مقدمه
انتخابات ریاست جمهوری ایران در ۲۹ اردیبهشت برگزار خواهند شد. مطابق معمول رادیکالها و تندروها از یک طرف، و اصلاح طلبان و اعتدالیون از طرف دیگر ماهها است که در جنب و جوش هستند که نامزدهای مورد نظر خودرا انتخابن کنند. اعتدالیون و اصلاح طلبان بر سر کاندیداتوری آقای حسن روحانی توافق دارند. برای آنها در حال حاضر کاندیدای بهتری وجود ندارد. جناح آقای محمود احمدی نژاد که خودرا از اصولگرایان جدا کرده است نیز کاندیدای خود را دارد که آقای حمید بقایی است. ایشان یکی از معاونین آقای احمدینژاد در دوران دوم ریاست جمهوری ایشان بود، ولی پرونده فساد دارد و مدتی هم در زندان بود. اصولگرایان نیز در ائتلافی به نام "جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی" یا "جمنا" بدور هم جمع شده اند، و قرار است که کاندیدای خودرا انتخاب کنند. موضوع این مقاله بررسی انتخابات پیشرو میباشد.
"دولت پنهان"
در این میان نقش سپاه و آنچه که نگارنده آنرا "دولت پنهان" مینامد بسیار مهم است. به نظر نگارنده "دولت پنهان" در ایران، نظیر "دولت پنهان" در بسیاری دیگر از کشور ها، شبکهای متشکل از نیروهای رادیکال امنیتی، اطلاعاتی، و سپاهی، به همراه حامیان آنها در میان روحانیون تندرو و مرتجع میباشد که دارای توان بسیار بالای اقتصادی و البته امنیتی-نظامی نیز هست. علاوه بر قدرت آن و مانورهای پشت پرده آن، هر از چند گاهی "دولت پنهان" به جلوی صحنه میاید. بعنوان مثال، پس از انتخابات دوره دوم شوراهای شهر در تهران در سال ۱۳۸۲ ناگهان آقای احمدینژاد، که تا آن زمان بسیار ناشناخته بود، به سمت شهردار تهران انتخاب شد. بعد در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ پس از تقلب در دوره اول و دخالت نیروهای سپاهی و بسیجی در دوره دوم آقای احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید. در ملاقاتی که بعد از آن انتخابات بین سرداران سپاه و آقای احمدی نژاد صورت گرفت، سرتیپ سپاه محمد باقر ذوالقدر، یکی از تندروترین سرداران سپاه، با صراحت اعلام کرد که "سپاه با یک برنامه چند لایه پیچیده دو ساله" احمدینژاد را به ریاست جمهوری رساند. در انتخابات ۱۳۸۸ بنا بر اعتراف سرداران سپاه، از جمله سرتیپ دوم رمضان شریف، فعالیت شدیدی در پشت پرده وجود داشت که از انتخاب مهندس میر حسین موسوی جلوگیری شود. حکم بازداشت شخصیتهای اصلاح طلب دارای تاریخی یکماه قبل از انتخابات بود. آقای مجتبی خامنهای، یکی از مهمترین چهرههای پشت پرده که نقش اساسی در "دولت پنهان" دارد از احمدینژاد نه تنها حمایت نمود، بلکه در سرکوبهای بعد از انتخابات نیز نقش اساسی پشت پرده داشت. نگارنده در گذشته چندین مقالهٔ به زبان انگلیسی درباره "دولت پنهان" ایران منتشر کرده است، که برخی از آنها در اینجا، اینجا، اینجا، و اینجا هستند. بخصوص به این مقالهٔ نگاه کنید.
ظهور کاندیدای "دولت پنهان"
بعد از درگذشت آیتالله عباس واعظ طبسی در ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ که تولیت استان قدس رضوی را از آغاز جمهوری اسلامی بعهده داشت، آقای خامنهای با حکمی در ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ روحانی تندرو ابراهیم رئیسی را به آن سمت منصوب کرد. صرف نظر از مانورهای همیشگی آیتالله خامنهای برای کنترل کامل قدرت، انتخاب رئیسی برای تولیت استان قدس طبیعی به نظر میامد. رئیسی اهل مشهد، زادگاه آقای خامنهای، و داماد احمد اعلم الهدی، امام جمعه مشهد و یکی از نزدیکتری یاران آقای خامنهای میباشد. در عین حال، رئیسی همیشه در خدمت کامل قدرت در جمهوری اسلامی بوده، و در عین حال شهرتی بعنوان یک مقام فاسد اقتصادی ندارد.
ولی برای آنهائیکه تحولات داخلی ایران را موشکافانه دنبال میکنند به سرعت آشکار شد که به دلایل گوناگون دادن شغل جدید به رئیسی یک اتفاق معمولی نیست. اول، بلافاصله بعد از آغاز کار خود، رسانههای راست و تندرو رئیسی را نه "حجت السلام" بلکه "آیتالله" خطاب نمودند. با توجه به اینکه رئیسی به هیچ عنوان دارای اعتبار لازم برای آیتالله بودن نیست، این تغییر عنوان مهم بود. دوم، مهمترین سرداران سپاه -- در حقیقت مهمترین اعضای "دولت پنهان" -- از جمله سرلشگر محمد علی جعفری فرمانده کّل سپاه و سرلشگر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، به دیدار رئیسی در مشهد رفتند، و سخنانی نیز در مدح او گفتند که توسط رسانهها انعکاس یافت. سوم، استان قدس برنامه پخش غذای رایگان بین مردم را بطور وسیعی گسترش داد، بطوری که حتی ادعا شد که به جای روزی ۵،۰۰۰ غذا که همیشه پخش میشده است، حال یکصد و پنجاه هزار غذا پخش میشود. دلیل اینکار البته این میباشد که از رئیسی چهره مؤمن، مهربان، و حامی مردم فقیر به مردم عرضه شود. چهارم، صدا و سیما پخش سخنرانیهای رئیسی، مصاحبه با او، و دیگر اخبار درباره استان قدس را گسترش داد. پنجم، رئیسی به اظهار نظر درباره مسائل سیاست خارجی، از جمله خاورمیانه، آمریکا، و غیره پرداخت که همگی آنها با آب و تاب انعکاس میافت.
این مانورها باعث شد که کارشناسان و تحلیلگران سیاسی به این نتیجه برسند که تندروها مشغول آماده کردن کشور برای به قدرت رسیدن رئیسی در سطح کشور هستند. تصور اولیه این بود که ایشان یکی از چند نفری هستند که برای جانشنی آقای خامنهای در نظر گرفته شده اند. بخصوص زمانیکه اولین جلسه مجلس خبرگان بعد از انتخابات ۱۳۹۴ تشکیل شد، انتخاباتی که روحانیون ضدّ مردمی محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی را از خبرگان حذف نمود، سرداران سپاه از جمله سرلشگر جعفری در جلسه حضور یافتند. هدف جلسه انتخاب هیئت رئیسه جدید مجلس خبرگان بود، و حضو نظامیان پیامی بود برای بخشی از اعضای مجلس خبرگان برای رأی ندادن به مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی و آقای روحانی. در آن جلسه رئیسی به بعنوان یکی از اعضای هیئت رئیسه انتخاب شد. دیگر کاملا آشکار شد که رئیسی یکی از اصلیترین کاندیدا ها، اگر نه تنها کاندیدا، برای جانشینی آقای خامنهای میباشد.
ولی هنوز یک مساله برای رادیکالها و "دولت پنهان" وجود داشت. رئیسی دارای هیچگونه تجربه کار اجرائی در سطح کشور نیست. بنا بر این از چند ماه قبل زمزمه شرکت رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد. ایشان اول این شرکت را انکار میکرد، و اعلام کرد که با رأی دادن در انتخابات شرکت خواهد کرد، ولی نامزد نخواهد شد. ولی واضح بود که تمامی آن انکارها مانورهای سیاسی میباشند. تا اینکه در چهارشنبه ۱۶ فروردین حسینعلی حاجی دلیگانی، نماینده اصولگرای مجلس اعلام کرد که رئیسی قصد انتشار یک بیانیه در باره عدم شرکت خود در انتخابات را داشته است، ولی آقای خامنهای به او چنین اجازهای نداده است. امروز، پنج شنبه ۱۷ فروردین نیز استان قدس رسما اعلام کرد که رئیسی وارد گود انتخابات شده است. در رأی گیری داخلی جمنا برای تعیین نامزدهای خود رئیسی، علیرضا زاکانی، مهرداد بذرپاش، محمد باقر قالیباف و پرویز فتاح به ترتیب بیشترین آرا را کسب نمودند. بذرپاش از جناح احمدینژاد است که به اصولگرایان نزدیک شده است. فتاح در کابینه اول احمدینژاد وزیر نیرو بود، ولی از آن خارج شد، و در حال حاضر رئیس "کمیته امداد امام خمینی" است.
این عمل آقای خامنهای جنبه دیگری هم دارد. اجازه ندادن آقای خامنهای به رئیسی برای عدم شرکت در انتخابات، با توجه به اینکه ایشان از ورود آقای احمدینژاد به انتخابات جلوگیری نمود، نشان از آن دارد که کاندیدای مورد نظر آقای خامنهای رئیسی میباشد، و بنا بر این "دولت پنهان" باید با تمام قوا وارد صحنه شده تا کاندیدای مورد نظر آقای خامنهای "از صندوق درآید." زمانیکه که آقای خامنهای مخالفت خودرا با شرکت آقای احمدینژاد اعلام کردند، دلیل آنرا جلوگیری از دو قطبی شدن فضای کشور و انتخابات اعلام کردند. دو قطبی شدن همیشه منجر به شرکت وسیع مردم در انتخابات میشود که به سود اصلاح طلبان است. با توجه به اینکه شرکت رئیسی و آقای روحانی در انتخابات به شدت فضا را دو قطبی خواهد کرد، باید از خود پرسید چه برنامهای در دست است که حتی ریسک دو قطبی شدن شدید فضای سیاسی را آقای خامنهای قبول کرده اند. آیا ایشان به این نتیجه رسیده اند که باید هر هزینهای را پرداخت تا از انتخاب مجدد آقای روحانی جلوگیری شود، و رئیسی به ریاست جمهوری برسد؟
وزارت کشور در کنترل آقای روحانی است و بنا بر این امکان تقلب در آنجا بسیار کم است. بنا بر این دوراه بیشتر باقی نمیماند. یا اصولا شورای نگهبان آقای روحانی را ردّ صلاحیت کند، و یا بعد از انتخابات آرا را باطل اعلام کند. در این مرحله هنوز معلوم نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد. ولی روشن است که دولت پنهان همچون ۱۳۸۸ برنامه وسیعی برای انتخابات دارد. صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه اعلام کرد که اگر در انتخابات اعتراضی شود "به شدت سرکوب خواهد شد،" و دیگر مانند ۱۳۸۸ نه ماه برای سرکوب آن صبر نخواهند کرد. مگر قرار است چه شود که چنین تهدیدی مطرح میشود؟ آقای روحانی نیز، که خود همیشه یک شخصیت امنیتی بوده است، از این مانوورها آگاه است، و نسبت به مداخله نظامیان در انتخابات هشدار داده است.
