آرمان - «چرا انقلاب شد؟» این عنوان نشستی بود که در موسسه اندیشه و قلم در مسجد الرحمن تهران برگزار شد که در این نشست، آقایان محمد توسلی، مصطفی تاجزاده و علی شکوهی سخنرانی کردند. در این نشست ابتدا به بحث و گفتوگو پیرامون دلایل وقوع انقلاب اسلامی پرداخته شد و سپس سخنرانان به سوالات حاضران، پاسخ دادند. گزارش این نشست را در ادامه میخوانید.
وانقلابیون به دنبال خشونت نبودند
در ابتدا محمد توسلی، نخستین شهردار تهران پس از انقلاب، سخنرانی کرد. وی با بیان اینکه من از دوران دانشجویی مسئولیتهای مختلفی در انقلاب داشتم و خود را برابر جوانان پاسخگو میدانم، گفت: انقلاب شد برای اینکه استبداد مطلقه شاه که تمامی آزادیهای اجتماعی را زیر پا گذاشته و شرایط را برای تسلط بیگانگان به وجود آورده بود، راهی جز انقلاب باقی نمیگذاشت. توسلی با تاکید براینکه انقلابیون و رهبر انقلاب به دنبال براندازی توام با خشونت نبودند، ادامه داد: انقلاب به معنای حاکمیت ارزشها و خواستههای تاریخی مردم ایران بود و از زمانی که رخداد پانزده خرداد به وجود آمد و فاز جدیدی از فعالیت های سیاسی آغاز شد، این فضا به وجود آمد که دیگر برای مبارزه نمیتوان راههای قانونی را پیگیری کرد. در آن زمان مشخص شد که انقلاب از راه قانون میسر نیست، انقلاب از راه مذاکره و موارد مشابهی که در جهان مد نظر بود در سال ۵۷ با شکست مواجه شد، اما نهضت روحانیت توانست با رمزگشایی از چهره جدید شاه، نظریههایی مبنی بر اینکه «اطرافیان شاه مقصر هستند» را باطل کند.
وانقلاب به دلیل فضای بسته سیاسی رخ داد
سپس مصطفی تاجزاده در میزگرد «چرا انقلاب شد» که از سوی انجمن اندیشه و قلم عصر امروز برگزار شد، به سخنرانی پرداخت. او پیرامون موضوع این نشست توضیح داد: ابتدا باید اعتراف کنم که از یک پارادوکس رنج میبریم. جوانان به ما میگویند اگر انقلاب خوب است، چرا نمیگذارید ما انقلاب کنیم؟ من از آنها میپرسم چرا میخواهید انقلاب کنید؟ به همه آنها توصیه میکنیم به جای انقلاب کردن، اصلاحطلب شوید. تاجزاده با بیان اینکه با توجه به شرایط عینی اجتماع به عنوان یک اصلاحطلب از انقلاب دفاع میکنم، اظهار کرد: آن زمانی که نهضت شروع شد فضای جامعه به سمت انقلاب میل پیدا کرد و از اصلاحات فاصله گرفت. با وجود این شاید اگر شاه یکسال زودتر رفراندوم برگزار و قدرتش را تقسیم میکرد، انقلابی رخ نمیداد. نسل ما بعد از مبازرات چریکی آمد و با اصلاحات بد بود که انقلاب رخ داد. مهندس بازرگان درست فهمیده بود که آنها آخرین گروه هستند که در چارچوب قانون عمل میکنند، زیرا شاه دیگر به آنها اجازه فعالیت نداد و آنها را به زندان انداخت. او با بیان اینکه خودکامگی شاه منجر به سقوط حکومت او شد، گفت: در آن زمان مبارزات مردمی غیرخشونتآمیز و کلاسیک بود و از خونریزی خبری نبود. اما با سختگیریهایی که به عمل آمد زبان مبارزه عوض شد و هنگامی که به پیروزی رسید، انتخاباتش نیز بر پایه مردم بود. او با طرح این پرسش که چرا اصلاحات در ایران در زمان شاه ناممکن شد، بیان کرد: وقتی به خاطرات اسدا... علم رجوع میکنیم، میگوید دیر یا زود دراین مملکت انقلاب یا شورش میشود و تاکید میکند من که یار نزدیک او هستم، دیگر جرات و توان انتقاد ندارم؛ دیگران که جای خود دارند. او ادامه داد: به لحاظ نظری مبارزان انقلابی به دنبال اصلاحات نبودند، اگرچه نسل جدید نسبت به نسل قدیم تمایلاتی به اصلاحات داشت، اما در سال ۵۶ و ۵۷ اگر انتخابات آزاد میشد، به دنبال اصلاحات بودیم، اما در اقلیت قرار داشتیم. او با بیان اینکه نظام پهلوی تفاوتی با رژیمهای گذشته خود ندارد، افزود: اولین تفاوت مهم حکومت پهلوی با دیگر حکومتها این بود که هیچ حکومتی در ایران سیاست خود را مبتنی بر مبارزه با دین اکثریت مردم قرار نداده بود. از دوران ساسانی حتی اگر مذهبی را نابود میکردند، به نام اکثریت بر دین اقلیت بود، اما رژیم پهلوی با دین اقلیت، به مقابله با دین اکثریت اقشار پرداخت. به همین دلیل گسستی بین نظام سیاسی و دینی جامعه ایجاد شد و توان ارتباط با روحانیت را از دست داد، به گونهای که در سال ۵۷ محمدرضاشاه کسی را نداشت که با روحانیت گفتوگو کند. او با تاکید بر اینکه استقلال و آزادی دو روی یک سکه بودند و فرقی نمیکرد که کدام اول بیاید، گفت: تصور ما از سنت مشروطه تا امروز این بوده که در ایران به دلایل مختلف از بیگانگان و استبداد همزمان رنج میبردند، اما امپریالیسمستیز نبودیم، درحالیکه استقلالخواه بودیم و این دو با هم بود. اگر در صحیفه نور مشاهده کنیم، میبینیم که استقلال و آزادی پا به پای هم بیان شده است.