Monday, Jan 30, 2017

صفحه نخست » امريكادوستى و امريكاستيزى ايرانيان از كجا آمد؟؛ ف. م. سخن

ghahremaanmarandbaaparcheusa.jpgعادت بدى ست هنگام سخن گفتن از مسائل روز و گرفتارى هايى كه در لحظه به آن ها مبتلا هستيم به گذشته ى تاريخى برگشتن و همه چيز را از قديم الايام تا روز حاضر با هم قاطى كردن و در نهايت موضوع روز را از خاطر بردن.
اما امروز كه با تصميمات دونالد ترامپ، چهل و پنجمين رييس جمهور امريكا، در ميان غيرامريكايى ها به طور اعم و در ميان ايرانيان به طور اخص آشوب و نگرانى بسيار به وجود آمده است و «امريكا» به ناگهان زير پاى بسيارى از مقيمان و تابعيت داران امريكا را خالى كرده است، مى توانيم جهت يادآورى، كمى به گذشته برگرديم و با مثال هايى از كشور خودمان، علت علاقه ى بسيارى از ايرانيان به امريكا را توضيح دهيم و بعد از آن، به شدت گرفتن امريكاستيزى بپردازيم. انتظار نداريم مسوولان امريكايى به اين نوشته ها توجهى كنند يا حتى از محتواى آن ها با خبر شوند اما اين ها را مى نويسيم براى ثبت در تاريخ و اين كه آيندگان نگويند چرا واقعيت ها آن طور كه بود، به موقع توضيح داده نشد.
ايران هميشه از دو قدرت روس و انگليس ضربه خورده بود و به لحاظ تاريخى به اين دو كشور به چشم دشمنان توطئه گر نگاه مى كرد. سيستم اولى براى نفوذ در ايران قلدرى و گردن كلفتى بود، و سيستم دومى براى نفوذ، سياست بازى و سياستمدارخرى و حيله گرى هاى ديپلماتيك و در نهايت اِعمال زور و موضع گيرى از بالا و خوار و خفيف كردن شخصيت ملى ايرانيان.
به همين خاطر كشور سوم آلمان، در دوران پيش از جنگ جهانى اول محبوب ايرانيان شد و آلمان دوستى از همان زمان در ايران رشد كرد و بعدها هم با ايرانيان ماند. علاقه اى كه ايرانيان به آلمان دارند، به دليل اين كه آلمان هرگز چهره اى رياكار و مكار و خواهان توسعه ى ناجوانمردانه براى ما ايرانيان پيدا نكرد هنوز هم باقى ست. حتى هيتلر با آن همه جنايت داخلى و خارجى، محبوب ايرانيان بود و بعدها هم كه سقوط كرد عليه او جز از طرف احزاب كمونيستى چيزى گفته يا نوشته نشد و هنوز كه هنوز است كتاب «نبرد من» او با شمارگان زياد چاپ مى شود و جزو پر فروش ترين كتاب هاى كشور ماست. كار هيتلر تا آن جا در ايران بالا گرفت كه عده اى واقعا معتقد بودند كه او همان امام زمان است كه در عصر ما ظهور كرده است. البته به خاطر فرهنگ وسيع ما ايرانيان و پذيرش نسبى چند فرهنگى و چند مذهبى در جامعه ى ايران، يهودى ستيزى هيتلر مورد قبول واقع نشد و ايرانيان از دوستى خود با هيتلر براى نجات دادن جان يهوديان ايرانى بهره بردند.
با سقوط هيتلر، دولت آلمان از گردونه سياست سازان جهانى خارج شد و ايران به دنبال كشور ثالث ديگرى رفت كه امريكا نام داشت. امريكا تا سال ٣٢ اعتبار خاصى در ايران داشت ولى از آن سال به بعد با اتخاذ سياست هايى كه مبتنى بر استراتژى هاى مناسب براى برخورد با شوروى و كمونيسم، و پيشبرد جنگ سرد بود، حكومت ملى ايران را قربانى اين سياست ها كرد و اعتماد ذهنىِ مردم نسبت به خود را از ميان بُرد.
نفوذ سياسى و نظامى امريكا در ايران مطلوب هيچ ايران دوستى نبود. اما اتفاقاتى در كنارِ اين نفوذ سياسى-نظامى افتاد كه اثرات سوء سياست هاى امريكا را تا حد زيادى خنثى كرد. از واردات محصولات محبوب و دوست داشتنى امريكايى كه بگذريم، امريكا در داخل ايران، از طريق فرهنگ آزاد امريكايى عده ى زيادى از روشنفكران و نوگرايان را جذبِ خود كرد.
