Tuesday, Feb 21, 2017

صفحه نخست » صدای آمریکا، مهدی فلاحتی و آرش سیگارچی، مسعود نقره‌کار

MasoudNoghrehkar_small.gifبه مناسبت ۷۵ سالگی صدای امریکا، ونزدیک به چهاردهه فعالیتِ بخش فارسیِ صدای امریکا، درنظرخواهی ای دربارۀ این رسانه، از من نیزکه گهگاه مهمان صدای امریکا می شوم، نظرخواستند. نظرمن را در لینکی که درهمین صفحه آوردم، ببینید و بخوانید.(۱). پیشنهاد شد که بهتراست اسمی در نظرخواهی آورده نشود، پایبندِ پیشنهاد و قرارماندم، اما وظیفه خود دانستم درصفحۀ فیسبوکم و برخی از سایت های خبری، ضمن گفتنِ خسته نباشیدی به برخی ازدست اندرکاران بخش فارسیِ صدای امریکا، به دوتن از برنامه سازان و مجریان صدای امریکا خسته نباشیدی پُرملاط تر بگویم و به سهم خود سپاسگزاری کنم:

این دوتن یکی مهدی فلاحتی و دیگری آرش سیگارچی ست.

مهدی فلاحتی را سالیانی ست ازنزدیک می شناسم. این آشنائی ازهمان اوان جوانی اش که در کنار فعالیت سیاسی، شاعرو منتقد و روزنامه نگاری قَدَربود، پا گرفت. ازبنیانگذاران مجله آرش و سردبیرِاین مجله شد. فلاحتی آثاری گرانمایه درقلمروِ شعر، نقد، پژوهش و ترجمه منتشر کرده است. این شاعرهنوزهم می سراید ودست به قلم است. گویندۀ خوش صدای صدای امریکا پیش از پیوستن به رادیو فردا تجربۀ کاررادیوئی داشت. پس از سال ها کار و تجربه اندوزی ازرادیو فردا به صدای امریکا انتقال یافت و آنگونه که انتظار می رفت همان آغازِ کار از برنامه سازان خوب و کاردانِ این رسانه شد. امروزمهدی فلاحتی، برنامه سازی تلاشگر در راستای تحقق آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در ایران است. او به اعتبار کارنامه اش یکی از مطرح ترین، ورزیده ترین و تاثیر گذارترین برنامه سازان و مجریان صدای امریکا، و رسانه های خارج از کشور است. مهدی فلاحتی خلاف اکثر برنامه سازان و مجریان رادیوئی و تلویزیونی، علیرغم برخورداری از آگاهی و دانش سیاسی، فرهنگی و هنریِ یک روشنفکر سیاسی و فرهنگیِ آزاداندیش و آزادیخواه، روی موضوع های مورد بحث وگفت و گو دربرنامه های اش مطالعه و کار می کند. فلاحتی با مطالعه، آگاهی و اطلاع دربارۀ آنچه که دربرنامه اش قراراست مطرح شود به صحنه می آید. تیزهوشی و درایت اودرعرصۀ سیاست و فرهنگ، و توانائی اش در اجرای برنامه ، برنامه های او را ماندگار وتاثیر گذار کرده اند، برنامه های پُرمحتوائی که در داخل ایران ده ها و گاه صدها هزار بیننده دارند. نقش مهدی فلاحتی و همکاران اش در برنامه "صفحۀ آخر"ِصدای امریکا، درروشنگری و افشای جنایت و فساد آخوندی و حکومتی در حکومت اسلامی کم نظیر و درعرصه هائی بی نظیراست. قدرو منزلت این برنامه ساز و مجری خبره و هوشمند، و شاعر، منتقد و روزنامه نگار گرانقدررا باید دانست. من به سهم خود این قدر و منزلت می دانم و سپاسگزارش هستم.
و تا یادم نرفته نوشته باشم که قدرشناسِ کارهای ارزشمندِ قلمی اش نیز هستم. حیفم می آید یکی ازشعرهای فلاحتی، "خوشا درآینه بودن" را با شماا نخوانم، تا به شما نشان داده باشم صفت و نسبتِ شاعرِ قَدَر و پُرمایه تعارف وتعریفِ بی پایه نیست.
" محو شدی
مثل سایه، مثل آب
. در چشم آفتاب
مثل خانه که از پای بست ویران بود
مثل چشمه که در سراب می جوشید
و چون به چشمه رسیدم
جهان
تمام
بی جان بود.
-
چه حاصل ازهمه عمر
وقتی امید
عیشِ مختصر است و عشق
همیشه محتضر است؟
-
اگر که آینه نباشد،
دلت همیشه کاسه ی دریوزگی ست
که عابران
درآن
اضافیِ انبانِ خویش می ریزند.
اگر که آینه نباشد
که بنگری به حلقه ی داری
که دیگران به گردنت آویزند
اگر که آینه نباشد...!"
نام آرش سیگارچی به فاجعه کشتار سال ۶۷ گره خورده است. هنگامی که گفتن و نوشتن دربارۀ کشتارسال ۶۷ در ایران خط قرمز و خطرکردن بود. آرش جوان اولین، یا ازاولین کسانی بود که این کشتاررا درداخل ایران رسانه ای کرد، وتاوان اش را هم داد. وی درمطلبی با عنوان "برادرغرقِ خونه" درروزنامه گیلان امروز به کشتاربزرگ سال ۶۷ اشاره کرد. آرش نوشت: " ...فقط یازده سال داشتم. به همراه خانواده برای خاکسپاری عزیزی به گورستان عمومی شهر رشت رفته بودم، دایی که هنوزهم دلش به یاد یاران می تپد به من گفت برویم قدم بزنیم. هنوزچند قدمی به طرف انتهای" تازه آباد" گام برنداشته بودیم که ماشینی به طرف مان آمد. حرف شان این بود که اینجا چه می کنید و دایی دست به سرشان کرد که بله، بچه ناراحت است آمده این ورهوا بخورد. تا ماه ها و شاید چند سال بعد این واقعه برایم سؤالی بود. وقتی دستور مرگ آمد آن جا زمینی حفر شد تا آن ها که اهل سازش نبودند، زنده خاموش شوند. ...امروز که دلم گرفته می خواهم سری به " تازه آباد" بزنم... شلوغ است اما کسی نمی داند این جا چه خبراست. چند قدم بیشتربر نداشته ام که دستی دستم را می گیرد. دوربین را مطالبه می کند. از پشت سرش گلایل هایی را می بینم که برروی خاک بی نام به یاد گمشده ای پَرپَر شده است....هنوز نتوانسته ام قضاوت کنم اما حتی اگرآن ها اشتباه هم می کردند نباید کشته می شدند...(۲)
و من هنوز تصویرآن آرش شجاع وجوان درذهن دارم .

*****
۱-"دیدگاه مهمانان به مناسبت هفتاد و پنج سالگی صدای آمریکا"
http://ir.voanews.com/a/voa-75/3704506.html?nocache
۲- آرش سیگارچی،روزنامه گیلان امروز( ایران) / اخبار روز، دوشنبه ۲۰ مهرماه سال ۱۳۸۳

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy