مقدمه
انتخابات ریاست جمهوری ایران در ۲۹ اردیبهشت برگزار خواهند شد. اعتدالیون و اصلاح طلبان بر سر کاندیداتوری آقای حسن روحانی توافق دارند، چرا که در شرایط کنونی برای آنها کاندیدای بهتری وجود ندارد. جناح آقای محمود احمدی نژاد که خودرا از اصولگرایان جدا کرده است نیز کاندیدای خود را دارد که آقای حمید بقایی است که یکی از معاونین آقای احمدینژاد در دوران دوم ریاست جمهوری ایشان بود، ولی پرونده فساد دارد و هفت ماه هم در زندان بود تا اینکه بدستور مستقیم آیتالله علی خامنهای آزاد شد ، چرا که ظاهراً ایشان نمیتوانست یکی از چهرههای اصلی دولتی که در سال ۱۳۸۸ برمردم تحمیل شد را در زندان ببیند. بنیاد گرایان، که خودرا اصولگرا مینامند، نیز در ائتلافی به نام "جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی" یا "جمنا" بدور هم جمع شده اند. در رأی گیری داخلی "جمنا" برای تعیین نامزدهای خود ابراهیم رئیسی، "آیتالله قتل عام، "علیرضا زاکانی، مهرداد بذرپاش، محمد باقر قالیباف و پرویز فتاح به ترتیب بیشترین آرا را کسب نمودند. بذرپاش از جناح احمدینژاد است که به اصولگرایان نزدیک شده است. فتاح در کابینه اول احمدینژاد وزیر نیرو بود، ولی از آن خارج شد، در حال حاضر رئیس "کمیته امداد امام خمینی" است و از نامزدی انصراف داده است .موضوع این مقاله بررسی نامزدهای "جمنا" میباشد.
نامزدهای فساد، دروغ گویی، و قتل عام
قبل از بررسی این نامزدها به یک نکته مهم اشاره میشود. شرط ائتلاف "جمنا" برای حمایت از کاندیدای نهایی خود این است که آن کاندیدا تعهد دهد که اگر انتخاب شد اعضای کابینه او را رهبری "جمنا" تعیین میکند. به همین دلیل آقای سعید جلیلی، مذاکره کننده ارشد مذاکرات هستهای در زمان آقای احمدینژاد و یکی از چهرههای اصلی تندروها از "جمنا" خارج شد و گویا قرار است که بطور مستقل در انتخابات شرکت کند. ابراهیم رئیسی، "آیتالله قتل عام،" هم اعلام کرد که به هیچ گروهی وابسته نیست، و در نتیجه تعهدی نسبت به ائتلاف بنیاد گرایان ندارد. در نتیجه، آقای عزّت الله ضرغامی، رئیسی سابق صدا و سیما، افسر سابق سپاه، و یکی از سه دانشجوی راستگرا که در سال ۱۳۵۸ با تصرف سفارت آمریکا در تهران مخالفت کرد [دو نفر دیگر احمدینژاد، و آقای فریدون وردی نژاد بودند که حال اصلاح طلب است]، از "جمنا" خواست که "آیتالله قتل عام" را از لیست کاندیداهای خود خارج کند. در نتیجه، شکافهای عمیقی در میان بنیاد گرایان وجود دارد.
قالیباف، شهردار کنونی تهران، احتیاجی به معرفی ندارد، چرا که با حضور در مدیریت کلان کشور برای سالهای طولانی، چه در امور امنیتی و چه در شهرداری تهران، بسیار شناخته شده است.
ابراهیم رئیسی، "آیتالله قتل عام،" نیز نیازی به معرفی ندارد. هم در مقالهٔ قبلی نگارنده راجع به سابقه او توضیح داده شد، و هم اطلاعات زیادی درباره او وجود دارد. مهمترین "دستاورد" زندگی او نقش مهم او در اعدام نزدیک به ۴۰۰۰ زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ میباشد. او همچنینن بعنوان معاون اول قوه قضاییه نقش مهمی در سرکوب خشن جنبش مردمی سبز داشت. در حقیقت، رئیسی همیشه در قوه سیاسی شده قضاییه خدمتت کرده است، و مجیز گوی قدرت بوده است.
