[email protected]
www.goftamgoft.com
همين که می روم روی کانال دو؛ رئيس جمهور و دو مجری بخش ويژه ی خبری اين شبکه را می بينم که درست در مقابل بنايی اشرافی (که گويا قرار است کاخ سفيد ايرانی را تداعی کند) در باغ مصفايی نشسته اند و مشغول پرسش و پاسخ اند. کانال را عوض نمی کنم. چون مغلوب فضای ساده و خودمانی گفتگو با مردی می شوم که از چشمانش پيداست از کار طاقت فرسای روزانه اش، خسته است و با اين حال مايل به پاسخگويی به همه ی پرسش هاست.
من اگر چه کمترين نسبتی با «محمود احمدی نژاد» به صفت آنکه کسی از «خودی ها»ست ندارم؛ اگر چه کمترين تعلقی با جهان فکری او ندارم؛ اگر چه به خوبرويی ی آن رئيس جمهور قبلی نيست (که زيبارو و خوش لباس بود اما پيمان شکن هم بود) پنهان نمی کنم که او را از ديگر خودی ها، دوست تر دارم!
شايد به اين سبب که پس از سال ها؛ او نخستين رئيس جمهور غير روحانی کشور ماست . شايد به اين سبب که معتقدم او با همه ی اختصاصات مذهبی اش، لولای دموکراسی در کشورم است. شايد به اين سبب که او هم مثل من روستايی ست و از اين رو ساده دل و باورشدنی ست. شايد به اين سبب که در شکستن تابوها و به هيچ گرفتن معيارهای صلب سياسی، سخت بی باک و بی پرواست.
اما بيشتر از همه به اين سبب است که می بينم دست هايش را گرد می کند و به هم می رساند. طوری که گويی «همه ی ايرانيان» را در آغوش گرفته. و می گويد: «همه بايد دست به دست هم بدهيم و کشورمان را بسازيم. ما مشکلات بسياری داريم که لازم است همه به ميدان بيايند و با مشارکت خود اين مشکلات را حل کنند. همين حالا چند پرسش دارم که از همه می خواهم در باره ی پاسخ های آن فکر کنند و ما را از راه حل های خود مطلع کنند. ما از همه دعوت می کنيم که راه حل های خود را ارائه دهند».
اما می خواهم به اين مرد باورپذير ريز جثه ای که از بد و خوش حادثه، تاريخ اين سرزمين بار بزرگی بر شانه هايش گذاشته (آنقدر که خود فروتنانه به ناتوانی اش اذعان می کند و از همه کمک می خواهد تا زير اين بار سخت و سنگين يکه و تنها نماند) بگويم که:
آقای رئيس جمهور!
اين کافی نيست که دست های زمخت ات را که شبيه دست های روستايی من است گرد کنی. در فضا به هم برسانی و مشفقانه از «همه» بخواهی که به تو راه حل نشان دهند در حالی که در وقت توزيع فرصت ها، در هنگام توزيع ثروت ها و در موعد تقسيم قدرت؛ نگره ی ناروای «خودی_غير خودی» تو را از توزيع عادلانه ی آنها باز می دارد.
برادرم!
درست حدس زده ای. راه حل بسياری از مشکلات ريز و درشت تو؛ در دست يکايک بسياری از«ما»ست.
چون:
قابل انکار نيست که ذيل نگره ی ناروای «خودی_غير خودی»؛ هيچيک از مشکلات بی شمار تو از بی کفايتی و ناشايستگی هيچکدام از «ما» ناشی نشده است. بلکه قريب به اتفاق آنها معلول برگماری ناشايستگان ، فرصت طلبان و ظاهرسازانی بوده است که کيفيت ديوانسالاری تو را تا بدين حد نگران کننده کاهش داده اند. آن چنان که داد و فغان ات از فساد و ناکارايی ديوانسالاری به هواست و از فرط بی کسی؛ سخنگوی دولت ات را به چندين پست می گماری.
حقيقت اين است که:
هيچيک از«ما» مسئول اختلاس های کلان و حيرت برانگيز و بهت آور اين سال ها نبوده ايم!
