خطرها و فرصت های اين بحران، هر دو، نهايتا به زيان جمهوری اسلامی تمام خواهد شد (زيرا راهی جز عقب نشينی يا نابودی ندارد) ليکن به مخالفان دمکرات رژيم در داخل و خارج ايران اين فرصت را می دهد تا با اتحاد و ارائه سياست و برنامه خود به مردم و جامعه بين المللی و جلب پشتيبانی آنها، خطر را از سر ايران دور کنند. در همين ستون بارها تأکيد شده است که جهان و رويدادهای سياسی و اجتماعی منتظر بحث های بی پايان نيروهای سياسی ايران نخواهند نشست. کيست که نداند در کشاکش چنين بحرانی وجود يک اپوزيسيون متشکل و دمکرات که مورد اعتماد و پذيرش مردم باشد و بتواند طرف مذاکره جامعه جهانی قرار گيرد، تا چه اندازه خاليست. تنها يک اپوزيسيون متشکل از نمايندگان همه نيروهای دمکرات، اعم از چپ و راست، جمهوری خواه و مشروطه طلب که هر لايه اجتماعی در ايران، از مذاهب و اقوام و طبقات مختلف، بتواند بازتاب نمايندگی خود را در آن بيابد و به همان انگيزه به پشتيبانی از آن برخيزد، می تواند خود فرصتی برای کاهش خطر باشد. امروز زمان تعارفات سياسی و فروتنی ظاهرا عارفانه نيست! شما دمکرات های ايران، بايد متشکل باشيد! بايد تشکل داشته باشيد! بايد به ميدان بياييد! بايد ادعای رهبری داشته باشيد! بايد اراده رسيدن به قدرت داشته باشيد! بايد برای تقسيم قدرت و تلاش جمعی جهت حل مشکلات داخلی و خارجی ايران به قدرت برسيد! مدتهاست شمارش معکوس برای همه آغاز شده است. شمارشی که تا ابد ادامه نخواهد نداشت. بدا به حال کسانی که با استفاده از فرصتی که اين بحران در اختيار آنها می گذارد، خطرات ويرانگر آن را از سر ميهن و مردم دور نسازند.

۲۳ ژانويه ۲۰۰۷

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شمارش معکوس، سخنی با دمکرات های ايران، الاهه بقراط، کيهان لندن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016