مقدمه
انتخابات ریاست جمهوری ایران سرانجام پایان یافت، و آقای حسن روحانی با پیروزی قاطع برای بار دوم انتخاب شد. نزدیک به ۷۵ درصد مردم رأی دادند، و آقای روحانی دستکم ۵۷ درصد آرا، و احتمالا درصد بالاتری از آنرا از مردم دریافت کردند. مردم ایران به جنگ طلبان ایرانی داخل و خارج از کشور "نه" گفتند. مردم به وعدهٔهای توخالی ولی فریبنده ابراهیم رئیسی، آیتالله قتل عام، و محمد باقر قالیباف، سردار گازانبری، نیز "نه" گفتند. مردم به حملات شدید آیتالله علی خامنهای، سرداران سپاه، و "دولت پنهان،" و همچنین تهدیدهای قوه قضاییه و ریخت و پاشهای سپاه نیز "نه" گفتند. در جهانی که در آن مردم پیشرفتهترین دموکراسیها گول پوپولیسم، نژاد پرستی، و ملی گرایی شوونیستی را میخورند، مردم ما به همه آنها "نه" گفتند. به زودی در یک مقالهٔ جدا نگارنده تحلیل خود از انتخابات و نتایج احتمالی آنرا برای کشور توصیف خواهد نمود. موضوع این مقالهٔ، اما، بحث درباره کارزار جدیدی است که به گمان نگارنده ایراندوستان واقعی باید آغاز و دنبال کنند.
آیتالله قتل عام و حجت السلام خون آشام
دو ماه پیش، زمانیکه آقای اکبر گنجی هوشمندانه پیشنهاد نمودند که، بدلیل کارنامه سراسر جنایت خود، ابراهیم رئیسی "آیتالله قتل عام" نامیده شود، در ابتدا فقط سه نفر از ایرانیان خارج از کشور از آن حمایت نموده، و سعی در ترویج آن لقب دقیق و واقعی داشتند. آن سه نفر آقای ف. م. سخن، دکتر عباس میلانی، و نگارنده بودند. ولی آن لقب به سرعت مورد قبول مردم داخل کشور و حتی بسیاری از هموطنان خارج کشور قرار گرفت، بطوریکه آنطور که دوستان در تهران میگفتند، مردم در همه جا از رئیسی با آن عنوان یاد میکردند. در آن زمان، تحریمیان حرفهای و کسانیکه به همه انتخابات در ایران "نه" میگویند، واکنش مورد انتظار همراه با اتهام زنی، فحاشی، و تمسخر را داشتند، در حالیکه به گمان نگارنده و بسیاری دیگر این لقب که مورد پذیرش عمومی قرار گرفت دستکم یکی از عوامل شکست رئیسی بود، چون مردم، بخصوص نسل جوان را نسبت به کارنامه رئیسی آگاه نمود.