زاکانی (متولد ۱۳۴۴ در تهران) در دوران دبیرستان عضو بسیج بود، و به همین دلیل با وجود معدل حدود ۱۱ دیپلم دبیرستان از طریق سهمیه بسیج وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. سه ترم در دانشگاه تهران "مشروط" شد، که معنی آن این بود که معدل او کمتر از ۲ (از حداکثر ۴) بود. خود ادعا کرده است که از سه ترم دو ترم آن به این علت مشروط شده بود که نمرات او دیر رسیده بود. در جنگ ایران و عراق نیز شرکت کرد و در ناحیه دست، پا، و گردن مجروح شد. بعد رشته خودرا به پزشکی هستهای تغییر داد و سرانجام فارغ التحصیل شد. در سال ۱۳۸۷ به همراه گروهی از همفکران "جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی" را تأسیس کرد، که نهادی تندرو و محافظه کار میباشد. مخالف سرسخت اصلاح طلبان بود و هست و اعلام کرده است که "سالها طول میکشد تا خاطرات تلخ دوم خرداد [۱۳۷۶، سال انتخاب آقای سید محمد خاتمی]" فراموش شوند. او صاحب امتیاز و ناشر هفته نامه "پنجره" نیز هست که یکی از انتشارات رادیکال و تندرو میباشد، و در آن فرید الدین حداد عادل، پسر غلامعلی حداد عادل، و رضا داوری اردکانی نیز مینویسند. زاکانی سه دوره نیز نماینده مجلس بود، ولی در انتخابات اسفند ۱۳۹۴ شکست خورد.
زاکانی همواره در موضع گیری نسبت به مخالفین خود یا دروغ گفته، یا اغراق نموده، و یا همه موضوع را شرح نداده و با بیرون کشیدن جملاتی از میان کّل زمینه مورد بحث سعی در تغییر دادن جهت استدلال به سود خود بوده است. نمونه بسیار خوب آن مذاکرات هستهای بود، که در آن زمان زاکانی ریاست کمسیون مجلس برای بررسی برجام، توافق هستهای بین ایران و کشورهای ۱+۵، را به عهده داشت. او خواهان آن شد که آقای یوکیا آمانو، مدیر آژانس بینالمللی انرژی هستهای، در مجلس حضور یابد و درباره مذاکرات توضیح دهد، که گویی آقای آمانو وزیر دولت ایران بود. او هر روز جنجال تازهای درباره مذاکرات براه انداخت، و در برنامههای تلویزیونی به شدت بر علیه آن صحبت کرد، و اغراق نمود. یک نمونه دیگر آن سخنرانی جنجالی او بر علیه توافق هستهای در اینجا بود. با وجود رأی آوردن در "جمنا" زاکانی برای این گروه دردسر ساز بوده است.
بذرپاش (متولد ۱۳۵۸) زمانی یکی از "سوگلی"های احمدینژاد بود. او نیز که بخاطر اینکه پدرش در جنگ با عراق شهید شده بود به دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی صنایع پذیرفته شده بود، عضو، و سپس رئیس بسیج دانشجویی آن دانشگاه بود. زمانیکه دانشجویان به حکم اعدام دکتر هاشم آقا جری، استاد دانشگاه، بخاطر سخنرانی او در دانشگاه همدان، اعتراض میکردند، بذرپاش و بسیج به مقابله با آنها پرداختند. زمانیکه محمود احمدینژاد شهردار تهران شد، بذرپاش را بعنوان رئیس "مشاوران جوان شهردار تهران" استخدام نمود. او قائم مقام بنیان تعاون سپاه و نماینده مجلس در دوره قبل نیز بود. بذرپاش صاحب امتیاز روزنامه راستگری وطن امروز نیز هست.
