در سال ۹۲ نگاهی به کلی متفاوت از امروز داشتم و از آن حیث به هیچ وجه من الوجوه نمی توانستم مشارکت مجدد در هر انتخاباتی بویژه انتخابات ریاست جمهوری را بپذیرم، یادم هست آنقدر از آن فضا دلزده و عصبانی بودم که تصمیم گرفتم سه ماه همه اخبار ایران بویژه اخبار و تحولات مرتبط با انتخابات را ایگنور کنم و هیچ نبینم و نشنوم، به لطف مسافرتی دور که در آن مقطع داشتم؛ سه ماه را در احوالی کاملا بی ربط به هر آنچه که نشانی از سیاست بویژه وضعیت ایران داشت به سر بردم، انتخابات که جای خودش. یادم هست وقتی خبر مشارکت قابل توجه مردم علی رغم وقایع ۸۸ و متعاقبا پیروزی روحانی را شنیدم از عصبانیت و یاس داشتم منفجر می شدم و ..........
خوشبختانه به تدریج زاویه نگاهم تغییر کرد، البته که این تغییر نگرش دلایلی مشخص اما متفاوت داشت که وصف و شرحش دخلی بر آنچه اینک مرادم از نوشتن این مطلب است ندارد.
جمله آنکه آن دور شدنم از فضای عصبی پسا ۸۸ و پرهیز از نگاه عاطفی صرف به شرایط گذشته و حال نقطه عزیمت تغییر نگرشم بود و به نوعی حتی تغییر جهان بینی سیاسی ام را سبب شد.
آن فاصله گیری موجب شد تا حد زیادی توانایی روانی و ذهنی بایسته و متناسبی را برای بازنگری و درنگ در رویدادهای گذشته و وضعیت حال بدست بیاورم و شناخت دقیق تری را نیز از عمده متغیرها، مولفه ها و نیروهای موثر بر شرایط کشور پیدا کنم و ایضا مشخص ترین ویژگی ها، امکانات و مقدوراات وضعیت عینی را در نسبت با اصول و مطلوبیت های سیاسی ام تبیین و تحلیل کنم؛ البته اینبار در چارچوبی فراتر و به مراتب فربه تر از صرف سپهر سیاسی ایران.
از همین منظر و به لطف بهره بردن از سرمایه ذهنی و پویایی بینشی که همین تغییر نگرش برایم مهیا کرد مشتاقانه و با کمال افتخار؛ علی رغم سخت و آلوده بودن وضعیت انتخاباتیِ وقت، با اطمینان کامل از منطقی و اخلاقی بودن نگاه و موضعم مشوق مشارکت گسترده مردم در انتخابات سال گذشته ی مجلسین(هفت اسفند) شدم.
بماند که چه اهانت ها، فحاشی ها، تهمت ها و قضاوت های ناروا و بیمارگونه ای که شخصیت من و امثال من را بواسطه آن موضعگیری انتخاباتی مان نشانه گرفت از جانب دوست و دشمن دیروز و امروز. که البته الحق درس سیاسی ایضا آدم شناسی گرانبهایی بود دست کم برای من.
این روزها نیز در میانه ی کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم و همچنین انتخابات شوراها هستیم، به زعم من و البته بسیاری این هر دو رقابت بویژه انتخابات ریاست جمهوری از انتخابات های قبلی و البته رقابت انتخاباتی سال گذشته مجلسین به غایت مهم تر و تعیین کننده تر است.
از این جهت ضرورت تبلیغ و تشویق موثر مردم برای مشارکت مطلوب در انتخابات به روشنی احساس می شود.
ضرورت آگاهی رسانی ملموس تر و فراتر از اینترنت
اگر به شرایط فعلی کشورمشخصا در جریان کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری به دقت بنگریم می پذیریم که وضعیت بی اغراق و به شکلی کم سابقه حساس و پیچیده است و نه کمتر؛ بلکه به همان نسبت که شرایط منطقه ای و جهانی ناپایدار و مخاطره آمیزست.
در چنین فضایی فعالان سیاسی ملی و معتقد به ضرورت حرکت گام به گام برای تصحیح شرایط کشور در جهت مطلوب می باید عمده تکاپو و کوشش خود را متمرکز بر آگاهی رسانی درست به اقشار مختلف اجتماعی کنند.
آنها می باید نحوه نگرشی را در نسبت با ضرورت مشارکت مثبت و موثر جامعه در انتخابات برای مردم تبلیغ کنند که زوایای مختلف و دقیقی از حوزه های دغدغه و مطالبات جامعه را در نظر بگیرد و عواملی که در تقویت یا تخریب شان موثر بوده، هست و خواهد بود را لحاظ کند.
به بیان روشن تر نباید به شعار و تبلیغ کلاسیک با ابزارهای مدرن اکتفا کرد و می باید با فعالیت های ملموس تر برای مردم نحوه نگریستن صحیح و جامع تر آنها به مشکلات و تهدیدهایی که متوجه ابعاد مختلف زیست سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان و کشورمان ست را برایشان توجیه کرد آنهم بی تردید مبتنی بر بایدهای اصولی، مطلوبیت ها و محدودیت ها و وافعیت ها و دقایق منافع ملی.
در همین رابطه می توان بلکه ضروریست با مردم ارتباط جدی تری برقرار شود، باید پا را از فضای مستعد اما همچنان محدود اینترنت( توییتر/فیس بوک/ تلگرام/ اینستاگرام) فراتر نهاد و با اشاره و توضیح محسوس تر و نزدیک تر برای مردم در پیوند با مطالبات و دغدغه های محوری آنان، باید ها و سیاست هایی موثر در جهت نیل به آن مطالبات را برای آنها روشن تر کرد. ایضا می بایست برای مردم هم از زاویه تدقیق شرایط عینی داخلی و منطقه ای و جهانی موثر بر حوزه های مطالباتی آنان و تهدیدهای متوجه این حوزه های مطالباتی صبورانه و مجدانه صجبت کرد و اهمیت مشارکت مثبت آنان در انتخابات را در پیوند با آن مطالبات برای شان توجیه کرد.
به عنوان نمونه هم بلحاظ تاریخی و تجربی باید مضار و فجایعی را که در صورت ریاست فردی چون رییسی و قالیباف بر قوه اجرایی می تواند اساس امکانات زیستی مردم را مخدوش و مسلوب کند باید برای مردم با آمدن در خیابان و صحبت رودر رو روشن کرد و هم سوابق آلوده ی این دو و جریان منتسب به این دو را در پیوند با مطالبات دیروز و امروز مردم برای آنها بیشتر نمایان کرد
ضرورت مدیریت مطالبات، ابتکار عمل در حوزه ی گفتمانی
از مدتها پیش از آغاز فصل کنونی انتخابات، جناح اقتدارگرای حاکم و عوامل نهادی و جریانیِ مشخص آن منتهای تلاش خود را کرده اند و می کنند تا با فرصت طلبی وقیحانه و با استفاده از کلیه امکانات تبلیغاتی موثر، عمده مطالبات محوری مردم را در قالب شعار و رویکرد و گفتمان به نام کمپین انتخاباتی خود و جریان شان بزنند و فقط خودشان و جریان همسو با خودشان را نمادی از مخالفان وضعیت اقتصادی سیاسی موجود کشور معرفی کنند و به تبع دولت و جریان حامی دولت را نیز نه تنها در توافق بلکه عامل این وضعیت بنمایانند.
امنیت، اقتصاد، محیط زیست منهای یک
از نگاه من در وضعیت حاضر چهار مولفه اساسی مرتبط که ضرورت مشارکت گسترده و مثبت مردم در انتخابات را توجیه می کنند به روشنی عبارتند از: "امنیت، اقتصاد، حقوق مدنی و محیط زیست"
اگر رویکرد و جنس گفتمان انتخاباتی اقتدارگرایان را در نسبت با هر یک از این چهار مولفه ی پیوسته و مرتبط( که عمده ی اعتراضات و مطالبات اجتماعی ذیل شان تعریف می شود) به دقت رصد کنیم به درستی می بینیم که اقتدارگریان حاکم سعی داشته اند و دارند ابتکار عمل را در طرح مطالبات و گفتمان مرتبط با دست کم سه چهارم این مولفه ها بدست بیاورند.
این در حالیست که می توان به جرات گفت عوامل اصلی باعث و بانی این معضلات و ضعفها همواره رویکردها و سیاست ها و مواضع همین جریان اقتدارگرای حاکم بوده و هست.
در این رابطه از دید من جریان های اصلاح طلب و اعتدالی حامی دولت دچار غفلتی تاثیرگزار شده اند و آن اینکه این شگرد ساده، صریح و ضروری تبلیغاتی را برای خنثی کردن ترفند وقیحانه اقتدارگرایان در صاحب گفتمان کردن خود در پیوند با سه حوزه ی مطالباتی( امنیت، اقتصاد و محیط زیست) را هنوز بکار نگرفته اند.
البته هنوز دیر نشده است، ایضا خوشبختانه به تدریج نشانه های واضحی از هوشیار شدن اصلاح طلبان و حامیان دولت در این ارتباط پدیدار می شود، اخیر ترینش صراحت کم نظیر و تهاجمی آقای روحانی در سخنرانی همدان.
باری برای خنثی کردن این ترفند وقیحانه تبلیغاتی اقتدارگرایان که جنایت پیشه ای چون رییسی و فاسدی چون قالیباف نامزدهایشان هستند باید تهاجمی برخورد کرد.
باید برخی خطوط قرمز را با استفاده از پتانسلی که قدرت لفاظی سیاسی ایجاد می کند پشت سر گذاشت، از آنجا که افکار عمومی آگاهی و بلوغی کم سابقه یافته و عطشی واقعی برای متهم کردن برخی ستوه و نمادهای نظام دارد، باید این خطوط قرمز را دست کم فعلا در لفظ و کلام شکست و پشت سر گذاشت، هم در حوره مطالبات اقتصادی، در هر چهار حوزه اصلی مطالباتی بویژه سه حوزه اقتصاد، امنیت و محیط زیست می توان با افشاگری شدیدا تهاجمی اما محاسبه شده ترفند اقتدارگرایان را خنثی کرد و بیش از این به آنها اجازه نداد خود را (که عوامل اصلی کلیه معضلات و تهدیدهای متوجه مردم و کشور هستند) با وقاحتی اینچنین به عنوان مدعی همین معضلات و صاحبان مطالبات اساسی مردم معرفی کنند.