ابراهیم رئیسی کیست؟
رئیسی که متولد ۱۳۳۹ در مشهد میباشد، فارغ التحصیل مدرسه حقّانی در قم میباشد که اکثریت روحانیون تندرو، از جمله بیشتر وزرای اطلاعات از آنجا فارغ التحصیل شده اند. او ظاهراً دارای درجه دکتری فقه و حقوق خصوصی نیز میباشد. در ۲۱ سالگی دادستان کرج شد، و پس از چندی همزمان دادستان همدان نیز بود. در ۱۳۶۳، در ۲۴ سالگی جانشین دادستان تهران شد. از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ دادستان تهران بود. از ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۳ رئیسی سازمان بازرسی کّل کشور بود، و از ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۳ معاون اول قوه قضاییه. رئیسی دو سال، از ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴، دادستان کّل کشور بود. همچنین از ۱۳۹۱ تا چند ماه قبل دادستان دادگاه غیر قانونی ویژه روحانیت بود. با توجه به اینکه قوه قضاییه ایران کاملا سیاسی است، و همیشه با آزادیخواهان، فعالان حقوق بشر، روزنامه نگاران و دگر اندیشان مقابله کرده است، روشن است که تفکر رئیسی چگونه است.
ولی مهمترین بخش خدمت طولانی رئیسی به نظام ولایت فقیه نقش مهم او در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ بود. رئیسی به همراه مرتضی اشراقی، حسینعلی نیری، و مصطفی پورمحمدی عضو "کمیته مرگ" بود، کمیته ایکه آیتالله خمینی برای اعدام زندانیان سیاسی تشکیل داده بود. هم در خاطرات زنده یاد آیتالله العظمی حسینعلی منتظری، و هم در نوار هاییکه فرزند شریف ایشان آقای احمد منتظری تابستان گذشته منتشر نمودند، نقش این کمیته جنایتکار برای اعدام زندانیانی که در خود جمهوری اسلامی به زندان، نه اعدام، محکوم شده بودند، روشن است. محاکمه آقای احمد منتظری، حکم ناعادلانه ۲۱ سال زندان، و حکم به تعلیق افتاده خلع لباس روحانیت از این چنین انسان شریفی نتیجه مستقیم افشاگری درباره رئیسی و یادآوری سابقه وحشتناک او میباشد.
حال "دولت پنهان" میخواهد چنین شخصی با چنین سابقهای را به مقام ریاست جمهوری و احتمالا رهبری بعد از فوت آقای خامنهای برساند، که این برای کشور فاجعه بزرگی خواهد بود.
آقای اکبر گنجی، روزنامه نگار با سابقه، فعال حقوق بشر و پژوهشگر، رئیسی را "آیتالله قتل عام" نامیده اند که براستی هم "برازنده" رئیسی است، و هم مهمترین بخش کارنامه سیاسی او را منعکس میکند. به گمان نگارنده اگر فعالان سیاسی، چه در داخل کشور در حد توان، و چه در خارج از کشور از رئیسی همیشه با عنوان "آیتالله قتل عام" یاد کنند تا مردم عادی که یا جوانتر از آن هستند که سابقه رئیسی را بشناسند، و یا به یاد نمیآورند، همیشه سابقه این شخص را در نظر داشته باشند، نه تنها امکان انتخاب ایشان به سمت ریاست جمهوری از میان خواهد رفت، بلکه به احتمال قوی شانسی نیز برای رسیدن به مقام رهبری نخواهد داشت. به گمان نگارنده شکست برنامه "دولت پنهان" برای به قدرت رساندن رئیسی مهمترین هدف ایراندوستان باید باشد. همچنین به یاد داشته باشیم که امکانات و ثروت عظیم استان قدس، و همچنین دیگر بنیادهای تحت کنترل تندروها در خدمت رئیسی برای انتخابات خواهد بود، و در مقابل تنها "اسلحه" ایراندوستان روشنگری و آگاهی دادن به مردم است.
این مقالهٔ ترجمه کوتاه شده مقالهٔ انگلیسی نگارنده بود که در روز چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ۵ آوریل ۲۰۱۷ در وبسایت ورلد پست، بخش سیاسی و روابط بینالمللی وبسایت هفینگتون پست منتشر شد.
از صفحه فیسبوک نگارنده در آدرس زیر دیدن کنید