ف. م. سخن - خبرنامه گویا
«فروشنده» ى اصغر فرهادى برنده ى جايزه ى اسكار شد. اين دومين اسكارى ست كه نصيب اصغر فرهادى مى شود. خانم انوشه انصارى و آقاى فيروز نادرى دو تن از ايرانيانى كه توانسته اند در امريكا به موفقيت هاى اقتصادى و علمى دست پيدا كنند، به جاى فرهادى كه به خاطر ممنوع كردن ورود ايرانيان به خاك امريكا حاضر به شركت در مراسم نشده بود، بر روى صحنه رفتند و جايزه ى او را دريافت كردند. خانم انصارى، كه توانسته است با كار و كوشش و ابتكار، جزو فعالان اقتصادى موفق امريكا باشد و با ثروتى كه در امريكا به دست آورده است توانسته در برنامه ى سفر به فضا حضور پيدا كند و به عنوان اولين ايرانى و زن ايرانى به فضا رفته است، پيام كوتاه اصغر فرهادى را خواند؛ پيامى كه مختصر و مفيد به محدوديت ها و عدم رعايت حقوق انسان ها پرداخته بود؛ پيامى كه به گوش ميليون ها انسان ساكن كره ى زمين رسيد...
در اينجا، سخن اما صِرْفِ تبريك گفتن و اظهار خوشحالى از اين موفقيت بزرگ فرهنگى نيست؛ در روزهاى گذشته، در سطح فضاى مجازى، شاهد مخالفت ها و موافقت هايى با اصغر فرهادى، با فيلم فروشنده، با احتمال برنده شدن اسكار، با خوب و بد حضور يا عدم حضور فرهادى در مراسم اسكار، با انتخاب انوشه انصارى و فيروز نادرى به عنوان نمايندگان فرهادى، با دخالت يا عدم دخالت فلان سازمان ايرانى-امريكايى در انتخاب اين دو نفر به عنوان نمايندگان فرهادى، با به نفع جمهورى اسلامى يا به نفع او نبودن برنده شدن فرهادى، با سياسى بودن يا نبودن جايزه ى اسكار، با اين كه چرا فرهادى بر صحنه ى اسكار صداى ملت زير فشار حكومت اسلامى را فرياد نمى زند، و موضوعاتى امثال اين ها بوده ايم....
... به عبارتى و طبق معمول، از يك رويداد، كه به هر دليل امروز باعث افتخار ايران و ايرانى مى تواند باشد، هيولايى ساخته ايم و دم به دم در آن باد كرده ايم و از اين هيولا، خودمان ترسيده ايم و ديگران را ترسانده ايم!
اين درست به مانند اين است كه تيم فوتبال ما برنده ى فلان جام بين المللى شود، و ما به جاى خوشحالى، بگوييم نه! دروازه بان ما فلان كس است و فلان كار را كرده است، بازيكن شماره فلان ما بهمان كار را كرده است، مربى تيم وابسته به فلان جناح حكومت بوده است... و كل تيم ايران هم زير پرچم جمهورى اسلامى بازى مى كند، و فردا هم رييس جمهور و رهبر حكومت به تيم تبريك خواهند گفت و پس فردا هم ممكن است بازيكنان ببرند جام را تقديم رهبر و امام زمان كنند...
خوشبختانه اين كار را با فوتبال مان تا به امروز نكرده ايم و بُرد تيم ملى كشورمان را به هر شكل و صورتى كه بوده جشن گرفته ايم و اعضاى تيم را ستوده ايم! اما نوبت به فيلم و جوايز كن و اسكار كه مى رسد، تئورى هاى ما مبنى بر توطئه حكومت شكوفا مى شود و در هر حركتِ عواملِ سازنده ى فيلم و كارگردان آن موارد مشكوك مى بينيم كه تنها نبردن جايزه مى تواند بر آتش اين موارد مشكوك آب بريزد و دلِ نگرانِ ما را خنك كند! جايزه را هم كه ببريم، به ناگهان تئورى هاى ما شدت و قدرت مى گيرد و در فضاى مجازى مانند سيلى خروشان جارى مى شود و هر چه شادى به خاطر برد هست از ميان مى برد و البته... و البته مانند همه ى سيل هاى خروشان جهان، بعد از چند روز از تك و تا مى افتد و به بوته ى فراموشى سپرده مى شود...
به علل اين «مشكوكيات» (!) و توطئه پندارى ها و جوش و خروش هاى بيمارگونه ى ما، جامعه شناسان بايد بپردازند و آن ها را دريابند. ما اما از تاثيراتِ اين موضوعات بر كنار نيستيم. حتى خوشحالى به خاطر اين برنده شدن و كسب افتخار براى ايرانيان باعث ترس و وحشت آدم هاى بى طرف مى شود... نكند راست مى گويند... نكند كاسه اى زير نيم كاسه است... نكند خوشحالى من باعث استفاده ى حكومت اسلامى شود... نكند... نكند... نكند...
ما، به رغم اين «نكند ها» خوشحالى خود را از برنده شدن اصغر فرهادى و فيلم فروشنده اش ابراز مى داريم و براى فيلمساز موفقيت هاى روز افزون آرزومنديم.