ف. م. سخن - خبرنامه گویا
يكى از زندانيان دهه ى شصت بعد از انتشار مطلب «آقاى تاج زاده! شما دروغگوى مكارى هستيد!» برايم نوشته اند:
«آقای سخن هرچه زمان حضور شما در خارج کشور بیشتر می شود از واقعیت های جامعه ایران دورتر می شوید. این مطلب شما اگر بخواهیم توهین ها و اتهامات غیر مستندش را برداریم هیچ استدلال قابل قبولی ندارد. چه بخواهید چه نخواهید بسیاری از همان زندانیان دهه اول انقلاب از جمله بنده بسیار بسیار برای آقای تاج زاده احترام قایل ایم و صراحت لهجه و شجاعت انتقاد از خود ایشان را تحسین میکنیم. این البته به این معنی نیست که همه مواضع و دیدگاه هاى آقای تاج زاده مورد تایید ماست. کاش بسیاری از گروه های سیاسی و سران شان شهامتی در حد تاج زاده داشتند و انتقاد از خود میکردند. به شما پیشنهاد میکنم مقاله "پدر مادر ما باز هم متهمیم" آقای تاح زاده را مطالعه بفرمایید و منصفانه در مورد آقای تاج زاده داوری بفرمایید.»
پاسخ من به ايشان چنين است:
«با عرض سلام و احترام. احتمالا مطلع هستيد كه من به زندانيان سياسى، خصوصا زندانيان سياسى دهه شصت احترام بسيار زيادى قائلم بنابراين احترام و ارادت من به جناب عالي نيز بايد مشخص باشد و آن چه مى گويم خداى نكرده حمل بر مجادله و بحث هاى بى حاصل و پايان ناپذير اينترنتى نگردد. فعلا به همين چند خط مختصر قناعت مى كنم تا بعدا از نظر مشروح شما برخوردار گردم و به آن ها پاسخ مفصل بدهم:
- من سال هاست كه در ايران و خارج از ايران مى نويسم و از زمانى كه اولين مطلبم را در باره ى تاج زاده نوشتم تا كنون كوچكترين تغييرى در گفتار و نوشتار من در باره ى او و سازمان مخوف مجاهدين انقلاب اسلامي ايجاد نشده است. البته يك تغيير كوچك را شايد بتوان لحاظ كرد و آن دفاع از حقوق تاج زاده به عنوان زندانى سياسى، زمانى كه از گردونه ى قدرت به بيرون پرتاب شد و خود مزه ى زندان را چشيد است.
- در باره ى توهين نوشته ايد. من اتفاقا خيلى سعى كردم به تاج زاده توهين نكنم هر چند شايسته توهين هاى سخت است. در مقابل قاتل و شكنجه گر نمى توان و نبايد با زبان ملايم سخن گفت ولى حال كه دوران مبارزات بدون خشونت (!) است، ما هم از ملايم ترين زبانى كه مى توانستيم به كار ببريم در مورد او استفاده كرديم.
- در موردِ اتهامات غير مستند نوشته ايد! از شما كه زندانى دهه ى شصت بوده ايد چنين ادعايى عجيب است! من از كجا بروم عكس و لفظ تاج زاده موقع تواب كردن زندانى ها را برايتان بياورم؟! اين اوست كه بايد بگويد آدم هاى اسير زير دست اش را چگونه بى رحمانه «مى زد» (لفظ محترمانه ى شكنجه كردن!) و جسم و روح آن ها را خرد و خاكشير مى كرد. البته «كارشناسى» به طول و عرض تاج زاده «شاگرد شكنجه چى» هم داشت و در مورد اشخاص كم اهميت، اين آقاى «شاگرد» و به قول زنده ياد «فرهاد بهبهانى»، آقاى ٢٥، به دستور تاج زاده وارد عمل مى شد.
- خب خدا را شكر كه تاج زاده از برخى موارد در گذشته ى سياه خود «انتقاد» كرده است. حتما در تاريخ جنگ دوم جهانى خوانده ايد كه اين گونه افراد معمولا از خود «انتقاد» نمى كردند، بلكه دست به خودكشى مى زدند! البته اتفاق «انتقاد از خود» تاج زاده فرخنده است، و ما هم بارها اين «اتفاق فرخنده» را تاييد و تشويق كرده ايم و تشكرها نثار تاج زاده كرده ايم. اما... اما... شما از خود انتقاد كنى، بعد شروع كنى در متن انتقاد از خود، دست به تخريب كسانى بزنى كه جان و جوانى شان را در زندان ها از دست دادند، يا در سينه ى خاوران ها جاى داده شدند يا والدينى كه هنوز هم داغ فرزند بر دل دارند و اين داغ كماكان تازه است، آن وقت آن انتقاد به پشيزى نمى ارزد. ما در اين زمينه سخن گفته ايم و باز هم سخن خواهيم گفت.
- و دو كلمه در باره ى تغيير نظر در داخل و خارج از كشور. آرى. مى توان در داخل كشور به گونه اى فكر كرد و نوشت و در خارج از كشور، به گونه اى ديگر. و اين اصلا بد و نكوهيده نيست! چرا؟! چون ما در ايران، تحت تاثير سندرم استكهلم قرار داريم، و حتى وقتى به خارج مى آييم تا مدت ها تحت تاثير اين سندرم هستيم، تا شايد در اثر مرور زمان اين «دوستدار شكنجه گر شدن» دست از سر زندانى سياسى بر دارد. من حتى زندانى يى مى شناسم كه از خارج، براى دختر شكنجه گرش لباس صورتى رنگ هديه مى فرستاد! حتى ممكن است كار به جايى بكشد كه از جناب شكنجه گر، دعوت شود، براى مدتى كه در خارج به سر مى برند، افتخار دهند و در نزد ما -يعنى زندانى سياسى سابق- به سر برند! آرى! اين سندرم چنين چيز عجيب و باور نكردنى يى است! شخص زندانى و شكنجه شده، بى آن كه خود بداند چرا، دوستدار شكنجه گرش مى شود! پس، يك دوره زندگى در خارج و «خارج درمانى» براى تمام زندانيان سابق ضرورى و لازم است بلكه اين حالت ناجور روانى، دست از سرِ آدم بر دارد و انسان دوباره به انسانيت قبلى اش برگردد و آن گونه بنويسد كه ذهن و انديشه اش حكم مى كند.
باز هم سپاس از درج نظرتان. براى تان آزادى واقعى، و آزادى واقعى فكر در آزادى واقعى آرزو مى كنم.»