شرکت هيچکدام از «ما» از قوانين مربوط به امور خيريه و بهزيستی سوء استفاده نکرده است تا به سفارش تجار تهران، کالا وارد کشور کند و از عوارض گمرکی معاف باشد!
هيچيک از«ما» عضو هيات مديره ی شرکت بيمه ای نبوده ايم که فقط در يکی از موارد لفت و ليس ها، بسته بندی خالی تلفن های همراه را بار کشتی کند، سپس آن را در نيمه راه بندر غرق کند و ميلياردها تومان از همان شرکت بيمه خسارت دريافت کند!
هيچيک از«ما» عضو فلان ستاد اجرايی نبوده ايم که اموال بلاصاحب را به هزار حيله و ترفند به نام خود يا اعضای خانواده ی خود تملک کنيم!
هيچيک از «ما» با اطلاع پيشاپيش از تغييرات در تعرفه واردات گوشی های تلفن همراه و با سوء استفاده از اين رانت اطلاعاتی؛ ميلياردها تومان به جيب نزده ايم!
هيچيک از «ما» از مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، سفارش يک پروژه تحقيقاتی به مبلغ هفتاد ميليون تومان نگرفته ايم تا در قبال اش يک پروپوزال ۳ صفحه ای تحويل بدهيم!
هيچيک از ما مالک آن شرکت هواپيمايی درخراسان نبوديم که طی ۵ سال، ميليون ها ليتر بنزين هواپيما را (برای حمل هر نوبت يک کيسه صيفی جات يا يک کارتن دمپايی پلاستکی به آسيای ميانه!) توسط هواپيماهی باری غول پيکر به آن کشورها قاچاق می کرد و بدين ترتيب با سوء استفاده از يک تبصره ی تشويقی در خصوص بنزين دولتی برای صادرات، صاحب ميلياردها تومان ثروت بادآورده شد!
هيچيک از«ما» مسئول رانت خواری ۷۰۰ ميليارد تومانی در پتروشيمی نبوده ايم که آقای عسگری نايب رئيس کميسيون اصل نود، از آن خبر داده اند! (خبرگزاری آفتاب ۱۲ دی ماه ۸۵)
هيچيک از«ما» در خريد هواپيمای اختصاصی برای مسئولان، مرتکب ميلياردها تومان حيف و ميل اموال دولتی نشده ايم!
هيچيک از«ما» مسئول مفقود شدن چک ۸۰۰ ميليون تومانی در سازمان پژوهش های صنعتی، پشت نويسی و دريافت آن توسط و به نام شرکتی نامعلوم و بی نشان نبوده ايم! (بازتاب، ۱۴ در ۸۵)
هيچيک از «ما» در کارخانه سيمان بهروک يزد ۱۰۰ ميليارد تومان تخلف مالی نداشته ايم! (بازتاب ۱۲ بهمن ۸۵)
هيچيک از «ما» برج تجريش؛ متعلق به شهرداری تهران را با ارزش واقعی ۵۰ ميليارد تومان؛ به مبلغ ۱۰ ميليارد تومان به شرکت سازنده نفروخته ايم که فقط ۳ ميليارد تومان اش به فروشنده پرداخت شده باشد! (بارتاب ۱۸ آبان ۸۵)
هيچيک از «ما» ۹۰ ميليارد تومان از اموال دولتی را که م يبايست صرف ايجاد فرصت ها ی اشتغال صنعتی می شد، صرف نوسازی ۶۰ دفتر شرکت مربوط به سازمان نوسازی صنايع و خريد ۲۰۰ خودرو لوکس و ۷۰۰ خط تلفن همراه برای مديران خود و خانواده های شان و خانواده های مان نکرده ايم! (بازتاب ۳۰ ابان ۸۵)
هيچيک از «ما» مسئول تبانی در مناقصه ای ۶۳ ميليارد تومانی در وزارت نيرو که به شرکت پيمانکاری خودی، به مبلغ ۱۰۳ ميليارد تومان واگذار شده بود، اما بازرسان ات به موقع آن را کشف کرده و بر هم زدند نبوده ايم! (بازتاب ۲۱ آبان ۸۵)
هيچيک از «ما» بودجه هنگفت پيش بينی شده برای «تاسيس آزمايشگاه مکانيک خاک» را صرف ساخت آپارتمانی برای استراحت خود در شمال تهران نکرده ايم که دارای استخر و سونا و جکوزی باشد. و بعد چنين فضيحتی، به عضويت هيات مديره شرکت توسعه ..... ايران در نيامده ايم تا به اين ترتيب مجازات شده باشيم! (بازتاب ۲ دی ۸۵)
هيچيک از «ما» ملکی به ارزش ۵ ميليارد تومان را به وثيقه بانکی نگذاشته ايم تا ۲۲ ميليارد تومان دريافت کنيم و با پرداخت تنها ۲ ميليارد تومان از آن مبلغ؛ مالک يک کارخانه لاستيک سازی عظيم کشور شويم و آنگاه آن را به مرز ورشکستگی نکشانده ايم تا زمين ها و اموال اش را به ميلياردها تومان بفروشيم! (بارتاب ۱۱ بهمن ۸۵)
هيچيک از «ما» مسئول انتقال دارايی های ۷۰۰ ميليارد تومانی موسسه ی دولتی فرهنگ و توسعه به خود و اعضای خانواده خود نبوده ايم! (رجا نيوز)
هيچيک از «ما» مسئول امضای قرارداد کرسنت نبوده ايم که طی ۲۵ سال ضرری ۲۵ ميليارد دلاری به کشور وارد می کرد. تا بابت اش؛ ماهانه ۲۷۶ هزار دلار دريافت کرده و به حساب شخصی خود بريزيم! (بازتاب ۱۶ مهر ۸۵)
هيچيک از «ما» عضو آن باندی در معاونت پخش وزارت نفت نبوده ايم که سهميه اختصاصی برای نيروگاه های کشور را تا چند برابر افزايش می داد و اضافه ی آن را به خارج کشور قاچاق می کرد! (بازتاب ۱۱ بهمن ۸۵)
هيچيک از «ما» آن استانداری نبوده ايم تا خواهرزاده به سربازی نرفته خود را به عناون مشاور جوان خود، خواهرزاده ديگر را به سمت مدير مالی سازمان همياری شهرداری و باجناق خود را به عنوان معاون سازمان آموزش و پرورش استان تحت مديريت خود منصوب کنيم! (بازتاب ۱۴ دی ۸۵)
هيچيک از «ما» مسئول آن تبانی آن مدير راهن آهن نبوده ايم که بعد از اقامت يک ساله در فرانسه و بريز و بپاش های فراوان به حساب دولت؛ ۱۰۰ ديزل کشنده ای را برای کشور خريداری کنيم که در کمتر از يک سال به دليل عدم مطابقت با شرايط کشور از کار افتادند و نزديک به ۲۰ ميليارد تومان به جيب آقای مدير و هم پيمانان اش سرازير کردند! (بازتاب ۸ آذر ۸۵)
هيچيک از «ما» آن معاون شهرداری نبوده ايم که ۱۲ ميليارد تومان از چک های متعلق به شهرداری را به نام خود پشت نويسی و دريافت کرده بود! (بازتاب۲۷مهر ۸۵)
هيچيک از «ما» آن سفيری از وزارت امورخارجه ی ايران در کشوری عرب نبوده ايم که فرزند شمشير باز خود را به تابعيت کشور عرب ديگری در بياوريم تا «ملی پوش عرب» شود. «ملی پوش ايرانی» را شکست دهد و بدين ترتيب مايه سرافکندگی کشور خود شويم!
هيچيک از «ما» مسئول تخصيص سهيمه ی سوخت به کاخانجاتی که وجود خارجی نداشتند و يا عهده دار ايجاد آن درياچه های سوختی نبوده ايم که سردار نقدی رئيس پيشين ستاد مبارزه با قاچاق کالا از آن خبر داد! (بازتاب ۱۴ دی ۸۵)
همچنان که: هيچيک از «ما» جزو آن ۵۰۰ نفری نبوده ايم که خود شما در سخنرانی دانشجويی تان گفتيد که از نهاد رياست جمهوری، بدون آن که حتی کارمندش باشند؛ موبايل دريافت کرده و قبض های ماهانه اش را برای نهاد رياست جمهوری می فرستاده اند! (رجانيوز۲۸ مهر ۸۵)
و به طور خلاصه:
هيچيک از «ما» مسئول شکل گيری اين وضعيت، که آمار آن را خبرگزاری دولتی فارس مخابره کرد نبوده ايم: [بر اساس تازه ترين گزارش سازمان بين المللی شفاف سازی از ۱۶۳کشور جهان؛ جمهوری اسلامی در شاخص فساد گريزی مسئولان دولتی و سياسی (سلامت اقتصادی) رتبه ۱۰۶ را کسب کرد که در مقايسه با رتبه سال گذشته ۱۳ پله تنزل نشان می دهد].
بلکه همه ی آنها که با شما و اعتماد شما چنين کرده و حيثيت عمومی ساها سياسی را تا بدين پايه مخدوش کرده اند و کارآيی آن را تا بدين اندازه کاهش داده اند؛ جملگی در زمره ی کسانی بودند که توسط سيستم گزينش شما از همه ی فيلترهای «تشخيص صلاحيت اعتقادی و اخلاقی» عبورکرده، «خودی» فرض شده و «امين و معتمد» شما بودند!
آقای رئيس جمهور!
آيا فقط همين بخش کوچک از کل فساد در ديوانسالاری دولتی (که من حوصله کرده و در کمتر از يکساعت در وب سايت های دولتی و طرفدار ساخت سياسی جسته ام) به شما نشان نمی دهد که مشکلات شما از کجا ناشی می شوند؟!
آيا در نمی يابيد نظامی که خود را از توان و کيفيت «همه شهروندان» اش (توسط قوانين ناروا و نابرابری بخشی مانند قانون گزينش) محروم می کند و رادار سياسی اش را از فرط بدبينی، چنان پولاريزه و تنظيم می کند که فقط بخش اندکی از شهروندان اش قادر به عبور از آن باشند؛ خود را از کيفيت بی نظير «همه ی شهروندان اش» بی نصيب می کند؟!
آيا در نمی يابيد که با تنظيم رادار سياسی خود بر روی يک فرکانس پيش پا افتاده و قابل رهگيری توسط هر که خرده هوشی دارد؛ کاری می کنيد که بسياری از شهروندان خلاق، هوشمند و شايسته ی کشور را که حاضر به تظاهر و رياکاری نيستند، از امکان خدمت به کشور خود محروم می کنيد. و متقابلا شرايطی را فراهم می آوريد که برخی «فرصت طلبان» (که در پی مطامع مالی و يا جاه طلبی های شخصی خود هستند) راه آسانی برای ورود به حلقه ی تصميم سازان و تصميم گيرندگان بيابند؟!
آيا با خود فکر نمی کنيد که با تنظيم رادار سياسی تان بر روی فرکانسی بسيط و ساده؛ راه «نفوذ بيگانگان» را برای وارد کردن خسارت باز می گذاريد و با معيارهای بسيار پيش پا افتاده ای که در شناسايی خودی از غير خودی داريد (ظاهر مستحسن، صورت مذهبی و ... که به سادگی و ظرف کمتر از يک هفته قابل تحصيل اند) سيستم سياسی خود را تا حد ويران کننده ای نفوذپذير می سازيد؟!
آيا از فقط همين اندازه از فساد مالی که من بر شمردم (و لابد بسيار بيش از اينهاست که افکار عمومی توسط برخی سايت های دولتی يا هوادار دولت از آن مطلع شده است) به شما نشان نمی دهد که «راه حل اصلی» چيست؟!
آقای رئيس جمهور!
به خوبی می دانيد که روی سخن ام با شخص شما نيست. چون تاکنون نشنيده ام شهروندان را دو يا چند درجه ای کنيد. اما لازم است يادآوری کنم که:
نمی توانيد از «ما» (که بخش وسيعی از آن «همه» ای هستيم که برای عرضه ی راه حل، فرا می خوانيدشان) راه حل بخواهيد. در حالی که ما را در کشور خود، بيگانه و غريبه می دانيد و «غير خودی» می خوانيد و بسياری از ما را از منزلتی متناسب با توانايی ها و شايستگی های مان و در نتيجه از يک زندگی شرافتمندانه و آسان محروم ساخته ايد.
و نه تنها ما را از امکان يک زندگی شرافتمندانه و آسان محروم کرده ايد؛ بلکه درمواردی آن چنان بر ما سخت می گيريد و از هر حيث چنان در مضيقه و تنگنا قرارمان می دهيد که «برخی معدود از ما» را به چنان نقطه ای می رسانيد که در برابر دريافت مشتی دلار يا بورسی تحصيلی يا دريافت پناهندگی يا منصبی حقير به «خدمت به بيگانگان» وا می داريد.
آقای رئيس جمهور!
درست حدس زده ايد. از «فراخوان همگانی»تان پيداست که راه حل بسياری از مشکلات ريز و درشت شما و ديوانسالاری دولتی تان؛ نزد آنهايی نيست که تا کنون خودی ناميده می شدند. اگر بود؛ ظرف نزديک به سه دهه، می بايست با يک جامعه ی آرمانی از حيث اخلاق، اقتصاد و فرهنگ مواجه می بوديم. که به وضوح نيستيم.
و بگذاريد بگويم که:
بيش از آن که «ما» مدعی فقدان آن جامعه ی آرمانی باشيم؛ دست بر قضا اين شمائيد که از وضعيت غير اخلاقی و نگران کننده ی جامعه ی دينی تان سخن می گوييد. اين شماييد که از شکاف طبقاتی هولناکی می گوييد که بر جامعه حکمفرما شده است. اين شماييد که از فساد فزاينده ی ديوانسالاری دولتی سخن می رانيد و در هر سخنرانی خود به مواردی از آن اشاره می کنيد. اين شماييد که از شکل گيری گروه های هنجارستيز اجتماعی به حيرت می افتيد و در همين گفتگوی خبری اخير خود، اظهار حيرت می کنيد و در اشاره به يکی از اين بزهکاران می گوييد " آدم تعجب می کند که آخر چگونه ممکن است انسانی تا به اين درجه سقوط کند؟!".
اين شماييد که می گوييد به هر کجا که پا می گذاريد روی دم کسانی قدم می گذاريد که منافع مالی خود را در اثر اجرای سياست های شما در خطر می بينند. اين شماييد که از فقر هولناک توده های محروم اجتماعی خبر می دهيد. اين شماييد که سيستم آموزشی خود را ناموفق می دانيد. اين شماييد که از آمار بالای زندانيان خبر می دهيد و می گوييد که در شان نظام سياسی نيست و اين شماييد که ....
آقای رئيس جمهور!
ابتلای نظام سياسی شما که منجر به شکل گيری همه ی اين نابهنجاری های عمده و بحران ساز شده است و چندان دير نيست که به فروپاشی اجتماعی منجر شود؛ چيزی جز آن نيست که ملاک هايش برای «تشخيص خودی از غير خودی» به شدت نادرست و در نتيجه، قابل دور زدن و گمراه کردن اند.
از اين روست که مايلم بگويم:
آن «راه حل های جزئی» اما به نوبه ی خود بزرگی که می جوييد و سراغ می کنيد؛ جز از طريق يک «راه حل کلی» به دست نخواهد آمد.
و آن راه حل کلی اين است که:
نه فقط دست های تان؛ بلکه قوانين انتخاباتی تان را چنان جامع کنيد که «همه ی ايرانيان» در آن بگنجند و در عين حال چنان مانع باشد که هيچ فرصت طلب، ناشايست يا بيگانه ای قادر به نفوذ در آن نباشد. و به اين منظور؛ هيچ راه حلی سريعتر، بهتر و مناسب تر از آن نيست که در «انتخاباتی آزاد» همه ی کيفيت موجود در نزد همه ی ايرانيان را توسط «رای بی واسطه ی شهروندان» شناسايی کنيد.
آقای رئيس جمهور!
منصفانه نخواهد بود که در نامه ای خطاب به شما؛ تنها به يادآوری «ناخوشايندها» و روال های نادرستی که بايد اصلاح شوند اشاره شود و به «خوشايندها» پرداخته نشود.
از ديد من:
نظام سياسی ای که شما از دل آن برآمده ايد، به رغم همه ی اشتباهات اش و به رغم همه ی نامهربانی هايش؛ از آن جهت شايسته ی احترام است که نظامی سرسپرده ی بيگانه نيست و بحران هسته ای (چه در متن و چه درحاشيه اش؛ چه پيشرفت های ادعايی واقعی باشد چه نباشد؛ چه محصول دانش ايرانی باشد چه نباشد؛ چه به توقف آن بيانجامد چه نيانجامد) فرصت مغتنمی پديد آورده است که اين خصلت نظام سياسی آشکار و اين نکته با وضوح بيشتری حس شود که هر چند اشتباهات فراوانی در شيوه ی حکمرانی اش وجود دارد؛ اما نظام حاکم بر ايرانيان، نظامی «مستقل از بيگانه» است که حاضر نيست استقلال سياسی خود را در معرض خطر ببيند و بر اساس منافع ديگران تصميم بگيرد.
آقای رئيس جمهور!
بايد اذعان کنم که چنين خصلتی، بيش و پيش از هر چيز؛ مديون رشادت ها و دلاوری های آن پاره ای از جامعه ی ايرانی ست که يا در جنگ هشت ساله پروريده شد و يا خون بهای استقلال اين سرزمين را از جانمايه ی خود پرداخته است.
به عنوان شهروندی ايرانی؛ بسيار افسوس خواهم خورد اگر:
اين موقعيت بی نظير و استثنايی که می تواند در کوتاه مدت به کسب يک هژمونی منطقه ای و جهانی و توام با توسعه ی اقتصادی شتابناک منجر شود؛ از طريق عدم تفاهم و همگرايی ی پاره های مختلف اجتماعی با گرايش های متنوع؛ از کف برود و استقلالی که رهاورد آن بی باکی ها و رشادت ها بوده است، در نتيجه خودخواهی ها، خودپسندی ها و خود بينی های هر کدام از «ما» و «شما» از کف برود.
در حالی که به وضوح يکی از اهداف و راهبردهای بيگانگان، تعميق هرچه بيشتر شکاف های موجود ميان ايرانيان از سکولار گرفته تا مذهبی ست؛ تکليف هر نيروی اجتماعی ميهن دوستی ست که شکاف مزبور را هر چه کم رنگ تر و هر چه سطحی تر کند تا عاقبت، به کلی محو شود.
اين نهايت فرصت نشناسی خواهد بود اگر:
منتقدان مسالمت جوی شما آماده ی مشارکت و رقابت در يک انتخابات آزاد و منصفانه باشند، اما شما از برگزاری آن اجتناب کنيد. يا شما آماده ی برگزاری انتخاباتی آزاد و منصفانه باشيد، اما منتقدان شما از مشارکت در آن خودداری کنند.
در يک سال اخير و به سهم شهروندی خود؛ بارها و بارها از منتقدان مسالمت جوی شما (که چيزی جز فضای عادلانه و فرصت برابر برای زيست اجتماعی نمی خواهند اما اغلب شان به گونه ای نادرست اين هدف انسانی خود را تعقيب می کنند) خواسته ام تا با ناديده گرفتن گذشته (که خود نيز مسئول بخشی از اشتباهات و خطاهای صورت گرفته در آن بوده اند) آينده را نشانه روند و «درک تازه ای از مفهوم رقابت سياسی» را به نمايش بگذارند که با معيارها و موازين جهان معاصر، همخوان تر و همسازتر است.
اکنون نوبت دعوت، به شما رسيده است. پس يادآور می شوم که:
ترکيب «ما» و «شما» (که ترکيبی از «تدبير» و «تهور» خواهد بود و تنها در نتيجه ی يک انتخابات آزاد و تقسيم دموکراتيک قدرت رخ خواهد داد) ترکيبی رويايی ست که قادر خواهد بود کيفيت بی نظير و بی بديلی از «اراده ی ملی برای توسعه و پيشرفت» را بازسازی نمايد و « ايران» را پس از قرن ها، به قدرتی بی حرف و گفتگو اما خوددار و دورانديش و با پرنسيپ، در سطح منطقه و جهان مبدل کند.
«شما» واجد آن چيزی هستيد که به وضوح «ما» فاقد آن هستيم و «ما» واجد چيزی که «شما» فروتنانه و بی ادعا آن را از ما می خواهيد. پس بگذاريد اذعان کنم که:
«شما» در اوج سختی ها و دشواری ها، بنايی ساخته ايد. اما بگذاريد يادآور شوم که حفظ و تکميل آن تنها با مشارکت «ما» ممکن است. و گرنه؛ ديری نخواهد پاييد که در اثر غفلت و کم تدبيری فروخواهد پاشيد.
لطفآ فقط برای لحظه ای؛ دوشادوشی مان را در مسير توسعه و پيشرفت ايران تصور کنيد و از خود بپرسيد که: از پس آن لحظه ی تاريخی، چه چيز می تواند مانع ايرانيان در گام زدن به سمت آينده ای روشن و اميدبخش برای فرزندان شان باشد؟!
آقای رئيس جمهور!
شنيدم که گفتيد برای پيش برد اهدافی که در سر داريد، بايد که ادبيات خود را در جهت مطلوب تغيير دهيد. انتظار مشفقانه و صميمانه من به عنوان شهروندی ايرانی؛ آن است که اين تغيير در جهت مسالمت و آشتی، در مسير «وحدت ملی» و در پی دلجويی از کسانی باشد که اين قطعه از جغرافيا، همان اندازه که کشور شماست کشور آنان هم هست و همان اندازه که شما دوست اش داريد، آنان هم بدان عشق می ورزند.
پس:
در محو و انهدام اين مرزهای ساختگی و تصنعی ميان پاره های متنوع قومی، سياسی و اجتماعی که تعميق هر چه بيشتر آن چيزی جز «هدر رفتن سرمايه های ملی» و «گسترش نفرت اجتماعی» در بر ندارد و آينده ای تيره و تار را فراروی همه ی ما قرار می دهد؛ پيشقدم شويد و با رجوع به آموزه های اصيل دين خود که «مهربانی با همه» را تجويز می کند و به «رعايت همه ی حقوق همگان» توصيه می کند، نام نيکی از خود به جا بگذاريد.
آقای رئيس جمهور!
در خطاهای گذشته، بيش يا کم؛ همه سهيم بوده ايم. اما هر گاه که به آينده ی فرزندم فکر می کنم، نمی خواهم سهمی از تقصير متوجه من باشد.
و گرنه؛ من نيز می توانم چون «برخی معدود از ما» و چون «برخی معدود از شما» کينه بورزم. من نيز می توانم متنفر باشم. من نيز می توانم مرگ و نابودی رقيب ام را آرزو کنم. من نيز می توانم نامهربانی و نفرت را منتشر کنم. من نيز می توانم خشم و خشونت را بياموزم و بياموزانم. من نيز می توانم در آتش قهر و غلبه بدمم و منتظر خوشه چينی فرصت طلبانه، در فرجام ناخوشايند آن باشم. اين؛ آسان ترين کار ممکن است. اما من مسير سخت تر را انتخاب می کنم. چون آنچه مرا می ترساند؛ سرزنش های اوست!
آقای رئيس جمهور!
در اين خصوص؛ شعار خودتان را به يادتان می آورم که: « ما می توانيم »!
اما به آن می افزايم که: « اگر بخواهيم »!
با صميمانه ترين شادباش ها
فرهاد جعفری