یکی از تحریمیان گفت، "اگر]آنهائیکه این لقب را به رئیسی داده اند [صادق هستند، چرا همین لقب را برای مصطفی پورمحمدی و دیگر اعضای هیئت مرگ اعدامهای ۱۳۶۷، و همچنین آیتالله خمینی درست نکردند؟"
نگارنده در پاسخ این سوال چنین نوشت: "اولا، چه کسی ادعا کرد که آنها "آیتالله قتل عام" نیستند؟ همه آنها هستند. ثانیا، آقای خمینی ۲۸ سال پیش از دنیا رفت، و دیگر اعضای "هیئت مرگ" قرار نیست رئیس جمهور کشور شوند و اداره روزانه کشور را بدست گیرند. پر واضح است که اگر، بعنوان مثال، مصطفی پورمحمدی قرار بود نامزد انتخابات باشد، همین لقب و یا چیزی نظیر آن در مورد او هم بکار میرفت. نامیدن رئیسی بعنوان "آیتالله قتل عام" به معنی ندادن این لقب به بقیه آن جنایتکاران نیست. موضوع این است که خطر در حال حاضر از جانب رئیسی و حامیان او میباشد. موضوع این است که حتی در چهار چوب نظام دیکتاتوری ولایت فقیه، رئیس جمهور شدن آیتالله قتل عام برای ایران و ایرانیان ننگ بزرگی خواهد بود، و در نتیجه باید با تمام قوا از آن جلوگیری نمود. "
حال که آقای روحانی دوباره انتخاب شدند، و یک خطر جدی برای دستکم موقت از کشور دور شد، قرار نیست فعالان سیاسی هم سکوت کرده و تا انتخابات بعدی صبر کنند. مردم دارای خواستههای بسیاری هستند که اگر آقای روحانی قادر باشند حتی درصدی از آنها را برآورده کنند، خدمت بزرگی به کشور نموده اند. اولین قدم ایجاد فشار اجتماعی برای حذف مصطفی پورمحمدی، یکی دیگر از اعضای هیئت مرگ کشتار ناجوانمردانه زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷، از کابینه دوم آقای روحانی است که قرار است در مرداد ماه معرفی شود. آقای گنجی نیز لقب بسیار دقیق و هوشمندانهای برای پورمحمدی انتخاب کرده اند که "حجت السلام خون آشام" میباشد. آقای گنجی حقایق بسیاری را نیز بطور مستند و دقیق درباره پورمحمدی بیان کرده اند، که به بسیاری از دروغهای تحریمیان درباره آیتالله قتل عام نیز پاسخ میدهد. نگارنده تماشای این ویدیو آقای گنجی را بهه خوانندگان گرامی توصیه میکند.
ذکر یک نکته در اینجا ضروری است. بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، وزیر دادگستری را، که در حال حاضر پورمحمدی میباشد، نه رئیس جمهور بلکه رئیس قوه قضاییه انتخاب میکند. در عین حال وزیر دادگستری عملا هیچکاره است، و فقط رابط بین قوه قضاییه و دولت، و قوه قضاییه و مجلس است. با این وجود، وجود چنین شخصی در کابینه دوم آقای روحانی، بعد از رأی قاطع مردم به ایشان، بسیار موهن است، و باید با فشار اجتماعی زمینه اخراج پورمحمدی از کابینه را فراهم نمود. خود آقای روحانی در یک سخنرانی انتخاباتی به مردم گفتند که اگر رأی بالایی در انتخابات دریافت کنند، بسیاری از خواستههای مردم "شدنی هستند."
حجت السلام خون آشام کیست؟
پورمحمدی که متولد ۱۳۳۸ در قم میباشد، یکی از فارغ التحصیلان مدرسه حقّانی در قم میباشد که بسیاری از روحانیون امنیتی در جمهوری اسلامی، از جمله چهار وزیر اول اطلاعات از آن مدرسه فارغ التحصیل شده اند. او از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۶ دادستان انقلاب در استانهای خوزستان، هرمزگان و خراسان قدیم (که حال به سه استان تقسیم شده) بود. در نتیجه پورمحمدی در محاکمه، زندانی نمودن، و اعدام فعالان سیاسی در این سه استان نقش مهمی داشت. در ۱۳۶۶ به سمت معاون محمد محمدی ریشهری وزیر وقت اطلاعات برگزیده شد. در این سمت بود که بعنوان نماینده وزارت اطلاعات عضو "هیئت مرگ" کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ بود. در ۱۳۶۹، پورمحمدی ارتقا یافت و به سمت قائم مقام وزیر اطلاعات انتخاب شد. یکسال بعد مسول واحد خارجی وزارت اطلاعات شد، و در نتیجه در ترور مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور، از جمله ترورهای رستوران میکونوس در برلین در شهریور ۱۳۷۱ که در آن سه رهبر اکراد ایران و همچنین مرحوم نوری دهکردی کارمند صلیب سرخ که در امور پناهندگان ایرانی در آلمان فعال بود، نقش مهمی داشت، که در این سمت تا ۱۳۷۸ باقی ماند. از ۱۳۸۱ تا کنون مدیر گروه "سیاسی-اجتماعی" بیت رهبری بوده است. پورمحمدی در دولت اول محمود احمدینژاد وزیر کشور بود، و چون گزارشی درباره تخلفات احمدینژاد در انتخابات مجلس هشتم به آقای خامنهای، و بدون اطلاع احمدینژاد داده بود، از کار برکنار شد. پس از آن آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی رئیس وقت قوه قضاییه او را به سمت رئیس کّل سازمان بازرسی کشور تعیین نمود. از ۱۳۹۲ نیز وزیر دادگستری در دولت آقای روحانی است. در یک سخنرانی در ۱۳۹۲ احمدینژاد پورمحمدی را متهم به اختلاس ۲۰ میلیارد تومانی نمود. در انتخابات اسفند ۱۳۹۴ پورمحمدی از استان البرز نامزد مجلس خبرگان شد، ولی پس از عمری خدمت به نظام، شورای نگهبان صلاحیت او را ردّ کرد.
انکار و سپس دفاع از کشتار زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷
در ۱۳۹۲ حجت السلام خون آشام انکار نمود که در کشتار زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷ نقش داشته است، و چنین گفت، "اینکه من در دهه ۶۰ لیستی از اعدامی ها را نزد آیتالله منتظری بردهام و ایشان مخالفت کردهاند قطعاً دروغ است، من در وزارت اطلاعات یک روز پست امنیتی نداشتم... بنابراین درگیر اعدامها نبودم". ولی پس از آنکه آقای احمد منتظری، فرزند شریف زنده یاد آیتالله العظمی حسینعلی منتظری، نوار صحبتهای پدرگرامی خود با هیئت مرگ، از جمله پورمحمدی، را در تابستان ۱۳۹۵ منتشر کرد، دیگر جای انکار وجود نداشت. پس از انتشار نوار، حجت السلام خون آشام چنین گفت، " ما افتخار می کنیم که دستور خدا را در رابطه با منافقین اجرا کردیم." ظاهراً، پورمحمدی آیتالله روحاله خمینی را به مرتبه خدا ارتقا داده است.
کلام پایانی
هیچ یک از مردمی که به آقای روحانی رأی دادند در این توهم بسر نمیبرند که ایشان قادر خواهد بود مملکت را "گلستان" سازد. ایشان هنوز رهبر دولتی هستند که باید در چهار چوب نظام دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه کار کند. ولی جامعه مدنی ایران نیز در طول ۲۰ سال گذشته بسیار رشد کرده است. اگر جنبش دانشجوئی ۱۳۷۸ در مدتی نزدیک به ۱۰ روز سرکوب شد، جنبش سبز در مدت ۱۰ ماه سرکوب شد، رهبران شریف آن مقاومت کردند، و هزینه مقاومت خودرا با حبس نزدیک به ۲۳۰۰ روز هنوز در حال پرداخت هستند. در این دوره نیز "دولت پنهان،" سپاه، بسیج، شورای نگهبان، قوه قضاییه، استان قدس رضوی و شخص آیتالله خامنهای با تمام قوا وارد انتخابات شدند، ولی در مرحله پایانی جرات ننمودند که مانند ۱۳۸۸ کاندیدای خود را بر مردم تحمیل کنند. این نشانه رشد بسیار خوب جامعه مدنی و افزایش توان آن در برابر قدرت عظیم بنیاد گرایان میباشد. آقای روحانی از مردم تقاضای رأی بالا نمودند تا با "سلاح" نیرومندی به مقابله با بنیاد گرایان بپردازند، و رأی بالا رانیز دریافت کردند.
پورمحمدی روز چهار شنبه ۳ خرداد گفت، "درباره حضور در کابینه بعدی هنوز با من صحبتی نشده است." روشنگری هوشمندانه برای مردم، بطوریکه بتوانند با آن ارتباط برقرار کرده و آن را حس کنند، و فشار اجتماعی ناشی از آن قادر خواهد بود از این حضور جلوگیری کند.
صفحه فیسبوک نگارنده