نه تنها تلويزيون ايران با دوبله كردن و پخش فيلم ها و سريال هاى محبوب امريكايى، فرهنگ و نگرش امريكايى را در دل و جان خانواده ها و نوجوانان و جوانان رشد داد، بلكه خودِ «تلويزيون امريكا»، كه برنامه هايش را براى امريكايى هاى مقيم ايران از فرستنده ى واقع در اُزْگُل كه در ابتداى جاده ى لشكرك بود به زبان انگليسى پخش مى كرد كنجكاوان ايرانى و بخصوص نوجوانان طبقه ى متوسط به بالا را كه خانواده شان توانايى خريد تلويزيون داشتند جذب خود مى كرد. پخش سرود امريكا در آغاز و پايان برنامه هاى تلويزيون امريكا حتى در ناخودآگاه ايرانيان بيننده ى برنامه هاى اين تلويزيون اثر مى گذاشت و عده اى از بزرگ شدگان دهه ى ٦٠ ميلادى سرود امريكا را در ضمير خود ضبط كرده اند.
تاسيس انجمن فرهنگى ايران و امريكا، نشان دادن فيلم هاى سينمايى جان وين و برت لنكستر و كرك داگلاس و جك پالانس و گريس كلي و كلوديا كارديناله و راكوئل ولش و فيلم هاى جنگى پر هيجان و ماجرايى، تاسيس بولينگ عبده و زمين هاى بيس بال و انتشار كتاب هاى ترجمه شده از نويسندگان بزرگ امريكايى همه دست به دست هم داد و نوعى فرهنگ مخلوط ايرانى-امريكايى به وجود آورد كه بدون اين كه دارندگان اين فرهنگ بدانند يا بخواهند، تحت تاثير آن بزرگ شدند و عمر گذراندند.
دوران انقلاب و دوران هيجان هاى انقلابى، فرهنگ ضد امريكايى را براى يك سال فرهنگ غالب كرد ولى چون عميق نبود و فرهنگ ايرانى-امريكايى با جان و دلِ بسيارى از ايرانيان سرشته بود، آن فرهنگ سطحى و هيجانى خيلى زود فراموش شد و علاقه به فرهنگ امريكايى به رغم تمام اشتباه كارى هاى سياسى -مثل فلج شدنِ كارتر در مقابل رشد اسلام گرايى در ايران- مجددا خود را نشان داد، و علاقه ى ايرانيان غير حكومتى به امريكايى ها در رويدادهاى مختلف نمود پيدا كرد مثل بلند كردن و سر دست گرفتن قهرمانان كشتى امريكا در ايران و عكس گرفتن با آن ها و پرچم امريكا و امثال اين ها...
عمل كرد دونالد ترامپ اگر چه نفرت آفرين و دشمن ساز است و به امريكا ستيزى دامن خواهد زد اما كماكان در ايران با ناباورى نسبت به آن برخورد مى شود و ايرانيان حساب خود را از حساب ديگر كشورهاى منع شده جدا مى دانند. شايد اين هم به دليل همان تاريخچه ى نفوذ فرهنگ امريكايى در ايران باشد. دونالد ترامپ كه احتمالا اطلاعات چندانى در اين موارد ندارد اما مشاوران خاورميانه و ايران او، بايد او را متوجه اين تاريخچه ى فرهنگ ساز كنند و اين تركيب فرهنگى را كه طى ساليان دراز و به صورت كاملا خود به خودى به وجود آمده تباه نكنند. موضوع فقط ورود به امريكا نيست. حساب ايرانيان واقعا از حساب حكومت اسلامى ايران جداست. اين دوستى ذاتى و ملى را هيچ سياستمدار عاقلى به دست خود تباه نمى كند. هر چند سخت است ايرانيان را مثل اعراب كه غالبا مخالف تجدد و فرهنگ غربى و فرهنگ امريكايى هستند، مخالف و دشمن امريكا كرد اما كدام عقل سياسى ست كه بخواهد دوست را -خصوصا دوست فرهنگى خود را- دشمن خود كند؟ ترامپ اگر اين موضوع را نفهمد، آسيبِ غير قابل ترميمى به روابط و پيوستگى هاى درونى ميان ايرانيان و امريكا خواهد زد.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy