Saturday, May 6, 2017

صفحه نخست » عشق، نامش را ز نام من گرفت، رضا مقصدی

Reza_Maghsadi.jpg

با تو تا آبیِ دریا رفته‌ام

با تو با تو! تا کجاها رفته‌ام

**

رفته‌ام تا از منِ من، دورتر

دورها را رفته‌ام پُر شورتر

**

عشق را پیراهنِ یوسف شدم

جانِ مشتاقِ تنِ یوسف شدم

**

پوست را از واژه‌ها برداشتم

معنیِ مهرِ تو بر سر داشتم

**

مهربانانِ جهان را جان شدم

جانِ شورانگیزِ بی‌تابان شدم

**

سینه‌ی دریا اگر بی‌تاب بود

شادمانی‌های من، بر آب بود

**

شعله‌ام خورشید را دامن گرفت

عشق، نامش را ز نام من گرفت

**

آمدم از دوردستانِ دلت

پرده بر کِش از گلستانِ دلت

**

میزبانِ مهربانِ واژه باش

آسمانِ عشق را تیراژه باش

**

در من آن ناگفته را بیدار کن

خاطراتِ خفته را بیدار کن

**

هرکجا جایِ شکفتن بوده است

عشق را یارای گفتن بوده است

**

باز کن دروازه‌ی آواز را

در خیابان‌ها بَبَر این راز را

**

صبحگاهان، میزبانِ آب باش

شب که شد زیباییِ مهتاب باش

**

در سرودِ رود، آهنگِ من است

در تمامِ رنگ‌ها رنگِ من است

**

گوش کن! مدهوش کن آهنگ را

پیشِ چشم من برقصان! رنگ را

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy