گهگاه، آدم ها، براى مهم جلوه نمودن، خود را به هر كس و نا كسى مى چسبانند!
«جوجه لات» هاى قديم، هر كدام براى خود بزرگى داشتند، كه مى زد و مى خورد و اسم و رسمى در مى كرد، و «گنده لات»ِ محل ناميده مى شد. جوجه لات ها، براى بزرگ نشان دادن خود، همواره خودشان را همراه و هميار گنده لات ها نشان مى دادند و با اين روش براى خودشان عرض و طول و احترام مى خريدند.
زمانى كه آژان ها براى دستگير كردن «گنده لات» محل وارد عمل مى شدند، گنده لات ها پا به فرار مى گذاشتند و دَرْ مى رفتند و جوجه لات ها را جلو مى انداختند و اين جوجه لات ها بودند كه وسط سرشان تراشيده مى شد و طعم چوب فلك را مى چشيدند...
اكنون حكايت سردار محسن رضايى ست كه از سرلشكرىِ تجربى و دكتراى الكى اقتصاد، خيرى نديده، خودش را به سيد ابراهيم رييسى، ملقب به آيت الله قتل عام و متصف به «جنايتكار تاريخ» مى چسباند بلكه در لات خانه ى جمهورى اسلامى، عددى به شمار رود.
ايشان اخيرا فرموده است:
«...اگر دیروز و امروز من و آقای ريیسی و دیگر نیروهای انقلاب را تخریب می کنند حق دارند چرا که تروریست ها و کودتاچیان و صدامیان و شورشگران را که آستین آن ها به خون ملت انقلابی و مظلوم ما [آلوده] بوده را سرکوب کردیم. ما از انجام کارهایی که کرده ایم نه تنها پشیمان نیستیم که به آنها افتخار می کنیم...باید پنج نفری انتخاب شود که متناسب با سناریوهای احتمالی پاسخ گو بوده و پیروزی را برای ما رقم بزند. ما باید به صورت یک تیم وارد رقابت بشویم، و باهم رقابت نکنیم...»
من تا امروز نديده ام كه كسى يقه ى رضايى را -كه هم از طرف ياران و هم از طرف منتقدان و مخالفان «سرِ كار» بوده و «سرِ كار رفته»- بگيرد و بگويد كه مثلا تو در كشتارهاى دهه ى شصت نقش داشتى. به عبارتى هر جور اسمى در كشتار اين دهه به گوش مى خورَد الّا محسن رضايى كه آن زمان مشغول «به كشتن دادن» مجيد سوزوكى ها و بايرام شيميايى ها در جبهه هاى جنگ بود!
حال ايشان خودش را قاطى «بزرگان كشتار» كرده و مدعى ست كه دشمنان او را «تخريب» مى كنند چرا كه «تروریست ها و کودتاچیان و صدامیان و شورشگران را که آستین آن ها به خون ملت انقلابی و مظلوم [آلوده] بوده» سرکوب کرده است.
بسيار خب آقاى رضايى! ما اسم شما را هم در ليست «قصابانِ كشتارگاهِ جمهورى اسلامى» وارد مى كنيم و شما مى توانيد به آدمكشى هاى خودتان افتخار كنيد؛ با اين حال گمان نمى كنم كه با اين معرفى داوطلبانه و «آدمكش» خواندن خودتان، آبى براى شما در ديگِ «جمنا» و انتخابات گرم شود! شما همچنان «سرِ كار»يد و همچنان «سرِ كار» خواهيد ماند.
شما چه به صورت تيمى وارد رقابت بشويد -و حداقل اين عرضه را داشته باشيد كه با هم رقابت نكنيد و به جان رفقاى تان نيفتيد- و چه به صورت انفرادى خود را وارد مضحكه ى انتخابات كنيد، عددى نخواهيد شد، و حداكثر همان سركار قندعلى، با لباس محلى كه بر روى زمين ولو شده خواهيد ماند.
من فكر مى كردم بخواهم در اين مطلب اشاره اى به كشته شدگان زمانِ شما و آيت الله قتل عام بكنم و بگويم كه چرا آن ها، آن چيزى كه شما مى گوييد نبودند و به خاطر ظلم هاى شما در آن «خط» افتادند.
اما ياد كردن از اين جانباختگان، در جايى كه نام امثال شما و آيت الله قتل عام -كه آقاى منتظرى او را يكى از جنايتكاران تاريخ ناميد-، مطرح مى شود، ظلمِ به آن هاست لذا از بيان آن چه شما بر سر آن ها آورديد و آن ها را رو در روى خود قرار داديد خوددارى مى كنم.
اما در باره ى «گنده لات» جمهورى اسلامى سخن بسيار است. حال كه او به رغم «ترس» از مرگ و سقوط از بلندى، از بالاى آبشار انتخابات به پايين «هُل داده شده» ما هم او را آرام نخواهيم گذاشت و تا جايى كه بتوانيم از جنايت هاى اين موجود هراسيده و ترسيده سخن خواهيم گفت.