تحصیل بذرپاش نیز مملو از تقلب و "رانت" بوده است. در دوران "کارشناسی ارشد" در چندین امتحان نمره مردودی میگیرد، ولی ناگهان آنها به نمرات بسیار بالا تغییر یافتند. او بدون کنکور وارد دوره دکتری نیز شد، که بعد از افشاگری درباره آن او اعلام کرد که از تحصیل منصرف شده است، ولی در عمل آنرا ادامه داد تا اینکه به دلیل نمرات بد مجبور به ترک تحصیل شّد. استاد او بذرپاش را با نمره ۴ ردّ کرد، ولی استاد را بزور بازنشسته کردند. پس از ترک تحصیل در دوران دوم احمدینژاد دوباره بدون کنکور وارد دوره دکتری شد، و حال عنوان "دکتر" را یدک میکشد.
ولی مهمتر از همه دوران مدیر عاملی او در شرکت پارس خودرو بود، که بعد مدیر عامل سایپا نیز شد. روزنامه ایران گزارش داد که بذرپاش و چهار نفر دیگر در سالهای ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ هر یک ۶۰۰،۰۰۰،۰۰۰ میلیون تومان حقوق و پاداش گرفته بودند. بذرپاش آنرا انکار کرد و تهدید نمود که شکایت خواهد کرد، ولی هیچگاه آن تهدید عملی نشد. بخاطر داشته باشیم که قیمت دلار در آن زمان حدود ۱۰۰۰ تومان بود، که با این ترتیب بذرپاش سالی ۶۰۰،۰۰۰ دلار حقوق و پاداش میگرفت.
ورشکستگی سیاسی بنیاد گرایان
همانطور که ملاحظه میشود، تمامی کاندیداهای بنیاد گرایان یا دروغ گو بوده اند، یا در فساد و دریافت رانت شرکت داشته اند، یا همیشه مخالف جنبشها و اعتراضات مردمی بوده اند، و یا همگی آنها. این موضوع فقط نشان دهنده ورشکستی سیاسی کامل تندروها و بنیاد گرایان است. با وجود دسترسی به همه منابع کشور، کنترل دانشگاه ها، نیروهای امنیتی، اطلاعاتی، و نظامی، حوزههای مذهبی، و غیره، تفکر بنیاد گرایان چنان است که قادر نیستند کاندیداهایی را جذب کنند که عاری از هرگونه اتهام فساد، خشونت، دروغ گویی، و غیره، هر چند محافظه کار و راستگرا باشند.
ولی در میان این کاندیدا ها، هیچ کس به اندازه رئیسی، "آیتالله قتل عام،" نماد این ورشکستگی نیست. زاکانی، بذرپاش، و قالیباف همگی متهم به فساد، یا رانت خواری، و در مورد قالیباف بذل و بخشش به یاران و اقوام خود از بیت المال هستند. ولی هیچ یک متهم به شرکت در قتل عام، آنهم قتل عام زندانیان سیاسی نیستند، در حالیکه رئیسی، علیرغم نداشتن شهرت برای فساد اقتصادی، یک چهره مهم "کمیته مرگ" برای آن اعدامهای ناجوانمردانه بود. این حقیقت که بنیاد گرایان هنوز مجبورند این چنین کاندیدأیی را به مردم معرفی کنند، و یا وادار به اینکار از مراجع بالاتر میشوند، نشان کامل از ورشکستگی بی نظیر این گروه سیاسی است.
در پایان ذکر یک نکته ضروری است. معرفی رئیسی و نقش او در اعدام زندانیان سیاسی نباید بعنوان حمایت از تفکر و یا عمل آن زندانیان تلقی شود. نگارنده، در عین اینکه مخالف مجازات اعدام به هر دلیلی، بخصوص برای زندانیان سیاسی، است، از حقوق انسانی آن زندانیان دفاع میکنند، نه عملکرد و یا تفکر آنها. بعنوان مثال، اکثریت آن زندانیان اعضا و هواداران مجاهدین بودند، و واضح است که نگارنده مخالف سرسخت فرقه خائن مجاهدین بوده و هست.
از صفحه فیسبوک نگارنده در آدرس زیر دیدن کنید
https://www.facebook.com/profile.php?id=100007516907764