از قوت لایموت اگر خسته گشتهای
دل را دمی سپار به یاقوت لایموت
الف.لام.نیم
از خدایی که معلوم نيست کجاست پنهان نيست از شمای حاضر و ناظر چه پنهان همين چند وقت پيش که مطابق معمول٬ مغز بينوای ما برای فرار از تلخی مهمات به شيرینی مهملات پرداخته بود در حال گفتگو با عزیزی از نزدیکان بودیم که فرمود: حالا که عرصهی آسمان استندآپ کمدی ایران مثل هر نوانخانهی دیگری آنقدر مهتابیباران شده که آفتابش به چشم باباقوری ما نمیآید بيا و مثل مهران مدیری بدون اینکه از سر جایت تکان بخوری به سيتداون کمدی بپرداز. اینطور شد که یک ایميلی به رفقای خودمان در گویا نيوز زدیم و بهشان التماس کردیم که به ما ایميل بزنند و از ما دعوت کنند تا در یک ستون هفتگی دریوریهای خودمان را به نظر همميهنان گرامی برسانيم تا بعدن اگر دری به تختهای خورد و کار بالا گرفت بتوانيم بادی به غبغب انداخته و ادعا کنيم که این گویا نيوزیها بودند که پاشنهی در پست الکترونيکی ما از جا کنده بودند تا شاید از این کلاه مجازی٬ نمدی برایمان دست و پا شود.
القصه به لطف این بزرگواران این کار انجام شد و از این پس اگر ابر و باد و مه و خورشيد ما را به فلک نکشند با ستون «یاقوت لایموت» سهمی هرچند ناچيز در هرچه بيشتر به انحطاط کشيدن فرهنگ آن مرز و بوم بر عهده خواهيم گرفت. البته هنوز خودمان هم نمیدانيم که واقعن قرار است چه چيزی بنویسيم ولی از آنجایی که یک چيزهای خيلی مبهمی از اصل عدم قطعيت هایزنبرگ شنيدهایم و با اینکه هيچ چيزی از جزیيات آن نمیدانيم ولی اسمش به گوشمان شبيه کارهایی است که میکنيم پس فرض را بر این میگذاریم که این سردرگمی ما حتمن مشمول این قانون بوده و خيلی مدرن و طبيعی است و طبيعتن بهتر است صبر کنيم تا ببينيم تاس بخت تا چه اندازه ساده یا سخت خواهد نشست. در پایان این اميد را داریم که تکتک شما عزیزان با نظرات سازندهی خود آیندهی درخشانتری را برای خودتان و نزدیکانتان رقم بزنيد.
تا درودی دیگر بدرود.