Sunday, Jun 11, 2017

صفحه نخست » کاغذ و مداد، رضا مقصدی

Reza_Maghsadi.jpgپشتِ میز ساده‌ام نشسته‌ام.

پیش روی من، مداد وُ کاغذی‌ست.

از تو با گُلی که در کنار پنجره‌ست -

حرف می‌زنم.

medad.jpgهمنشینِ قصه‌ی شبانه‌ام، همین گُل است.
گل، مرا به خاطراتِ خطه‌ی شمال
گل، مرا به شورِ شعرِ جویبار
گل، مرا به عطرِ یک ترانه می‌بَرَد.

سرخوشم ازین مدادِ خسته‌ای که تا هنوز-
از تو وُ طراوتِ زلالِ چشم‌های تو
شاعرانه، حرف می‌زند.

راستی، ز کاغذم بپرس!
تا کجا وُ کِی؟
این مدادِ دلشکسته، عاشقانه حرف می‌زند.

[email protected]

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy