در دادو بیداد 4 شنبه تلخ ناگهان برخی صدا برآوردند که بلی در دهه 60 هم این طور بود اگر اعدام می شد برای این بود که هر روز ترور داشتیم
اما رسم کلی گویی به اشتباه و سر هم بندی می رسد.
داستان دهه 1360 خود مثنوی جدا می طلبد شبیه سازی وقایع همیشه به حقیقت راه نمی برد بلکه به گمراهی هم آدمی را می کشاند.
داستان ترور های دهه 1360 را از اول به آخر باید خواند.داستان ماجرای نیم روز توجیه اعدام ها روایت صبح تا ظهر را روایت نمی کند تا نشان دهد که چرا و چگونه کار به آن نیمروز های تلخ کشید.
خلاصه بگوییم سازمانی را که شریک انقلاب می دانستند ناگهان به سمت حذف کردنش رفتند و به قول آقای حجاریان می خواستند رویشان را کم کنند . خوب آن جوانان پر اشتباه که صبر و حلم بازرگان و سحابی و پیمان را ندارند که دندان روی جگر بگذارند آنان هم تند و شدید میروند و فاجعه ایجاد می شود. اگر چه دیدیم که با سحابی و جسدش و دخترش هم چه کردند.
اما داستان دهه 1360 را درست بخوانیم.
نقش جلاد و شهید هم درست ازریابی کنیم. تاریخ را دو قضاوت است 1- نقد راهبردی 2- قضاوت حقوقی.
بعد ها از سالها بهزاد نبوی در مصاحبه با اندیشه پویا می گوید که ما به اقای خمینی متوسل شدیم که راهپیمائی 25 خرداد را که آغاز فاجعه بود را هوا کنیم مقصودمان هم جبهه ملی نبود بلکه بنی صدرو مجاهدین بود.
از آنجا که قرار بوده بنی صدر حذف شود پس این 25 خرداد تظاهراتی هم خطرناک قلمداد می شود بهزاد نبوی تصریح می کند که :چون حدس می زدیم بنی صدر در این تظاهرات ظاهر شود . در صورتی مادران مجادهد در 16 اردبیهشت همان سال 100 هزار نفر را به خیابان آوردند اتفاقی هم نیفتاد.
باید بررسی شود که سازمانی به غلط یا درست نیروهایش در خیابان فعالیت می کردند با نشریه فروشی که کار چندان غلطی هم نبود اما این سازمان در مدت 6 ماه در سال 1359 ه.ش 21 تن از هوادارنش در خیابان کشته شدند بدون این که کسی مجازات شوند.
اگر چه این سازمان آن سان درایت نداشت تا رفتار درست کند اما به لحاظ حقوقی حق قربانیان چه می شود. 21 نفر را در خیابان می کشند بعد هم داستان 25 خرداد را که بیان کردم.
حال وارد سال های ترور می شویم اما آهنگ ترور را هم در اوین با اعدام زندانیان شروع می کنند به عبارتی اول اعدام کردند و بعد ترور های کور هم شروع شد که سر و پا غلط بود.30 خرداد 25 نفر در اوین اعدام می شوند که بخشی از آنان مجاهد نبودند تازه محمد رضا سعادتی را هم با موضع سازمان همراه نبود را هم بعد اعدام می کنند.
تازه مگر از دیگرجریانات مخالف ترور را هم اعدام نکردند که مخالف ترور بودند با مجاهدین هم مرز بندی داشتند.
حکومت ایران با مخالف خود زندگی مرگبار می کند به شکلی این مخالف را هم رشد می دهد. این شیوه در ده 1360 اعمال شد.
در این میان نهضت آزادی و هم منتظری که فرزندش را مجاهدین خلق با بی رحمی کشته بودند در سال 1361 هشدار داد که باید در مجازات عدالت داشت این عدالت خواهی منتظری را چگونه پاسخ دادند هم مجاهدین و هم حکومت منتظری را که مقام داشت کوبیدن چرا؟
در تصفیه های خونباز لاجوردی خوراک مناسبی هم برای رجوی تدارک دیده می شد تا فرزندان و اقوام اعدام شدگان به مجاهدین بپیوندند تا کار سریر خون در ایران ادامه یاید.
این داستان را منتظری درک کرده بود و مخالف آن بود.
از همین روی است که در قضاوت به شقاوت توصیه نشده است قاطعیت با خشونت و قلع و قمع کردند متفاوت است.
دهه 1360 را شورای نویسندگان اعتماد نمی دانم تا چقدر خوانده اند که سرمقاله چنین می نویسند.تا تائید کنند که اعدام ها جواب ترور ها بوده است اما در واقع ترور ها ،جواب اعدام بود که البته اشتباه و خطا بود.
اما چرا راه دور برویم در همین چهار شنبه خونین با تروریسم باید قاطعانه برخورد کرد.
اما برای جلو گیری از رشد داعش باید به ریشه یابی ماجرا هم پرداخت نقش سپاه در در شکل گیری گروه توحید و جهاد در کردستان و هم شدت عمل بعد سپاه را که از این افراد رو دست خورده بود را هم لحاظ کنیم و مهم تر اگر می خواهید روحیه حاکمان ایران که امروز کم نرم تر شده در سخنان رهبری نظام ببینید که دستور آتش به اختیار می دهد. در همین روز مرگ انسان ها ترقه بازی می داند.
بازی مرگ را با گروه ها را حکومت شروع کرد برخی از گروه ها بدعمل کردند اما همه گروه ها وارد این بازی نشدند اما حکومت همه را به این بازی وارد می کرد تا سرکوب کند.
خود را نباید گول زد و هیجان زده فقط ظاهر را دید سخن آقای خامنه ای در روز 4 شنبه مشت نمونه خروار بود از دهه 1360 که نگارنده هم امیدوارم است مانند دیگران که دهه 1360تکرار نشود.
امروزه دوره دیگری است برای قضاوت دهه 1360 از نیمروز حادثه شروع نکنید خشوت را در حکومت هم ببینید .
در ضمن در این دهه فعلی جامعه مدنی ژله ای شکل گرفته است و تجربه سیاسی پشت رفتار ها خوابیده است که راه خشونت را در مرکزکشور کم می کند.
اما آن بخش نظامی حکومت روشش همچنان رعب و وحشت است نباید زمینه رشد داعش را در مناطق سنی شین فراهم کرد.
مگر گزارش وزرات کشوردر سال 1394 در مورد مکتب قران که روایت جریان مثبتی در کردستان است را ندیده اید چرا اعضای این گروه تحت فشارند اما مدتی همین گروه توحید و جهاد در کردستان پرو بال داده می شود.چرا فعالان مدنی کرد به زندان طولانی محکوم می شوند و تحت فشار قرار می گیرنند چرا این درایت نزد احمد منتظری و برخی است که به دیدار کبودوند ها می روند که 10 سال زندان به ناروا می کشند.
پس روش ها را باید اصلاح کرد.مختصر می توان گفت که رگه خشونت را که حکومت قاطعیت می نامد هنوز در مقامات نظام می توان دید که نمونه آن در سخنان رهبر نظام در چهارشنبه خونین وجود داشت.
دهه 1360 را از آغاز بخوانیم.شورای نویسندگان زوز نامه اعتماد را مصلحت نیست که ماجرا را از نیم روز آن به روایت صاحب امتیاز بخواند. در روز نامه ها و مجلات ایران رسم شده همان آنان که سرکوب کردند به شکل یک طرفه تربیون می گیرنند و دهه 1360 را تحلیل می کنند و لااقل مجموعه مصاحبه های چشم انداز ایران را در مورد دهه 1360 بخوانید مفید است.
ترور مجاهدین کور شوم و اشتباه بود اما روشی که مجاهدین را به این سمت برد را هم بشناسیم. چرا که همین روش تعداد داعشی را در ایران زیاد می کند.
جلو این روش ها را بگیریم.
این یاداشت در نقد نگاه سرمقاله روز نامه اعتماد در روز 4 شنبه 17 خرداد نوشته شده است که به قلم شورای نویسندگان روز نامه امضا خورده است.