پوپولیسم ایرانی محصول مقابل مدل رشد ناموزون رانتی-نفتی حکومت خودی است. تهران و ایران افسرده در این دور باطل میان مدل پوپولیسم احمدی نژاد و رشد ناموزون این قرار گرفته آیا راه نجاتی است ؟شاید باشد تا به داستان خودکشی نهنگ ها نرسیم. این مقاله به این مهم می پردازد
شورای شهر در کلان شهرها و شهر های بزرگ مغلوب سیکل معیوب نا کار آمدی ساختاری خود هستند.
این ساختار در بازی جناحی سیاسی نا کار آمدتر می شود.که تجربه 4 دوره شوراها درپیش روی ما است.
اصلاح این ساختار با تنظیم لایحه برای مجلس خود کاری اساسی است. که بحث مفصل می طلبد که باید به آن پرداخت.
اما همین میزان می توان گفت این ساختار که با توجه به تمرکزش که با روح شورا در تعارض است چرا که شورای شهر از جنس غیر متمرکز و هم منقطه ای شکل می گیرد. این ساختار شورا را سیاسی-جناحی کرده و الویت مدنی آن را تحت شعاع قرار داده است که جای نقد مفصل دارد.
اما شورای 5 شهر تهران و برخی از کلان شهر ها به دست لیست امید فتح شده است.
این اقبال هم مهم و هم خطرناک است.
چرا مهم است؟ برای این که فرصتی به دست داده شده تا شاید شهرها نفسی به آرامش بکشند از دام پوپولیسم و شعار خارج شوند. زمانی فراهم شده تا باندها فساد و کار قاچاق کن از دور شهرداری ها کمتر شوند.
فرصتی است که نگاه کارشناسی به شهر انداخته شود تا شاید فضای عدالت شهری خود را جلوه ای حتی اندک به شهر ها نشان دهد.
اما دید کارشناسی دست پاکی و هم شجاعت می خواهد ولی مهم تر مراقبت نهادهای مدنی شهری را هم طلب می کند. باید دید که شورا ها دست به سوی نهاد های مدنی دراز می کنند یا نه؟
باید دید که شورا ها توان آن را دارند تا کارنامه ای قابل قبول از خود ارائه دهند یا نه؟
شورا ها می توانند امید برانگیزند یا امید را خواهند کشت؟
اما توجه محوری ما شوراها و هم شورای تهران است که الگوی برای دیگر شهرها هم است.در این میان با توجه به ترکیب شورای اخیر تجربه شورا ی اول شهر تهران را باید مرور کرد.
این شورا آن سان ناکار آمد بود که شکست مجلس 7 و هم شورای دوم را به دست کسی داد که شهردار آن توانست از نردبان شهرداری تهران به ریاست جمهوری برسد.
درباره جزئیات وقایع تلخ شورای اول شهر تهران کمتر نوشته شده است اما کتاب خاطراتی صدیقه وسمقی به نام (حتما راهی است )تا اندازه ای نشان می دهد که شورا شهر چگونه به دلیل اختلاقات شخصی و منافع فردی و هم منافعی جناحی میان بلوک اصلاح طلبان آن سان به نافرجامی کشیده شد که در انتخابات دور دوم شوراها نمایندگان شورا با کمتر دو درصد رای مردم تهران به نمایندگی انتخاب شدند چرا که انگیزه برای مشارکت مردم بسیار پائین رفته بود دعوای اعضای شورای شهر اول مردم را بی انگیزه کرده بود چرا که ماهیت اختلاف را در منافع فردی می دیدند . مردم می دیدند که خانه شان آتش گرفته اما کسانی که باید آتش را خاموش کنند بر سر هم می زنند.
حتی در انتخابات دور دوم شهر تهران رهبری نظام برای ندادن رای به شورای تهران و مشروعیت ندادن به این انتخابات به مسافرت رفت و در زاهدان رای داد اما در عمل با اقبالی مواجه شد که گمان نمی کرد انجام شود شورا به دست کسانی افتاد که نظرشان به وی نزدیک تر بود.
تجربه تلخ شورای اول را اعضای شورای فعلی می توانند کارشناسی کنند که ازصد تجربه دانشگاهی موثرتر است منتها با روش دانشگاهی و علمی چنین کنند.
شورای شهر تهران به تنظیم رابطه میان اعضای لیست امید نیاز دارد که در ظاهر یک لیست هستند اما این افراد با هم در یک لیست جمع شده اند.
بی گمان خاتمی به دلیل حمایت از این لیست مسولیت ویژه ای دارد تا اعضای این لیست به وعده های خود وقادار باشند.
در این میان نهاد های مدنی و چهره های مدنی داغرای ایده و تخصص نقش مهمی دارند ایشان دو موضوع را باید تفکیک کنند1- شکست این شورا پوپولیسم را باز می گردانند به دلیل تصلب قدرت سیاسی دو جناحی در ایران .
2- در نتیجه برخورد انتقادی و حمایتی با این شورا لازم است تا این دورباطل پوپولیسم و رشد غیر متوازن را بشکند.
اعضای شورای هم باید بدانند به تعامل با جامعه مدنی و نهاد های مدنی نیاز دارند تا پوپولیسم آنها را له نکند.رای رئیسی در این انتخابات کم بوده است.
شورای تهران و کلان شهرها و مراکز استان ها با اصلاح ساختار شورا و هم برنامه ریزی مدنی و حل انواع بحران به نهاد های مدنی و هم چهره های مدنی نیاز دارند پس راه تعامل را دو طرف می توانند بگشایند اما اعضای شورا در این تعامل مسولتر هستند چرا که در قدرت هستند و امکان فراوان دارند باید دید چنین می کنند.
شورای تهران از کجا نقد و یررسی و عمل کند
شورای شهر اختیارات محدودی دارد اما مهمترین اختیار آن انتخاب شهردار و نظارت بر او است. انتخاب شهردار در تهران نشان از جهت گیری شورا خواهد داشت.
شورای تهران می تواند با اندکی دقت توجه کند که شهر تهران را بنای کج را کرباسچی گذاشت و دیگران آن را شورتر کردند.
کرباسچی به قصد چنین نکرد اما بر کرده خود اصرار کرد خیابان نواب نماد از پروژه کرباسچی است و هم سیاسی شدن شهرداری هم میراث وی است.دولت در دولت سازی هم سنتی است که او در برابر رقیب در شهرداری به آن میدان داد اما گمان نمی کرد از همین نردبان احمدی نژاد بالا خواهد آمد او از شهرداری یک حزب ساخت که احمدی نژاد و قالیباف از آن نهایت استفاده را کردند. کرباسچی قانون فروشی را موجه کرد.کرباسچی خدمت هم کرد اما وی نمی دانست این ایده که تهران شهری گران است پس اگر پ.ل ندارید خوب به تهران نیایید با سیاست اقتصادی صنعت محور هاشمی مردم را به حاشیه شهر می برد بعد حاشیه می شود طعمه و میدان مانور پوپولیسمی که در سودای یارانه گرفتن به دلیل فقر هم به خود ضربه می زند و هم به کشور.
پس باید نقد را از سیاست های کرباسچی و کارگزارانی شروع کرد چرا که پوپولیسم محصول سیاست رفتاری رشد غیر متوازن مدل کارگزارانی است در همین شورای فعلی تهران جریان کارگزارانی قدرتمند است.
با توجه به نقد دوره کرباسچی به شکل کارشناسانه است که تجربه امثال توسلی که کارشناس هم است و هم بعد از انقلاب نزدیک دو سال شهردار تهران بوده است می تواند به کار شهردار و شورای تهران بیایید.
شهرداری را با این نگاه اگر مرور کنیم آن گاه است که می شود میراث قالیباف را هم اصلاح کرد. شهرداری مکان پول پارو کردن است کلان شهرهای ایران ثروتمند هستند.
باید دید و هم کمک کرد تا شهرداری تهران و کلان شهرها دوباره کار را به پوپولیسم ها که پشت در آماده هستند،واگذار نکنند.