ف. م. سخن - خبرنامه گويا
در خبرها آمده است:
«حسینعلی حاجیدلیگانی عضو جبهه پایداری در رابطه با انتشار خبری مبنی بر تماس تلفنی آیتالله مصباحیزدی با رئیسی برای دعوت از وی به منظور حضور در عرصه انتخابات ضمن تایید تاکید آیتالله مصباحیزدی بر حمایت از رئیسی به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری اصولگرایان اظهار کرد: در جلسهای که اعضای جبهه پایداری با آیتالله مصباحیزدی داشتند، ایشان توصیه فرمودند که برای انتخابات ریاست جمهوری به سراغ آقای رئیسی بروید و اگر شرایطی فراهم شد که به صحنه رقابت انتخاباتی ورود پیدا کرد از وی حمایت کنید.»
آيت الله سيد ابراهيم رييسى براى كسانى كه با سياست سر و كار دارند موجودى شناخته شده است. او يكى از افراد مورد تاييد خمينى بود كه مى توانست به راحتى فرمان اعدام مخالفان نظام اسلامى را صادر كند.
خمينى، رهبرى زيرك بود كه همواره دست خود را از آغشته شدنِ مستقيم به خون مخالفان دور نگه مى داشت و اين كار را با انتخاب افرادى كه ذاتا خونريز و آدمكش بودند انجام مى داد. تقريبا «تمام»ِ افرادى كه با تاييد مستقيم خمينى، در دو سال بعد از انقلاب و كل دهه ى شصت در محاكم انقلابى و قوه ى قضاييه مسووليت داشتند، از اين گونه موجودات بودند، كه برخى به دَرَك واصل شدند، برخى همچنان زنده اند و در سكوت به زندگى خفت بار خود ادامه مى دهند و برخى ديگر نيز امروز نقش مشايخ اصلاح طلبان را بازى مى كنند.
اصلاح طلبان حكومتى هرگز از اين موجودات خونريز تبرى نجسته اند چرا كه دست خودِ آن ها در كاسه ى همين موجودات بهيمى بوده است. كسانى مانند آيت الله اردبيلى و آيت الله يوسف صانعى، اگرچه جزو توابين نظام محسوب مى شوند اما دستان شان چنان به خون آغشته است كه نمى توان حتى براى لحظه اى بر جنايات آنان چشم بست. اولى جسته و گريخته چيزهايى در باره ى گذشته گفت و رفت و دومى هنوز در قيد حيات است و تلاش دارد به نحوى محبوب قلوب باقى بماند. جمله ى مشهور «اوين بايد محيط ترس باشد» از اين دومى ست.
اما اينان زير دستانى داشتند كه در اثر خونخوارى و صدور مجوز آدمكشى در ابعاد صدها تنى، اندك اندك خود جزو سران آدمكشان گشتند، كه ابراهيم رييسى يكى از آن هاست.
اكبر گنجى، كه سال هاست به مبارزه اى بى امان با اين دار و دسته ى خونخوار پرداخته، به درستى، لقب «آيت الله قتل عام» به اين موجود انسان ستيز داده است. دو كلمه اى كه صفت بارز اين موجود را نشان مى دهد.
براى آشنايى با ابعاد آدمكشى اين شخص مى توان به مطالب مختلف مراجعه كرد. رييسى يكى از اعضاى هيات مرگ بود، و همراه با «وزير داد گسترى» آقاى روحانى يعنى مصطفى پورمحمدى و دو نفر ديگر به قتل عام زندانيان سياسى پرداخت.
اين قتل عام ويژگى هايى داشت كه صرف نظر از پايان بخشيدن به زندگى زندانيان، خود شايسته ى بررسى و تحليل جداگانه است. اين كار اگر چه به صورت انتشار خاطرات جان به در بُردگان و به شكل پرداختن به جزييات صورت گرفته، ولى نمايى كلى از آن هنوز به دست داده نشده است. اعدام و كشتن انسان دربند، به صورت هاى مختلفى مى تواند صورت بگيرد. آن چه در قتل عام «آقايان»، خاص و ويژه است، آزار و شكنجه ى روحى يى ست كه به زندانيان محكوم به مرگ، قبل از اعدام شان داده شده است. اين آزار و شكنجه ى روحى را نبايد دست كم گرفت. اندك شمار كسانى كه توانسته اند از آن موج مرگبار بگريزند، ديگر نتوانسته اند به زندگى عادى -به معناى واقعى اش- باز گردند، به عبارتى اين جنايت بزرگ و غير قابل باور، زندگى آن ها را هم از بين برده و آن ها را هم كشته است.
رييسى يكى از قاتلان خونسرد سال ٦٧ بود. اين خونسردى را اسلاميون معمولا به طمانينه و سكينه ى اعتقادى مربوط مى دانند و معتقدند كه اين آرامش ناشى از اعتقاد عميق به خدا و دين و وجود دنياى ديگر است. البته واقعيت چيز ديگرى ست. اين خونسردى، كه انسان را به اصل حيوانى خود بر مى گرداند، ناشى از مبارزه ى تمام عيار براى بقاى خود است. آيت الله ها، و از جمله آيت الله قتل عام، زندانيان سياسى را دشمنانى مى پنداشتند كه اگر زنده مى ماندند، بقاى آن ها را تهديد مى كردند لذا بدون ناراحتى وجدان دست به جنايت بزرگ زدند.
اما رييسى بر خلاف پور محمدى، از عاقبت خود ترسان است. به همين دليل ترجيح داده است تا در پُست هايى مثل توليت آستان قدس رضوى به فعاليت اش ادامه دهد. او اگر مى توانست، قطعا تمام مناصب حكومتى را مى بوسيد و كنار مى گذاشت و اگر امكان اش بود خود را از مردم ايران دور نگه مى داشت. ترس هاى او، كه در درون اش پنهان كرده، مجازاتى ست نامرئى و لحظه به لحظه، كه آرام آرام او را از درون مى خورَد و از دست آن رهايى ندارد. در اين باره شايد بعدها بيشتر بنويسيم.
اكنون مصباح يزدى، كه از قديم بر اين باور بوده كه حكومت مطلقه ى اسلام امكان پذير نيست مگر با «ارهاب» و آدمكشى و سركوب و نَفَسِ مردم را بريدن، آيت الله قتل عام را به عنوان نامزد انتخابات رياست جمهورى معرفى مى كند. اين معرفى كاملا با كاراكتر انسان ستيز مصباح سازگار است. حال بايد ديد آيا رييسى بر ترس هاى درونى خود غلبه خواهد كرد و وسوسه ى تسخير منصبى در حد رياست جمهورى او را به اين بازى چهار ساله ى سياسى وارد خواهد كرد يا كه ترس هايى كه در طى بيست سى سال گذشته در درون اش شدت گرفته، جلوى او را براى ورود به اين بازى خواهد گرفت و به همين توليت آستان قدس كه خود حكومتى ست در حكومت بسنده خواهد كرد. زمان پاسخ اين سوال را خواهد داد.